چندى پیش مطلبی را از جناب آقای دکتر سریع القلم در باب سیاست خارجی جمهوری اسلامی مطالعه می کردم .بسیار قابل استفاده بود،البته اینجانب در زمره دانشجویان ایشان بوده و کماکان نیز خود را دانشجوی ایشان می دانم.
تاثیرات استاد سریع القلم در شخصیت بنده صرفا در گذراندن دروسى در رشته علوم سیاسی که با ایشان داشتم، نبوده، بلکه اگر از من پرسیده شود که شخصیت تو محصول تاثیر پذیری از چه بزرگانیست ،حتما با افتخار خواهم گفت که یکی از این بزرگان ،دکتر سریع القلم است.
اما نوشتار پیش رو صرفا ناظر بر مصاحبه اخیر ایشان در سایت تابناک با عنوان “سیاست خارجی را از خیابان ها جمع کنید” نمی باشد، بلکه خواندن این مصاحبه بهانه ای شد برای اینکه با عنوان یک دانشجو ،نظرات خود را در این زمینه مطرح کرده و از راهنمایی استاد خود ،کما فی السابق، استفاده کنم .شاید در اثنای تعلمی که از ایشان داشته ام، خطایی در افکار این حقیر،ایجاد شده که نسبت به برخی اظهار نظرها و گفته های ایشان -البته از منظر اصول علمی سیاست خارجی – در ذهن بنده ایجاد سوال کرده است. لذا جسارت نکرده و عنوان نوشتار خود را نقدی بر مصاحبه فوق الذکر قرار ندادم. به هر ترتیب فکر می کنم به عنوان یک دانشجو حق دارم که چند سوال از استاد خودم ، بپرسم در حالى که خود را در کلاس درس ایشان تصور می کنم.
البته انکار نمی کنم که این دانشجو، زمانی که با ایشان کلاس داشت هم سوالاتی نقادانه می پرسید لذا اگر که از حوزه ی ادب و متانت و روابط دانشجو و استادی به دور نباشد ،جنس سوالاتی که خواهم پرسید شاید صبغه نقادانه نیز داشته باشد .به همین دلیل پیشاپیش از ایشان عذرخواهی می کنم.
صحبت هایی که دکتر سریع القلم در مصاحبه خود با تابناک داشته اند از جنس همان ایرانی اصیل ،نخبه ،فرهیخته، مودب، متین و کاملا شخصیتی علمی است که نمایانگر فرهنگ اصیل ایرانی است که البته همینطور هم از ایشان انتظار مى رفت .
بسیاری از مطالبی که ایشان عنوان کرده اند در حوزه سیاست خارجی ایران، مطالب درست علمی و غیر قابل خدشه است .
از موارد صادق و علمی مطرح شده در مصاحبه ایشان،این است که:
– در ایران تحزب وجود ندارد و بسیاری از مشکلات سیاسی در داخل ایران و حتی در حوزه ی سیاست خارجی فقدان تحزب است و این یک تشتت و ناپایداری را در فضای سیاسی کشور ایجاد کرده است. کشوری که تحزب نداشته باشد، خطر پوپولیسم تهدیدش می کند، کشوری که تحزب نداشته باشه خطر هیجانی کردن جامعه در انتخابات ها، تهدیدش می کند.
– نکته دیگر از ایشان ،اینکه سیاست خارجی می بایست مبتنی برعلم و عقلانیت باشد و به دور از احساسات و هیجانات و تاثیر گذاری خلقیات شخصی تصمیم گیرندگان باشد، و البته این کاملا درست است.
– دیگر اینکه ایشان در آن مصاحبه اشاره کرده اند به نسبت فرهنگ اصیل ایرانی و سیاست خارجی؛ بدین معنی که سیاست خارجی جمهوری اسلامى مى بایست نماینده فرهنگ اصیل ایرانى باشد. این بیان نیز کاملاً متین است. به هر حال ما باید تلاش کنیم که اگر در گذشته این چنین نبوده جبران گردد و فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی به واقع در عرصه ی سیاست خارجه هم باز نمایی شود، نه اینکه آنچه که نیستیم در عرصه بین المللی باز نمایی گردد. ما فرهنگ خشونت طلب و جنگ طلبی نداریم. ایرانی ها از دوران باستان تا کنون ملت صلح طلبی بوده اند .البته به همان نسبت هم ایرانی ها در طول تاریخ مردم عدالت طلبی بوده اند پس اگر در حوزه ی سیاست خارجی نمایندگی فرهنگ صلح طلب ایرانی صورت می گیرد باید نمایندگی فرهنگ عدالت طلب ایرانی هم صورت گیرد که آن نیز وجه ممیزه فرهنگ ایرانی می باشد .
