اربعین یادآور رشادتهای کربلا
40روز از عاشورا می گذرد، 40 روز از روز فتح عشق، از روز رؤیت زیبایی، از روز لمس معنای عاشقی… عشقی که نه کوچک میشناسد و نه بزرگ. اربعین یک یاد آور است برای اینکه یادمان نرود در کربلا چه گذشت. به راستی که تمام صحنه های کربلا برای ما درس اخلاق است. یکی از زیباترین آنها جریان شهادت کودکی به نام عمروبن جناده است. چقدر من این داستان را دوست دارم.کودکی که به عشق امام حسین علیه السلام به میدان آمد وآن قدر کوچک بود که شمشیر بلندش بر زمین می سابید گویی زمین کربلا را شخم می زد تا با گام های کودکانه اش دانه مردانگی در آن بکارد. آن هم در سرزمینی که نامرد زیاد داشت! او با چنان عشقی به میدان آمد که بر خلاف عرب که در رجزهایشان خود را معرفی میکردند و از خاندان و دودمان خود میگفتند او چیزی نگفت، گویا گمنامی را ترجیح می داد و تنها با این جمله به میدان آمد: (من آنم که سرور و مولایم حسین است و چه نیک مولایی ست!)
آری امام به یک کودک اذن مبارزه داد. چرا؟ واقعا چرا؟ شهادت این کودک دلیل دیگری جز مظلومیت باید داشته باشد. دلیلی که در سوال امام از او میتوان یافت. امام فقط یک سوال ازاو پرسید: اینکه آیا مادرش خبر دارد؟ و او گفت: مادرش با دستهای خود شمشیر پیکار را بر کمرش بسته است! آری دغدغه امام برای ورود این کودک به میدان فقط یک چیز بود: مادرش! پس مادرش هم پابه پایش جنگیده (شاید اول با دلش بعد هم در میدان). تمام پیام این قصه واقعی در تربیت فرزند و معرفی مسولیتی خطیر ومهم به نام مادری خلاصه می شود. البته مادر شدن با مادر بودن متفاوت است. مادر بودن یعنی کودکت را جدی بگیری. آنقدر جدی بگیری که در سن کودکی از او یک مرد بسازی، آنقدر جدی بگیری که در کودکی قوه تشخیص حق از باطل را به او یاد بدهی. این روزها دل پری از تربیتهای ناآگاهانه مادران دارم. آن هم مادرانی که افراد مومنی هستند اما فرزندشان مثل خودشان نیستند. ریشه اش را در کودکی میتوانی ببینی همان وقتی که مادر فکر میکند هنوز زود است پاره ای از مسایل اعتقادی را یه کودکش یاد دهد. مثلا اینکه در محرم به اندازه فهم کودک علت قیام امام حسین علیه السلام را برایش بگوید یا مثلا در محرم چادر مشکی سر دختر بچه 5-6 ساله اش کند. نگوید هنوز به سن تکلیف نرسیده اینها همه افراط در دین است و از این حرفها؛ بلکه مطمئن باشد که این بچه معنویت را حس می کند و می فهمد وقتی در این ایام چادر به سر میکند دارد یک کار خوب انجام میدهد تا خداوند از او خشنود شود و خداوند نور این معنویت را به قلب کودک می تاباند! اما ما این معنویت را از او می گیریم و می گوییم هنوز کوچک است. در حالی که عمروبن جناده هم کوچک بود اما در سن کودکی فهمید که حق در جبهه امام است و باطل در جبهه عمرسعد و حتی جانش را مشتاقانه در این راه داد. این کودک نه پیامبر بود، نه امام ونه معصوم. بلکه فرزند یک پدر ومادر مومن بود که او را درست تربیت کردند وروی تربیتش حساب باز کردند.
وقتی دختر بچه 5-4 ساله ات را با لباس نامناسب (بدپوشش وکوتاه) در مجالس میهمانی و عروسی می آوری چقدر و به چه سبکی روی تربیتش حساب باز می کنی؟ بیایید کودکان را قدری بیشتر جدی بگیریم تا آنان را حسین وار و زینب گونه تربیت کنیم. امام حسین علیه السلام خط قرمز همه ما بچه شیعه هاست، باحجاب و بدحجاب، نماز خون و بی نماز…. پس به عشق امام حسین علیه السلام بیایید عاشقی را رعایت کنیم !!!