اشعاری فوق العاده زیبا در رثای عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها
قیصر امین پور
دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر
دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر زینب، صبر خسته
صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین موج آیات خدا داشت
زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینهی صوت علی بود
چه گوشی میکند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن
به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشهی اهل تناسخ:
حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب
زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
زنی، پیغمبر قرآن ناطق
زنی، خون خدایی را پیمبر
زن و پیغمبری؟ الله اکبر!
سید حمیدرضا برقعی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرد
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرد
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت نکن محروم
جهان را جان بده,پلکی بزن,یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به ایین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از ان وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
بخوان آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها بامن
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم,شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم …
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
محمود کریمی
«نون و قلم» نبی است «و ما یسطرون» حسین(ع)
طاق فلک علی(ع) است، به عالم ستون حسین(ع)
خلقت تمام حضرت زهرا(س) است، خون حسین(ع)
هستی تمام «ظاهر» و «ما فی البطون» حسین(ع)
با یک قیامت است «هم الغالبون» حسین(ع)
در این قیام نقطه پرگار زینب(س) است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست ؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست ؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست ؟
روح دمیده در تن بی جان عشق کیست ؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست ؟
اذن دخول در حرم یار زینب(س) است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهو ی ذوالفقار علی می رسد به گوش
در هیبتی ز حیدر کرار زینب(س) است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهرا ترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب(س) است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می نمود به سرنیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید «آه»
که ای جان پناه زینب و اطفال بی پناه
راحت بخواب، چون که پرستار زینب(س) است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن های های نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده ام از لا به لای نی
تا اینکه یافتم سرت از ردپای نی
عشق تو هست آتش و نیزار زینب(س) است
خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچک ترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنباله دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
دانشجو