لذا این فرمایش استاد نیز کاملا دقیق است که دیپلماتهاى کشور باید نماینده فرهنگ اصیل ایرانى باشند. شخصیت های سیاسی ما در بیان و رفتار و کلام می بایست نماینده فرهنگ اصیل ایرانی با این قدمت طولانی باشند.
– این که ما در عرصه سیاست خارجی نباید به دنبال تنش زایی باشیم بلکه بالعکس باید به دنبال تنش زدایی باشیم نیز از جمله موارد به حقى است که استاد به آن اشاره کرده اند. نباید جمهورى اسلامی درعرصه سیاست خارجی به دنبال ایجاد تنش و ماجراجویی و ایجاد بحران در عرصه ی بین المللی باشد و هرجا خلاف این عمل شده خلاف فرهنگ ایرانی اسلامی عمل شده است. البته این در سطح قضاوت کلان و کلی کاملا صحیح است. اما پر- واضح است که در مصادیق ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.
– باید توجه داشت که ما میتوانیم تمام آرمان ها و اهدافمان را با زبان دیپلماتیک و قابل فهم بین المللی بیان کنیم. ما می توانیم انقلابی ترین اهداف آرمانی را با در نظر گرفتن عرف بین المللی و زبان دیپلماتیک بیان کنیم؛ چرا که ادبیات ایران در جهان مشهور و مثال زدنی است. دیپلماتها و مسئولان سیاست خارجی و رییس جمهور ما باید بدانند که در عرصه ی سیاست خارجی ،نماینده کشوری با سابقه ای تاریخی از حافظ ها، سعدی ها، فردوسی ها، خیام ها، عطار ها، مولوی ها و دیگر شخصیت هاى ادبى این مرز و بوم هستند ،لذا رییس جمهور ما باید نشانی از سابقه و مفاخر ادبی داشته باشد.
– سخن دیگر ایشان در این است که ما باید در داخل بین گروه ها و جریانات سیاسی اجماع حاصل کنیم. اجماع بین نخبگان برای اینکه ما که هستیم و چه می خواهیم. منافع ملی ما در چه است. هویت ملّی ما دارای چه عناصری و با چه اولویت هایی است ،که این ها کاملا درست است و باید اتفاق بیافتد .
– اینکه ما در عرصه ی بین المللی نمى بایست ایجاد هزینه های غیر ضروری برای ملت و برای کشور کنیم، نیز کامل منطقى است.ایجاد هزینه هایی که در مقابل، سودی عاید کشور نکند. این حرف، حرف کاملا درستی است، هرچند استاد می دانند که در جنس هزینه و در جنس سود و فایده و در مادی و معنوی بودن آن و در نرم و سخت بودن هزینه و فایده اختلاف نظر هایی وجود دارد . ما نمی بایست در عرصه سیاست خارجی هزینه های ملت را اضافه کنیم بلکه سیاست خارجی موفق سیاست خارجی است که دائماً از هزینه های مردمش بکاهد و سعی کند به سود و عایدی مردم و کشورش بیافزاید .
– این فرمایش استاد نیز فرمایش درستی است که میزان پیگیری اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی درعرصه سیاست خارجی می بایست تناسبی با توان و بنیه داخلی داشته باشد. همانطور که حضرت امام (ره) فرمودند که حفظ نظام از اوجب واجبات است، مهم ترین مساله ،حتی از نظر رهبری نظام ،تقویت بنیه داخلی و کاهش آسیب پذیری داخل کشور، چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ فرهنگی و سیاسی نسبت به بیگانگان است. این تاییدی بر فرمایش استاد است که داخل را از خارج مهم تر میداند. پس حرکت سیاست خارجی ما در عرصه ی فرامرزی می بایست مبتنی و متناسب با عقبه داخلی و توان و قدرت داخلی صورت گیرد که اگر غیر از این باشد ،جز هزینه بر کشور وارد نمی کند ،البته این بدان معنا نیست که اهداف جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی تعطیل شود تا زمانی که بنیه داخلی تقویت شود، چون حد یقف و سقفی برای تقویت بنیه داخلی وجود ندارد ،و از طرف دیگر به این معنا هم نیست که نتوان هم زمان هم به تقویت بنیه داخلی و اقتصاد و سیاست و شاخصه های اجتماعی در داخل و پیگیری اهداف در عرصه سیاست خارجی پرداخت . این بیان،نقض همزمانی داخلی و بین المللی نیست، اما اصل قضاوت درست است و لازم است که میزان پیگیری اهداف انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی تناسبی با توان داخل و عقبه داخلی داشته باشد .
