25th، می 2014
پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب
اخبار دزفول، خوزستان، جهان
Dezmehrab.ir
زمان انتشار: 25 th می 2014 ساعت 12:09 ق.ظ | کد خبر: 15681  

376925_858

گردان‌های پیاده پس از عبور از دژ خرمشهر، از طریق گمرک به اروند رود رسیدند. با محاصره کامل خونین شهر و قطع ارتباط منطقه شلمچه با این شهر، بیش از پانزده هزار سرباز عراقی در آستانه اسارت قرار گرفته بودند.

ارتباط مخابراتی فرماندهان عراقی با یگان‌های محاصره شده برقرار بود و به همین دلیل با بالگردهای نظامی از جناح جنوبی اروند رود تدارک می‌شدند. همچنین یگان‌های زرهی دشمن از منطقه شلمچه برای شکستن محاصره فشار زیادی‌ به نیروهای اسلام وارد می‌کردند.

چندین بار نیروهای عراقی به خاکریز تحت تصرف ما حمله کردند و هر بار توسط رزمندگان به رگبار بسته می‌شدند. باید تدبیری اندیشیده می‌شد تا وحدت نیروهای محاصره شده دشمن از بین می‌رفت و انگیزه مبارزه از آن‌ها گرفته می‌شد. زیرا درگیر شدن ما با آن‌ها برای ورود به شهر و گسترش جنگ شهری تلفات زیادی به همراه داشت.

حسین از اولین لحظات رسیدن نیرو‌ها به اروند رود، در خط مقدم مستقر شد و با یک دستگاه جیپ که ‌داشت سر تا سر منطقه را کنترل می‌کرد. وی پیش از آغاز مرحله سوم عملیات، زمانی که گردان‌های خط‌شکن را برای اجرای طرح مانور توجیه می‌کرد گفت: «باید هدف اصلی ما تصرف خرمشهر باشد. اگر تا بصره هم پیش برویم، مردم در انتظار آزادی خرمشهر هستند…».

در ساعات اولیه روز یکی از افسران دشمن به اسارت ما درآمد، حسین با او صحبت کرد و اطلاعات لازم از وضع عراقی‌ها را در ‌شهر به دست آورد. در کنار خاکریز نشسته بودیم، حسین برای ورود به شهر در فکر بود. پس از چند دقیقه دستور داد اسیر عراقی را به خط بازگرداندند. این بار حسین آقا او را بیشتر تحویل گرفت. کم کم از رفت و آمدی که دور و بر او بود اسیر عراقی فهمید که فرد مهمی است؛ اما باور نمی‌کرد که فرمانده لشکر باشد.

حسین به افسر عراقی گفت: «تو را به داخل شهر می‌فرستیم. با سربازان عراقی صحبت کن و بگو ما مردم بدی نیستیم و با آن‌ها بد‌رفتاری نخواهیم کرد. آن‌ها را قانع کن که نترسند و تسلیم شوند، وگرنه بسیاری از آن‌ها ‌زیر آتش کشته خواهند شد‌».

اسیر عراقی تحت تأثیر برخوردهای خوب بچه‌ها قرار گرفته بود. خرمشهر زیر آتش سنگین طرفین درگیری بود. او اکراه داشت دوباره به میان عراقی‌ها بازگردد اما وقتی به اهمیت کار خود پی برد، پذیرفت. از خاکریز بالا رفت و از راهی که در دید نبود به طرف ساختمان چند طبقه سفید رنگی که در گمرک خرمشهر بود حرکت کرد.

376926_306

چند دقیقه قبل یک بالگرد دشمن که قصد داشت، مهمات برای نیروهای خود تخلیه کند با آتش رزمندگان اسلام سقوط کرده و نیروهای محاصره شده دشمن از لحاظ روحی در شرایط مناسبی نبودند. همه منتظر نتیجه ماندیم. دقایقی گذشت. ناگهان در کمال ناباوری دیدیم، هزاران عراقی به طرف ما می‌آیند. صدای الله اکبر و الموت لصدام آن‌ها بلند بود، بیشتر آنان پارچه‌ای سفید به علامت تسلیم در دست داشتند. شمار آن‌ها آنقدر زیاد بود که می‌ترسیدیم حتی بدون اسلحه بر ما غلبه کنند.

از آن نقطه حدود پانزده هزار نفر از سربازان دشمن به اسارت درآمدند. اسرای عراقی را در حال دویدن به طرف جاده اهواز هدایت کردیم. آن صحنه یکی از عجیب‌ترین رویدادهای دوران دفاع مقدس بود.

ابتکار جالب حسین آقا، به نتیجه رسید و با کمترین تلفات ممکن و محاصره یک روزه خرمشهر به دست یاران امام باز پس گرفته شد. در حالی که در روزهای آغاز جنگ، مدافعان مظلوم این شهر بدون ‌داشتن سلاح‌های مورد نیاز، ۳۵ روز مقاومت کرده بودند.

ارسال نظر

     


-->