پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

رجبیون…

تو را دیدم و دل دادم؛خودت گفتی هر که را عاشق باشم عاشقش خواهم کرد.دل دادگی را از خودت آموختم!و تو چه زیبا معشوقی بودی که هم وفاکردی و هم وفاداری آموختی .وقتی بین ما فاصله افتاد تازه فهمیدم که عاشق بودم چون عشق دل بستگی می آورد،اما جنس عشق تو با همه عشقها فرق می کرد،وابستگی به تو از نوع دنیایی نبود.برای این وابستگی اول بایدبند تمام تعلقات را از وجود می گسستم.

برای دل بستن به تو طناب محکمی انتخاب کردم،یادم است طناب را با دست محکم می کردم که پلیدی در گوشم نجوا کرد: پاره اش خواهم کرد!

ومن ترسیدم…ترسیدم  وبرای بار دوم آن را گره زدم.گره اش محکم بود،مطمئن بودم که دیگر باز نخواهد شد،اما وقتی راه را گم کردم و به دنبال طناب برگشتم انتهای آن را در میان راه دیدم!آن پلید با چنگ و دندان پاره اش کرده بود!یادم است خیلی صدایت کردم،اما تو دیگر آنجا نبودی.انگار من راه را اشتباه آمده بودم وگرنه باید صدایم را می شنیدی.با چشمهای گریان سر به آسمان بلند کردم ملکی را دیدم که در آسمان پرواز می کرد وبا شتاب به سمت جایی می رفت،به سوی او تغییر جهت دادم و به راه افتادم.در میان راه صدایی از آسمان بلند شد که می گفت:(این رجبیون؟) فهمیدم که راه درست را پیدا کرده ام. من در راه تو قرار گرفته بودم واینک ماه رجب شده بود.وتو به زیباترین طریق در زیباترین ماهت بندگانت را به سمت خود دعوت می کنی! رجب وشعبان و رمضان را بهانه می کنی تا هر که از قافله تو جا مانده در این ماه به تو بپیوندد.ای کاش قدر این با هم بودن را بدانم!

مهراب111

اخبار مرتبط

میزان بارندگی در دزفول

♨️ میزان بارندگی در شهرستان دزفول ⭕️ جمعه ۳ اسفند 🔹سطح شهر دزفول ( مقاومت) ۱۴/۲ میلیمتر 🔸سطح شهر دزفول