و البته این نشان می دهد که ما می بایست برای پیگیری اهداف جمهوری اسلامی توان داخلی را تقویت کنیم نه اینکه به خاطر ضعف در توان داخلی اهداف بین المللی جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را تعطیل اعلام کنیم.
اما فارغ از مطالب درست علمی و قابل انتظاری که از استاد خودم شنیدم سوالاتی نسبت به برخی از مطالب ایشان به ذهنم آمد که بهتر است که در محافل علمی- سیاسی بین دانشجویان و اساتید علوم سیاسی و روابط بین الملل این سوالات مطرح و بحث شود و خوشحال می شوم اگر استاد خودم، دکتر سریع القلم، کما فی السابق، این دانشجوی کوچک خود را مورد التفات خویش قرار داده و برخی ابهامات ذهن من را برطرف کند.
البته نقد اصلی و مخاطب دکتر سریع القلم در این مصاحبه و دیدگاههای مطرح شده در آن،عمدتا،مربوط به دوره دولتهای نهم و دهم بوده و کمتر محل نظر ایشان،کلیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ادوار پیشین و در مبانی و اهداف کلان است و بیشتر ناظر به روش،تاکتیک و دیسیپلین است نه مبانی و ارزشهای بنیادین جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی.
اما متاسفانه بعضا در ذهن مخاطب این شائبه را ایجاد می کند که ایشان کلیت و مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به چالش کشانده اند که طرح سوالات بنده و هدف حقیر از تقریر این نوشتار،ابهام زدایی و شفاف نمودن همین شائبه هاست.لذا بنده ،ضمن پذیرش و وارد دانستن بسیاری از انتقادات نسبت به دوره سیاست خارجی دولت پیشین و صحه نهادن بر برخی فرمایشات استاد،عرائضم ،عمدتا، ناظر بر کلیت سیاست خارجی و مبانی و اهداف اصلی جمهوری اسلامی است،که البته برخی از آنها مصداقا به دوره رییس جمهور پیشین و رفتار خارجی ایشان نیز بر می گردد.
یکی از این سوالات و ابهامات به این اظهار نظر استاد برمی گردد که ایشان در بخشی از مصاحبه فرموده اند که:
“این دولت با عصبانیت تمام و بدون بررسیهای لازم فکری، سراغ واقعهای حدود هفتاد سال پیش در آلمان(هلوکاست) رفت و این خود محرکهای شد تا ۳۴ قطعنامه توسط اتحادیه اروپا، سازمان ملل و آمریکا علیه ایران صادر شد و وضع اقتصاد ما را به شرایط امروز رساند.”
حال در قبال این قضاوت،سوال من در یک فضای علمی و در فهم سیاست خارجی این است که :
– آیا واقعا تمام آن 34 قطعنامه،صرفا بدلیل این یک اظهار نظر بوده؟ آیا وقایع در عرصه سیاست خارجی تک عاملی است؟ آیا این نگاه، نگاه جامع و فراگیر است؟ آیا یک نگاه تقلیل گرآیانه نیست؟ آیادر فاصله زمانی اظهار نظر رییس جمهور پیشین در مورد هلوکاست و دشمنی ها و خصومت هایی که غرب در قطعنامه ها علیه جمهوری اسلامی داشته از سال 84 تا سال 92 ،آیا هیچ اتفاق دیگری میان ایران و غرب و در عرصه منطقه ای و بین المللی نیفتاده است؟ به عبارت دیگر تنها و فقط به دلیل اظهار نظر رییس جمهور در مورد هلوکاست این تحریم ها به وقوع پیوسته است؟
– اگر پاسخ مثبت است،آیا این فرمایش استاد ،خود،مویّد قدرت اثرگذاری صهیونیزم در عرصه ی بین المللی نیست؟ به عبارت دیگر،اگر بپذیریم صرف طرح این دو سوال منطقی رییس جمهور پیشین در مورد هلوکاست، 34 قطعنامه علیه ایران صادر شده و تمام آن خصومت ها به دلیل آن سوال در مورد هلوکاست بوده آیا این خود دلیلی بر تسلط صهیونیزم بر عرصه ی بین المللی نیست؟
– ایشان در جای دیگر مصاحبه و همچنین آثار پیشین خود،نیز اشاره دارند که میزان درآمد نفتی که در دوره دولت نهم و دهم به دست آمده ،معادل تمام یا عمده درآمد نفتی ایران از ابتدای استخراج نفت در ایران تا آغاز دوره دولت نهم و دهم بوده است .
