امروز هم که قدم هایم سنگ فرش های خاک گرفته ی شهرم را طی می کرد ، به این فکر میکردم که در این آب و هوای نامتعادل ، و این گونه های خاک گرفته ی شهرم مردم این شهر و دیار آیا باز هم خواهند آمد ؟
امسال همه چیز متفاوت بود. حرکت ما برای رفتن به حرم یار آغاز شده بود و با دوستان خویش را به خیل عاشقان و زائران حسین رساندیم . اربعین را می گویم . اربعین عجیب ترین گرد همایی چند ساله ی اخیر خویش را شاهد بود. همه آمدند تا نشان دهند سخن پیر خمین را که راه قدس از کربلا میگذرد. و من مبهوت این تجدید پیمان با ولی منتظر اتفاقی دیگر بودم .
و اما امروز
شخصی فرزند خردسالش را با خود آورده بود. شخصی سالمند که حتی نمیتوانست قامت خویش را راست کند ، نیز آمده بود. دیدنی ها را همه دیدیم . مگر لبیک به دعوت ولی و بیعت با او سن وسال میشناسد ؟ مگر بیعت با ولی رنگ و زبان و نژاد و دین و آیین می شناسد؟ و صد البته بیعت با ولی بیعت زبانی نیست ! از جنس همین حضور همیشگی مردم است. البته به خواص عزیزمان بر نخورد! آخر همه ی حرف های ولی را فقط این مردم بر دیده ی خویش میگذارند و پای بند آن هستند .
دیروز اربعین و امروز جشن 36 امین سالگرد پیروزی انقلابی که به ظهور منتهی خواهد شد. مرحله به مرحله آزمون های مان را پس می دهیم آقا جان! هر چه ولی فرمود ، با سر آمدیم. نشان کوفی بودن در این مرز و بوم دارد کمرنگ می شود. انقلاب کردیم پشت سر نائبتان ، جنگ کردیم پشت سر نائبتان ، خون دل ها خوردیم پشت سر نائبتان و در صحنه ماندیم پشت سر نائبتان. حال وقت آمدنتان است آقا .
امروز که قدم های این قوم را به نظاره می نشستم و در ذهن خویش اربعین را دوباره تداعی می کردم ، ایمان آوردم که شاید آخرین مرحله ی بیعت قبل از ظهور باشد ! بیعت امت با امام امت.
محمد صفایی
دانشجوی دانشگاه صنعتی جندی شاپو دزفول