می توانی خنده را همسایه با غم کرده باشی
می توانی ماه شعبان را محرم کرده باشی
آی اِی سرو بلندم بعد از عمری سایه بانی
نیست باور سایه ات را از سرم کم کرده باشی
من خودم را جای تو گاهی مجسّم کرده باشم
تو خودت را جای من گاهی مجسّم کرده باشی
هرچه را از عشق می خواهی فراهم کرده باشم
هرچه را از عشق میخواهم فراهم کرده باشی
***
آه! خوشبختی مگر چیزی به جز این لحظه هم هست؟
من بیایم خانه و تو چای را دم کرده باشی…
حسین سنگری