عبارت ایشان عینا نقل می شود:
“۶۳ درصد درآمد نفت ایران در ۱۰۸ سال گذشته از مظفرالدین شاه تاکنون در همین هشت سال گذشته بوده است”.
– اگر بنده این اظهار نظر را مطرح می کردم،احتمالا اقتصاددانان اشکال می کردند، که این استدلال شما یک مغالطه عامه پسند است. چون جمع جبری اعداد را در نظر می گیرید. اما شنیدن این نظر از کسی که اقتصاد می داند، آن هم اقتصاد سیاسی برای من عجیب بود! آیا ارزش دلار با در نظر گرفتن تورم جهانی آن در 108 سال اخیر تا کنون یکی بوده است؟
– آیا دولت قبلی، در این مدت تصدی خود ،درآمد به دلار کسب کرده، لکن هزینه به دلار نداشته است؟ آیا هزینه های دولت های پیشین ،بویژه هزینه های ارزی،هم تراز هزینه های دولت پیشین بوده است؟آیا ارزش دلار در گذشته مانند ارزش الان بوده؟و آیا جسارتا جمع زدن این اعداد صرفا یک بیان عامه پسند نیست؟
– استاد عزیزم، آقای دکتر سریع القلم در مصاحبه فرموده اند که اقدامات و کنش های ما در عرصه سیاست خارجی عامل فشارهای غرب است و در نتیجه اعمال و رفتار ما،تحریم هایی صادر شده و کشور ما را در عرصه بین المللی بی اعتبار کرده است.
“ما سخنانی میگوییم و وارد موضوعاتی میشویم که به ما و مصالح ما هیچ ارتباطی ندارد. بعد دیگران تحریک و علیه ما بسیج میشوند و کارهایی انجام میدهند و ما را تحریم میکنند و با بیتدبیری، خودمان را گرفتار میکنیم.”
– البته اصل فرمایش استاد درست است اما در مورد مصداق دوره رییس جمهور پیشین،سوال من اینجاست که آیا پیش از روی کار آمدن ایشان اوضاع غیر از این بوده است؟ یعنی دشمنی امریکا و غرب با جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن دولت پیشین شروع شده است؟ آیا پرونده هسته ای از زمان روی کار آمدن دولت نهم آغاز شده؟ آیا پیش از دولت نهم، وجهه ایران در عرصه ی بین المللی، وجهه معتبر، قابل قبول وشایسته تداوم بوده است؟
– شاید بگویند در این دوره وضعیت بدتر شد. آن وقت سوال من از ایشان این است که آیا این صرفا در اثر کنش های جمهوری اسلامی بوده ؟ آیا صهیونیستها ، امریکایی ها ،برخی کشورهای عرب منطقه و غربی ها در زمینه تشدید منازعه،هیچ نقشی نداشته اند؟ و آنها کاملا منفعل بوده اند؟آیا هر اتفاق ناگواری در عالم هستی،اعم از طوفان کاترینا،گرم شدن زمین ، سوراخ شدن لایه ازن و انقراض نسل فیل های اندونزی،بدلیل کنش و رفتار جمهوری اسلامی است؟
– این نوع بیان ایشان در اینکه هرآنچه بر سر ایران و ملت ایران می آید ناشی از کنش سیاستمداران و مسئولین در جمهوری اسلامی نسبت به غرب است، بنده را به یاد داستانی می اندازد:
به خانه کسی دزد زد؛ همسایگان فردای آن روز جمع شدند و هرکس اظهار نظری می کرد و صاحبخانه را مورد شماتت قرار می داد.یکی می گفت چرا درب خانه را قفل نزدی و دزدگیر نزاشتی ؟ یکی می گفت چرا اشیاء قیمتی خود را پنهان نکردی؟ یکی می گفت چرا حصارخانه را بلند تر نساختی؟ دیگری می گفت،چرا وقتی از خانه بیرون رفتی به همسایگان نسپردی که خانه خالی است تا مراقب باشند؟ اما ظریفی از آن میان گفت : در میان این همه انتقادات به صاحب خانه، یکی هم چیزی به آن دزد بیچاره بگوید که ظاهرا این وسط کاملاَ بی تقصیر است.
