پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

درد دلی با شهرمقاوم دزفول به بهانۀ روز دزفول

                                                                                                                                                                        

به نقل از دزنا نام دزفول چند سالی است که در تقویم جلالی ایرانی خود نمایی می کند ویاد آور صلابت مردمانی است که در روزهای یکی از بلندترین جنگ های تاریخ معاصر با صلابت تمام شدیدترین مصائب را سرلوحه دفتر عشقی کردند که ثمره ی آن روی سفیدی در مقابل خون سرخ شهیدانی بود که از بدر واحد وخندق تا جمل ونهروان وصفین تا خاطره سرزمین نینوا تا نهضت پیر جماران عاشقانه به سوی معبودشان پرواز کردند.

مقاومت وایستادگی درسش را از استاد خود می آموزد و اساتید این کلاس درس، مردمانی نجیب اند که وارثان علم جندی شاپور و فقه ناب اسلامی محمدی جعفری اند.اساتید آن مادران وپدرانی اند که عاشقانه فرزندان وجوانان نیک سیرتی را تربیت نمودند که فرشتگان در هنگام بدرقه ی آنها به جایگاه ابدی و واقعیشان  دست ادب بر سینه نشانده وبا ادخلوها بسلام امنین دینشان را به این گوهرهای هرچند زمینی ولی در حقیقت الهی نثار می کنند.اساتید آن زنان فاطمی مسلک وزینبی منشی اند که نه تنها با حجاب خود بلکه با تمام وجود خود گرمی خانه های شهیدانی شدند که میراث آنها یعنی فرزندانشان در زیر نور وگرمای محبت مادری فقدان پدر را احساس نکردند والحق راهپیمایان مسیر پدران خود شدند. اساتید آن پهلوانانی هستند که رستم وارش وسهراب، آن یلان به نام،در مقابل  بی باکی،ایمان واز خوگذشتگی،وطن پرستی وسلوک انسانی ومعرفت الهی این اساتید بزرگ زانوی ادب که هیهات،بلکه پیشانی تسلیم بر زمین می نهند. آنانی که از تعلقات مادی رها شدند وبه عشق زنده ماندن مکتب وایران وانقلاب و ولایت از جان عزیز نیز گذشتند تا ما در ذلت وحضیض نباشیم.اساتید آن مردمانی اند که از خانه وکاشانه دل نکندند ودر زیر آوارها جان به معبود نثار کردند تا رایت سرافرازی وعزت در نسیم لطف الهی خود نمایی کند.هرچه بنگارم واژه ها که نه،بلکه جملات وکتاب ها نیز قدرت وصف این اساتید را ندارند.

اما خطاب به تو شهر خوبم!

شنیده بودم که با خون دل وزجر وسختی است که بنایی بلند بالا ایجاد می شود. این را هم می دانم که خدای کریم در وحی آسمانی اش آورده است:لقد خلقنا الانسان فی کبد.دزفول قهرمان! تو زجر کشیدی!پیکرت مجروح وفرزندانت غرق خون، اما نور شدند!با ریز ودرشت،با شلاق، دژخیمان پیکر نازت را نواختند !با خمپاره،موشک ،راکت و…..تو را نوازش دادند!از خون فرزندان توست  که در بهار  شقایق ها روی پیراهن خاکی ات نمو پیدا می کنند!از آن روزها به بعد بود که سیل اشک چشم کوهساران از غمت باز نایستاد و دز را برای التیام دردهایت، سختی هایت وغصه هایت برای تو جاودانه کرد.اما فرزند زجر کشیده ی تاریخ!دزفول مقاوم!پایتخت مقاومت وایستادگی!چرا تو بقدر الکد تکتسب المعالی را در خود نداری؟ نمیدانم ! چرا؟……

تو بعد از جنگ نیز مقاومی!صبوریت نیز زیباست!درجنگ مقاومت را به فرزندانت آموختی وحال، صبوری ونجابت را پیشه کلاس درست کرده ای!یادم نمیرود آن روز که نجیب زاده ای از جوانان مقاوم دیروزت ومردان صبور امروزت،با پیکره ای مجروح در مقابلم گفت:با تمام دردها می ایستم چرا که الم یعلم بان الله یری؟!

میدانم که تو مانند ما دل به یک نام در تقویم،خوش نداری!تو از بی لطفی ها وبی همتی های ما نالان نیستی!شاید در ذهنت از این که به میراث هایت ودرسهایت پشت پا زنند بیشتر نارحتی.

از اینکه نامت آرام آرام از افتخاراتش دور می شود عذر خواهم.

میدانی چرا؟

در جلسه ای یکی از مسئولین  فریاد برآورده بود که ۴خرداد را من چنین و چنان کردم…… شرمنده ام که هیچ نمی توانستم بگویم فقط شرمنده. حالت بدی بود که دینش را ادا کرده بود اما منت می گذاشت آنجا بود که عظمت صبوریت را شناختم.او میگفت:ما بنای کاری ر گذاشتیم که دیگران ادامه دهند، مسئولین را دعوت کنند در ۴خرداد،وزیر دعوت کنند در ۴خرداد،جشن بگیرند در ۴خرداد و…..

نمیدانم آیا تو خواهان اینهایی؟

آیا تو خواهان درستی وقانون گرایی ودادن حق به ذی حق و عدالت و راست کرداری و….. ای یا وزیر وجشن؟

دزفول خوبم! شهرعزیزم چهار خرداد روز مقاومتت مبارک وگرامی. ۴خرداد،خُردت نکناد! وآنهایی که باید دستت را ببوسند بر آن بوسه زنند.

اخبار مرتبط