بسم الله الرحمن الرحیم
آخر سال که می شود وقت حساب و کتاب اعمال سال گذشته و عزم کردن برای سال آینده است.پرداختن به سود ها و ضرر ها، پی بردن به کمی ها و کاستی ها،دیدن نقاط قوت و ضعف خود.
انسان در فطرت خود به دنبال خلوتی به دور از هر هرج و مرجی می گردد تا اندکی در سکوت بنشیند و به سعادت و شقاوت خود بیندیشد.خلوتی دونفره! نه خلوتی فقط و فقط یک نفره! که کم فروشی کرده اند شاعران در وصف عاشق و معشوق. که همه اش معشوق است و معشوق.
چه جایی بهتر و آرام تر و گرم تر از آغوش علی بن موسی الرضا. عاشقی که خودش معشوق عالم است.آیینه ای که خود نور است.آری عاشق کسی جز معشوق ندارد و آرامشی جز او نمی یابد.اصلا وجودش بازتابی از عشق اوست و نمایی از خود ندارد.
دیشب و امروز برادرانم(محمدین،مصطفیین،حامدین،مهدی،محمد رضا و هر که شیعه ی اوست) فاصله ی دل را به قدم عشق پیمودند و عشق آنها را به قرب او رساند.
بروید که به خدا می سپارمتان و اعتراف غبطه به حالتان دارم. بروید و فضای روحتان را پر کنید از رضا رضا رضا.
یادم هست سال های پیش که من هم با شما بودم ندایی در درونم زمزمه می کرد که هر چه می خواهی اینجا از او بخواه چرا که اینجا نزدیک ترین نقطه به آسمان است. نه اینجا اصلا خود آسمان است و شما پرندگان آزاد شده به دست علی بن موسی الرضایید. اگر بخواهد بشود اینجا می شود و بس.
یا رضا جان دلم برای صحن آزادی و جامع و انقلابت،مسجد گوهرشادت و پنجره فولاد تو و از همه بیشتر برای نماز صبح حرمت تنگ شده. آن وقت که در زائرسرایت بعد از کوفتگی روز هم به دوستان می سپارم وهم ساعتم را کوک میکنم که مبادا آن ها فراموش کنند یا من خواب بمانم. آن وقت که در بین راه اذان می گویند و من آرام آرام به سوی حرمت می آیم. چه صفایی دارد حرکت از زائر سرای تو به سمت حرمت برای نماز صبح. بگمانم این همان چیزی است که بعد از مرگم دوباره با حسرت از خدایم بخواهم.
اما چه می کشند زائران اباعبدالله!
باید همه به سمت شما رو بیاورند دلها به لب ذکر هوالهو بیاورند
باید که جن و انس تمام ملائکه ایمان به دست ضامن آهو بیاورند
با تار مویتان که برابر نمیشود گیرم هزار خرمن گیسو بیاورند
ما بهتر از شما که ندیدم صاحبی گر هست بهتری زشما کو؟ بیاورند
در سفره هرچه میرسد از سمت مشهد است
آری هرآنچه هست از آن سو بیاورند
(بدرقه نامه ای برای برادران زائرم)