– نسبت به اینگونه قضاوت ها،سوال من اینجاست که آیا زمانی که دولت اصلاحات بر سر کار بود و حرف از تنش زدایی و گفت و گوی تمدن ها می زدند و حادثه ی 11 سپتامبر را (به درستی)،محکوم می کردند و در ماجرای حمله به افغانستان و عراق، امریکا و ناتو را یاری کردند و زمانی که به تعبیری، اصلاح طلبانی سر کار بودند که قصد برقرار کردن رابطه با امریکا را داشتند، آن زمان چه کسی جمهوری اسلامی را محور شرارت معرفی کرد؟آیا باز ناشی از کنش جمهوری اسلامی بود ؟؟؟
– سوالی دارم. آیا وقتی که رییس جمهور فعلی، مذاکرات هسته ای ما را مدیریت می کردند و پروتکل الحاقی و تعلیق و همچنین الزامات اعتمادسازی را که غرب برای ما تعیین کرده بود، پذیرفتند وتمام قدم های اعتماد سازی را که بوی کوتاهی و عقب نشینی نیز از آنها استشمام می شد، طی کردند، در جواب ایشان، واکنش غرب، نجیبانه بود؟ آیا آن ها چند گام به پیش نیامدند؟ آیا در مقابل نجیبانه برخورد کردن جمهوری اسلامی در مورد حق هسته ای خود، غربی ها هم منطقی برخورد کردند؟ آیا تداوم خصومت غرب با جمهوری اسلامی در دوره ای که رییس جمهور فعلی، مدیریت شورای عالی امنیت ملی و پرونده هسته ای را داشت باز هم ناشی از کنش جمهوری اسلامی بود؟
– سوال مشخص و مهمی که من دانشجو از استاد خود، دکتر سریع القلم دارم این است که «ایران مطلوب برای غرب چه ویژگی هایی دارد؟ ایران مطلوب برای غرب چه مشخصاتی دارد؟» به نظر ایشان، از دیدگاه آمریکایی ها و غرب، ایران مطلوب و ایرانیِ مطلوب کیست؟ ما چه کنشی نشان دهیم تا واکنش آنها از نظر استاد، منطقی باشد؟ یک بار برای همیشه این را تعریف کنند.آیا کنش ایران در دوره پهلوی نسبت به غرب و آمریکا کنش مطلوبی بوده است؟ آیا کشوری که بابت استقلال خود جنگیده و بابت آن خون داده و بابت آن هزینه تحریم داده و بابت آن فشارهای گوناگون را تحمل کرده ، آیا این کنش عزتمدارانه واستقلال طلبانه،کنش غیر معقولی از سوی اینچنین کشوری در عرصه ی بین المللی است؟
– در جای دیگری از صحبت خود آورده اند که ایران فعلی در عرصه دیپلماتیک منزوی است، و دستگاه رسمی دیپلماسی ما از نظر دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی غیر معتبر است
عین عبارات ایشان چنین است:
«در این دوره، روابط ما با اروپا و جهان عرب قفل شد. با تعدادی از همسایگان، روابط ما تقریباً تعطیل است.زمانی در دهه ۷۰ و بخشی از ۸۰، دفتر مطالعات وزارت خارجه مرکز رفت و آمد دیپلماتها و محققان برجسته جهانی بود؛ اما در سال ۱۳۸۶، ۷۵ مؤسسه تحقیقاتی در جهان، مجموعه پژوهشی وزارت امور خارجه را تحریم کردند و آنجا تبدیل به خانۀ ارواح شد. روابط بینالمللی ما به حداقل خود رسیده است. در مقام مقایسه با دوبی و استانبول، فرودگاه بینالمللی ما در حداقل فعالیت خود است.»
