پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

فقط برای خداحافظی…

00b5e9e9fa0939377c0ac208bae3cbc8

غزلی از زبان فاطمه عماد مغنیه،خواهر شهید؛خطاب به جهاد عماد مغنیه

 

و باد می زند آتش به دامن گلزار
به دست قوم یهود و شقی ترین اشرار
.
هنوز کرببلایی شدن پر از سِرّ است
وعشق می چکد از گوشه ی لبت … انگار
.
بخند … خنده ی گل دیدنیست… اما حیف
خزان به باغ رسیده ، چیکده اشک انار
.
پدر که رفت شدی شیر مرد حزب الله
جهاد … آینه ای از عماد… و این تکرار
.
علی اکبر بابا و حاج رضوان ها
شدی فدایی زینب و حیدر کرار
.
برو… هوای پریدن تو را هوایی کرد
زمین بماند از آنِ هجوم آن کفتار
.
و کهکشان نگاهت کبوتری شده است
و کربلای تو جولان، شروع این دیدار
.
بمان که بوسه زنم بر پر شکسته ی تو
فقط برای خداحافظی… فقط یکبار
.
سلام فاطمه را هم ببر به سوی عماد
بگو که زینبی ام … ایستاده ام سردار
.
جهاد مغنیه تکرار می شود – برخیز
الا برادر من … ذوالفقار را بردار
.
خبر دهید به دشمن ، ادامه خواهد یافت
جهاد ، تا سحرِ دیدنِ رخِ آن یار…
.
شاعر: نعیمه امامی اشلق – ۲۹ دی

10940547_713113395453101_2231511129353317006_n

فاطمه مغنیه- خواهر شهید

 

اخبار مرتبط