“نوشتهای مطلبی در اندازهی یک یا دو پاراگرف برایت در باره امام صدر بنویسم «… در حد یک یادکرد، آن هم بعد از 32 سال، خصوصا در سایهی شرایط امروز ایران و عالم تشیع و جهان اسلام …».
حقیقت این است که هیچ مطلبی برای من شیرینتر از یاد و ذکر خاطرهای از امام صدر نیست. خصوصاً در این زمان و در این شرایط که در آن به سر میبریم. باور کن هیچگاه به اندازهی امروز تلخی غیبت امام صدر را احساس نکردهام. وقتی میبینم فوج فوج جوانان، که به قول ایشان – در سفارش ماندگار – «آیندهی ما به دست آنان است» از شرایط موجود رنج میبرند وبه تبع آن از دین و روحانیت روی بر میتابند؛ بیشتر دلم میگیرد. وقتی میبینم سلوک و مرام و بینش و آرمان ایشان در آن زمان چگونه جوانان مسلمان و حتی مسیحی را دلبسته اندیشهی راهگشای دینی میکرد و در کلیسا همان اندازه امید و نشاط ایجاد میکرد که در مسجد و دانشگاه؛ آن وقت جوانان دیندار ما با سرخوردگی از رفتار مدعیان دین و ارزشهای دینی، روز به روز از این آئین راهگشا و سعادتبخش و سیرهی نشاط آور و جذاب و آزادیبخش معصومین ما، روی بر میگردانند و افسردهتر میشوند و هر گونه روی آوردن به دین را خلاف نشاط و سعادت و موفقیت خود در زندگی میدانند و از دینداری جز غم و حسرت و رخوت و فشار روحی و جسمی و فرو کوفتن غرایز خدا دادی نمیبینند؛ آن وقت جای خالی ایشان بیش از پیش روحم را میآزارد.
«آن بزرگوار همهی جوانی و جان خود را هزینهی ساختن بستری مناسب و متناسب با اقتضائات این روزگار کرد تا دین بتواند به طور مؤثر، بانشاط، عزتمدارانه و ریشهدار، هرچند غیر رسمی، در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جوامع متکثر، و به تبع آنها جامعهی بینالملل، نقشآفرینی کند»،
چیزی برای گفتن ندارم. وقتی به بیانات ایشان، آنگاه که در جمع جوانان مسیحی سخن میگفت و از کرامت انسانی و نیاز بشر به آزادی و آزادگی دم میزد، دقیق میشوی و مضامین بکر موجود در ادعیههای شیعی را در کلامشان میبینی، حسرت و غبطه سراپای وجودت را شعلهور میکند و ابعاد کران ناپیدای جنایتی که دست به حذف ایشان از حضور در جامعه اسلامی زد، برایت ابعاد دیگری پیدا میکند. از آن آزاردهندهتر، نگاه به مسائلی است که بر سر راه پیگیری اختطاف ایشان رخ نمود.
در هرحال، خوشبختانه قرار نیست از حد یک یا دوپاراگراف بیشتر بنویسم. و گر نه غمی که اکنون وجودم را با ذکر همین مکررات گرفته است، بیشتر از این برایم ملالآور میشد. تردید ندارم که اگر حتی روح اندیشه و جلوههائی از سلوک ایشان در جامعه ما حضور میداشت و نقشآفرینی میکرد، بدون هر ابهامی این حقیقت بر همگان روشن میشد که به گفته تو: «اسلام ناب و مکتب اهل بیت (ع) توانایی ساماندهی زندگی دنیوی و اخروی جامعهی بشری را به بهترین وجه دارا است». و چه بسا نمونهای از آن را در جامعهی بحرانزدهی امروز خود میدیدیم. وای … که چقدر از آن آرمانها فاصله داریم.
از تو سپاسگزار هستم که فرصت و مناسبت را گرامی داشتی و در پی گرداوری نکاتی در باره ایشان هستی. باشد که با تأمل و تدبر در آن نکات، چشمهایمان بازتر و قلبهایمان زلالتر و نیتهایمان خالصتر گردد.
خدا نگهدارت
صادق طباطبائی
شهریور 1389