– البته تا حدودی فرمایش استاد قابل قبول است. وضعیت ما در عرصه دیپلماسی رسمی وضعیت مطلوبی نیست .اما سوال من اینجاست که برگزاری کنفرانس جنبش عدم تعهد با حضور سران 120 کشور در ایران معنای انزوای جمهوری اسلامی می دهد؟ آیا استاد، سهمی در طرح جامع دیپلماسی یک کشور،برای «دیپلماسی عمومی» قائلند ؟ آیا می توان محک و ارزیابی یک دیپلماسی را صرفا در حالت سنتی آن و در شکل رسمی و کلاسیک آن انجام داد و مولفه های دیپلماسی عمومی را رعایت نکرد؟ و آیا وضعیت دیپلماسی جمهوری اسلامی در حوزه افکار عمومی به ویژه در منطقه به همان وضعیت است، که در حوزه دیپلماسی رسمی است؟
در جای دیگر چنین می فرمایند:
“مهمترین اولویت دولت جدید، تغییر سریع تصویر ایران در منطقه و جهان است؛ تصویری که نشان دهد افرادی مؤدب، با فرهنگ، اصیل، با دانش، مجهز به عفت کلام، خویشتندار و فهیم نسبت به منافع و مصالح ملی در دستگاه دولتی مسئولیت پذیرفتهاند. عدهای که قبلاً هواپیما سوار شدهاند، سیر هستند، غذای خوب خوردهاند، زندگی متعارفی داشتهاند و با جهان آشنایی دارند، منافع دیگران را نیز در نظر میگیرند و از همه مهمتر از ثبات فکری برخوردارند، قابل اتکا هستند و ظرفیت تغییر جهانبینی پنج بار در یک روز را ندارند. اصول فوق را که بنده شمردم در همسایگی، دوستی و تجارت هم صدق میکند. روابط کشورها بیرون از این قواعد نیست. مبانی که باعث اعتبار ژاپن و آلمان شده، تابع همین نکات است؛ بنابراین، نخست باید دنیا احساس کند و سپس به یقین برسد که ما در ایران دولتی متشکل از افراد فهیم و با اصالت داریم. “
– پیرو بیان ایشان،سوال بنده این است که ،آیا تصمیم گیران و دیپلمات ها در غرب، انسان هایی به واقع مودب، آرام، متین، عقلانی، نجیب و با اصالت هستند و این دیپلمات های ما هستند که این ویژگی ها را ندارند؟ دکتر سریع القلم، جزو اساتیدی هستند که در عرصه های بین المللی، سمینارها، همایش ها و در فضاهای رسمی و غیر رسمی بین المللی حضور جدی و قابل اعتنایی داشته اند. آیا واقعا ویژگی دیپلماتهای غربی و ایرانی چنین است؟ آیا ظاهر شیک بسیاری از دیپلمات های غربی نشان دهنده وجود اخلاق و مرام نجیبانه در آنان است؟ آیا مرام ایرانی را که جزء فرهنگ اصیل ایرانی است در شخصیت دیپلمات های غربی دیده اند؟
– نکته دیگری این که ایشان دائما رفتار ایران را در حوزه سیاست خارجی را با کشورهای دیگر مقایسه می کنند .حتی رفتار ملت ایران را با آلمان و ژاپن مقایسه می کنند. به نظر من تحلیل فرهنگ ایرانیان و نسبت دادن خوب و بد به آن ،باید از زاویه دید ایرانی اتفاق بیفتد و اگر کسی از زاویه دید غربی به آن بنگرد و آن را تحلیل کند دچار خطای در ارزیابی می شود. مقایسه فرهنگ ایرانی با سایر ملل مقایسه ای است که می بایست دریچه ورود داشته باشد که یکی اصل و دیگری فرع محسوب شود. یکی ذات و دیگری عرض محسوب شود،باید ملاک پذیرفته شده ای باشد که مبنای مقایسه، مبنای درستی قلمداد شود. ایشان، مبنای مقایسه را فرهنگ غربی و کشورهای غربی قرار داده اند و از آن زاویه دید، فرهنگ ایرانی را و تاریخ ایران را تحلیل می کنند. شاید بهتر باشد «ایران را ایرانی بنگریم.» اگر ایران را با زاویه دید فرهنگ ایرانی نگاه کنیم متوجه می شویم بسیاری از مولفه هایی که از دید ایشان غیر عقلانی است در چارچوب منظومه فرهنگ ایرانی، منطقی و معقول است. فرهنگ اصیل ایرانی مولفه هایی دارد که اگر آن ها را از تمام منظومه خارج کنیم ومنفردا به آنها نگاه کنیم غیر منطقی خواهند بود. اگر آنها را با محک و ملاک غربی بنگریم غیر مطلوب و غیر منطقی نشان می دهند، اما اگر همان اجزاء فرهنگی را در داخل منظومه منسجم فرهنگ و تاریخ ملت ایران بنگریم با سایر اجزای منظومه کاملا هماهنگ و هارمونی دارند و شاید بهتر باشد، استاد؛ داخل منظومه فرهنگ ایرانی، فرهنگ ایران را نقد کنند.
– ایشان درجایی ازمصاحبه فرموده اند که ما می بایست به ایران بپردازیم و نباید به مدیریت جهانی و حل مشکلات کره زمین بپردازیم.
