دیرزمانی است که به لحاظ شاخص های «استان شدن» آب از سر دزفول هم گذشته اما آنان که درک بیشتری ازمنافع و مصالح ملی دارند میدانند که استان شدن دزفول به سود ایران نیست و دزفولیان همچنان باید از این خواسته ی به حق خویش بخاطر ایران و اسلام بگذرند.
چه اینکه به قول ظریفی، استان شدن دزفول به سود خود دزفول هم نیست و دراین راستا نکته ای خاص مغفول مانده است.
فرض کنید استانی در شمال خوزستان تأسیس شده و دزفول مرکز آن باشد.
آیا زیرساختها ، بضاعت های آب ، زمین و عرصه ی شهری دزفول ، پاسخگوی خیل مهاجرت های ناشی از «مرکز استان شدن» هستند؟
همین حالا را بنگرید،
مصیبت مهاجرت های بی رویه سالیان اخیر، هم خود مهاجران محترم را دچار محرومیت هایی نموده و هم بافت جمعیتی شهروندان قبلی و قدیمی شهر را به هم ریخته .
بخواهیم یا نخواهیم وقتی دزفول مرکز استان شود شهرهای تابعه سهم مدیریتی خود را در ستادهای مرکزی استان میخواهند(که حق هم دارند) آیا دزفول ظرفیت مهاجرپذیری از شهرهای شوشتر و شوش و اندیمشک و گتوند و سردشت و … را افزون بر چیزی که اکنون در جریان است دارد؟
ما اصولا استان شدن را برای چه میخواهیم؟
جز برای استیفای حقوق همه جانبه ی دزفول؟ استیفای هرآنچه که حق دزفول و حومه آن است و نه بیشتر!
آیا راهی جز استان شدن(که هم خسران ملی در پی دارد هم خسارت های محلی) برای توسعه و پیشرفت دزفول وجود ندارد؟
پاسخ این مسئله فقط و فقط یک چیز است : توسعه و تقویت مدیریت فعلی شهرستان دزفول.
دزفول باید پشتیبان فرماندار کنونی خویش باشد تا وی بتواند از ظرفیت های قانونی برای توسعه و ارتقاء سطح ادارات به «اداره کل» اقدام کند.
دزفول نیازدارد تا از مسیر «ویژه بودن» فرمانداریش تمامی سطح شهرستان را از لیوس تا چغامیش در چنبره مدیریتی کلانتر لجستیک کند.
به شرط آنکه اشخاص به دنبال «منیّت» و یا کلاهی از نمد این ارتقاء برای خویش نباشند.
آنچه که تا بدینجا گفته شد کبرایی بود که به صغرایی دیگر برسم :
روز گذشته خبری (اینجا) در فضای رسانه ای کشور پیچید مبنی برآنکه جمعی از نمایندگان چند استان(غیر از خوزستان) طرحی را برای افزایش ۲۰ نماینده به تعداد نمایندگان مجلس دهم ارائه داده و در حال پیگیری آنند.
دزفول در فرصتی که پیش ازاین برای ارتقاء به داشتن «دونماینده» داشت چابکی لازم را برای پیوستن به چنین طرحهایی به خرج نداد آیا اکنون از روزنه ای که از روز گذشته در خانه ملت برای پیگیری این موضوع مهم ایجاد شده نباید کمال بهره را برد؟
آیا پتانسیل های دزفولیِ مدیریتیِ مقیم در پایتخت و استان و شهرستان نباید با تکیه بر مطالبات قانونی مردم دزفول، هرچه سریعتر دزفول را به این طرح ملحق نمایند؟
اگر دزفول موفق به کسب سهمیه دو کرسی در پارلمان جمهوری اسلامی شود،آیا وجود دونماینده برای دزفول فرصتی مضاعف در قوه مقننه نیست؟
آیا در انتخابات مجلس شورای اسلامی فرصت انتخاب از فرزندان شهردزفول و حومه مضاعف نمیشود؟
آیا اختلافات و رقابت های منفی برای اینکه کسی از مرکز شهرستان بالا بیاید یا از حومه، از بین نمیرود؟
آیا اگر در هربار انتخاب ، برفرض که یک نماینده از حومه و یکی از مرکز شهرستان بالا بیاید فرصتی برای رقابت سالم در نشان دادن شایستگی و تقسیم کار تخصصی بین دونماینده مذکور به وجود نمی آید؟
آیا سُمبه ی دو نماینده از دزفول برای پشتیبانی بدنه اجرایی شهرستان (در راستای ارتقاء ادارات به ادارات کل) قدرتمندتر نیست؟
امید است که فرصت پیش آمده را مغتنم شمرده و طی یکی دور روز آینده جنب و جوشی مثبت بین مردم و مسئولین شهرستان دزفول برای الحاق به این طرح ایجاد شود.انشالله.
مهران موزون
۱۳۹۳/۰۵/۲۰
کلیت متن درست ولی اول متن قابل بحثه، مهم اینه که نمی زارن نه که دزفول ظرفیت نداره. همیشه باید فدا بشه وبرای استان یک سوپاپ اطمینان شده که هرچی بخوان ازما میگرن از نیروی متخصص بگیر تا محصولات کشاورزی وغیره.
اگه دو نفر هماهنگ با هم که به درد نمایندگی می خورن پیدا بشه انقد کثرت نامزد توی ایام انتخابات نخواهیم داشت
دو تا نماینده ی ناهماهنگ هم زیاد به درد نمی خوره
با آقای موزون موافقم ولی این آفت شهر رو از خاطر نبریم که مسئولین شهری یه جاهایی دچار خود-عقل-کل-پنداری هستند و چندان تحمل یه جایگاه موازی رو ندارن!