پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

روزهای سخت

راستی، یادمان هست؟!…
البته اول ربیع برای شادی و شادمانی است، اما……
همین روزها بود که…..
فاطمه سیلی خورد، علی با دست های بسته روی خاکهای مدینه کشیده شد؛ و محسن کشته شد….
این روزها، همان روزهایی است که فاطمه در مسجد فریاد زد: یا ابابکر این تو و این فدک. دیدار به قیامت…….
این روزها، روزهای چادر خاکی است. روزهای ریسمان بر دست های علی و شمشیر بر حنجره سلمان.
این روزها، روزهای سکوت علی و فریاد سلمان است که: “دستی که با علی بیعت کرده، محال است با دست دیگری به دوستی بنشیند….”
این روزها، روزهای آرزوی “مُتُّ قَبل هَینَتی” فاطمه است.
روزهای سختی است…

زمین….. یا زمان….چگونه نظاره کردند و ….. هنوز میگردن….!!!

این روزها، روزهای تنهایی آقاست،
گوشه نشینی، کنار قبر مخفی مادر….
کاش منتقم خون مادرمان باشیم، هم رکابِ خون خواهِ منتظَرش….

2125014_563

اخبار مرتبط