“بسط عدالت در آفریقا و وحدت سیاسی در جهان از مشتقات خیال بافی و تخیل هستند. شاید برای فیلم سازی و گفتوگوی ویژه آخر شب تلویزیونی مفید باشند، اما حکمرانی بر پایه واقعیت است نه تخیل… ما مسئول حل و فصل مشکلات مردم کره زمین نیستیم. دولت و حکومت در ایران مسئول حل و فصل مشکلات مردم ایران است. اگر ما بر این اصل متمرکز شویم، بالاترین سطح از امنیت ملی را تأمین کردهایم و کسی هم با ما کاری ندارد. اگر در درون به اجماع برسیم، میتوانیم در صحنۀ بینالمللی، مؤثر باشیم و در دیپلماسی به نتیجه برسیم. “
– البته این در یک قضاوت کلان کاملا درست است و نشان دهنده ضعف برخی اهداف رئیس جمهور قبلی ماست که اهداف جهانی خود را متناسب با بنیه داخلی تنظیم نکرده بود و این منجر به استهزاء در عرصه بین المللی می شود. اما آیا منظور استاد این است که توسعه ایران فارغ از اطراف خود است؟ آیا توسعه ایران بدون در نظر گرفتن روابط خارجی آن ممکن است؟ فکر نمی کنم چنین باشد.کشور ایران در طول تاریخ به مانند خیمه ای بوده که پایه ها و میخ های آن در حوزه فرا سرزمینی آن قرارداشته است.از شمال افریقا گرفته تا ماوراءالنهر، تا هند و تا حوزه آسیای میانه و قفقاز. آیا توسعه ایران بدون در نظر گرفتن حوزه تمدنی و بدون در نظر گرفتن همسایگان و بدون در نظر گرفتن روابط خارجی آن امکان پذیر است؟ آیا توسعه ایران بدون اینکه قدرت منطقه ای باشد امکان پذیر است؟ و آیا غرب و امریکایی ها به خودی خود اجازه می دهند ایران مستقل،قدرت منطقه ای باشد؟ و در واقع سوال اینجاست که به واقع از نظر ایشان به عنوان استاد حوزه روابط بین الملل، اگر ما با آمریکایی ها و غرب کاری نداشته باشیم آن ها هم با ما کاری نخواهند داشت؟ آیا در سابق چنین بوده است که در آینده چنین باشد؟
– و نکته بعدی در این است که تیتر این مصاحبه را اینگونه تایید فرموده اند:
«سیاست خارجی را از خیابان ها جمع کنید. »
– یعنی سیاست خارجی یک حوزه تخصصی و علمی است که نمی بایست در یک حالت و از منظر عامه مردم تنظیم شود و این کاملا درست است. اما در مصاحبه خود به نتایج انتخابات اخیر اشاره کرده اند که اکثر مردم در روستاها و جوانان در شهرها علاقه مند به بهبود روابط خارجی با غرب هستند:
“امروز در دور افتادهترین روستاهای کشور، شهروندان ایرانی میدانند تغییر در سیاست خارجی، مهمترین مبنای بهبود وضع اقتصادی است…. آرای روستاها در تمایل به بهبود وضع اقتصادی و تغییر جهت گیریهای سیاست خارجی در انتخابات ۹۲ نیز بر این اصل صحه میگذرد، چه رسد به شهرها و نسل جوان. مردم عموماً به بهبود روابط خارجی و به ویژه با غرب رأی مثبت دادند.”
– این جمله آیا ارزیابی سیاست خارجی از خیابان ها نیست؟ آیا اگر مردم در سال 84 و 88 به آقای احمدی نژاد رای دهند هیچ معنایی در عرصه سیاست خارجی ،عرصه اقتصادی و فرهنگی ندارد؟ اما اگر در سال 92 به آقای روحانی رای دادند هم معنای فرهنگی دارد هم معنای سیاست خارجی؟؟؟
به نظراین شاگرد کوچک ایشان، می بایست الزامات دموکراسی را پذیرفت، چه پیروز شوی ،چه شکست بخوری و یکی از اشکالات و آسیب های مبنایی دموکراسی ،تاثیر خیابان ها بر حاکمیت و سیاست است.
– درجایی ازمصاحبه خود فرموده اند ایرانی ها بالاجبار به سمت شرق گرایش پیدا کرده اند والا ایرانی ها علاقه مند به غذا و کالای با کیفیت هستند و آن هم در غرب پیدا می شود.
