امیر حسین ثابتی
از تراژدی های تاریخ است که:
کسی که منتقدانش را به کاسبی با تحریم متهم کرد، همان کسی است که بیشترین بهره سیاسی از تحریم را در رقابت های انتخاباتی برد و با وعده لغو تحریم ها، رییس جمهور شد…
و
خیلی از کسانی که در دوره تحریم، سرمایه های افسانه ای شان چندین و چند برابر شد، گفتند از این تحریم ها خسته شده ایم و جانمان به لبمان آمده…
و
دقیقا در همان شبی که خیلی از مردم جنوب تهران هنوز برایشان ابهامات زیادی وجود داشت که آیا با این توافق واقعا قرار است تحریم هایی که بر آنها فشار آورده بود لغو شود یا نه، کاسبان اصلی تحریم که تازه از سفرهای نوروزی آنتالیا و پاتایا و دوبی برگشته بودند، با بنز و پرادو به خیابان های شمال تهران آمدند تا خوشحالی کنند، خوشحال از اینکه نمی دانند برای چه خوشحال هستند، امروز توان استراتژیک کشورشان ضعیف تر از همیشه شده است و خوشحالند، دیروز هم به خاطر باخت از آرژانتین خوشحال بودند.
برای آن ها فرقی نمی کند! می خواهند خوشحال باشند چون انتهای پول و سرمایه و مدرنیته و… همین مرض پوچ گرایی است و باز هم تاریخ ثابت خواهد کرد که «تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»