“به عنوان یک واقعیت، جامعه ایرانی تمایل به غرب دارد، نه شرق. من صدها فرد به شدت مذهبی و حتی انقلابی میشناسم که ترجیح دادهاند فرزندانشان در یک کشور اروپایی یا شمال آمریکا تحصیل کنند تا در یک کشور آسیایی. کسانی که این واقعیت را نفی میکنند، بیشتر دلایل روانی دارد تا عقلی و علمی. اینکه ایرانیها تمایل به غرب دارند، دلایل صرفاً سیاسی یا ایدئولوژیک ندارد، بلکه به خاطر علاقه همه ایرانیها به کیفیت است: ایرانیها یخچال خوب میخواهند، هواپیمای خوب میخواهند، مواد غذایی خوب میخواهند، خدمات خوب میخواهند و این ویژگیها را در مغرب زمین پیدا میکنند.”
– حال سوال من اینجاست ،پس آن اخبار و آمار اقتصادی که می گویند بسیاری از کالاهای بازارهای اروپایی، تولید چین و کره جنوبی هستند، غلط است؟ آیا پذیرش این فرمایش ایشان که ایرانی ها دنبال کالای با کیفیت هستند بدین معنی است که ایرانی ها، فلسفه و اندیشه و فرهنگ و سبک زندگی غربی را هم پذیرفته اند؟ اصلا به نظر ایشان،ایرانی ها بیشتر شرقی هستند یا غربی؟
لذا در مجموع و با یک نگاه کلی ،می توانم چند ملاحظه را درمورد دیدگاه و مطالب ایشان ، عرض کنم:
1- به نظر می رسد در میزان خوشبینی و اعتماد نسبت به منطق،حسن نیت،نجابت،انسانیت،اخلاق و فرهنگ دیپلماتها و سیاستمداران غربی می بایست تجدید نظر،احتیاط و تامل کرد و سابقه تاریخی را در این زمینه در نظر گرفت.
2- بپذیریم که جامعه ایرانی یک جامعه دینی با فرهنگ مختص به خود است و هرگز جامعه سکولار نبوده و نخواهد شد،لذا توسعه،رفاه و ارزشهای غربی،سکولار و لیبرال در این جامعه،مطلوب نبوده و نهادینه نخواهند شد.
3- توجه کنیم که در تاریخ روابط جمهوری اسلامی و حتی پیش از آن با غرب،بویژه ایالات متحده،هر جا عقب نشینی و کوتاه آمدن و کنار گزاردن اصول و آرمانها از سوی ما اتفاق افتاده،غرب،چند گامی به پیش نهاده و مطالبات بیشتری داشته و عقب نشینی ما را،موضع ضعف،ارزیبای نموده است.
4- بنگریم که نظام سلطه،چگونه در مناسبات بین المللی استاندارد دوگانه داشته،و چگونه با حکومتها، گروهها و افرادی که از اصول خود کوتاه آمده اند و از سر تسلیم و وابستگی با آنها ارتباط داشته اند، برخورد کرده است.
5- رونق و توسعه اقتصادی داخلی خود را منوط و وابسته به اراده و لطف و لبخند غرب نکنیم و بدانیم که ماهیت جمهوری اسلامی،فرهنگ ایرانی اسلامی ملت ما و اهداف انقلاب اسلامی ،بگونه ای هستند که ما چاره ای جز،توسعه مستقل و درونزا،اتکاء به خویشتن(در عین تعامل با دیگران)،اهتمام به فرهنگ بومی و اسلامی ایرانی خود و کاهش آسیب پذیری کشور از بیرون مرزها نداریم.
6- توهم توطئه و توهم دشمن انگاری نداشته باشیم،اما به همان نسبت،توهم عدم وجود توطئه و عدم وجود دشمن نیز نداشته باشیم و تصور نکنیم که «شهر در امن و امان است و آسوده بخوابیم».
در نهایت ضمن عذرخواهی از جسارتی که در محضر استاد داشتم و طرح سوالاتی نقادانه ،کماکان خود را دانشجوی کوچکی از ایشان می دانم و کماکان از شخصیت ،متانت ، اصالت ، ادب و فرهیختگی ایشان بهره مندم و همیشه در کلاس های درس و در محافل عمومی و خصوصی با افتخار گفته ام که یکی ازاساتید بزرگوار من دکترسریع القلم است و از این پس نیز بدین مفتخر خواهم بود.
با تقدیم احترام
دکتر هادی آجیلی
استادیار روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی