پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

نقدی بر بلدیه

آقای شهردار اگر از احوالمان بخواهی بد نیستیم آن هم از سر غیرت خودمان که مثال زدنی ست، حال شما که بحمدا… خوب خوب است

که البته از شما فراوان گله هست تا مجالی باشد رودررو . ( بگذریم از احوالات همدیگر…) . صد البته قصد تخریب تان را نداشتیم و نداریم

هیچ سازمان و فردی بدون مشکل نیست… مسائل شهرداری دزفول مشکلات کوچک و کم تاثیری نیستند ولی مهم تر از خود مشکلات احتمال عادی شدن آنها است.

چه اندازه ای از مشکلات دزفول با زیرگذرها حل می شود؟ دزفول شهر بزرگی است که در دوره های مختلف شهرداری در ازای کمکی که به دزفول شده است، هزینه های تحمیلی متعددی را نیز در بر داشته است. دزفول دسته ای از مشکلات اش به هیچ وجه بزرگ نیستند. منتها “تلمبار” یا “مزمن” شده اند. مانند سرماخوردگی هایی که درمان نشود.

امروز شماشهردار عزیز از پروژه اسفالت ، زیر گذرها ….دفاع می کنید اما شهروندان دزفول چطور؟ چرا باید هزینه های سرسام آور کارهای کارشناسی نشده از جیب شهروندان برود …دزفول شهر مشکلات کوچک پرتکرار است. مشکلاتی مانند ساختار محلی و شهری نامناسب، امکانات غیریکسان در نقاط مختلف، تراکم غیر هموار و غیر کارشناسی، نماهای بی سامان، ساخت و سازهای بی کیفیت، از بین رفتن ساختارهای سنتی، بی هویتی طراحی ها، کمبود شرایط زندگی سالم (حداقل نور، هوا) برای همه، علایم راهنمایی نامناسب، حمل و نقل عمومی نامناسب، فراموشی معلولان و …

اما اجرای بعضی پروژه های بزرگ نه تنها مشکلات کوچک را چندان حل نمی کند بلکه در مواردی آنها را تشدید نیز می کند. گویی آن بیمار سرماخورده را زیر تیغ جراحی بفرستیم.

به علاوه کارایی بعضی پروژه های بزرگ در کارکرد اصلیشان مانند ترافیک هم هنوز مشخص نیست. با این حجم تردد و ماشین پارک شده و عادات رانندگی و میزان مهاجرت چه اندازه زمان می برد زیرگذرهای های جدید هم پر از ترافیک شود؟ اساسا رویکرد راه سازی برای درمان ترافیک راهکارمناسبی است؟ چرا که خود زیرگذر دعوتی است برای ماشین و ماشین رانی. البته قطعا زیرگذرها می توانند از بار تردد کم کنند. اما ریشه ترافیک را نخواهند خشکاند.

طبیعی است که بعضی از این مشکلات کوچک پرتکرار یا مزمن به جهت وسعت تاثیرشان و تعددشان وارد حوزه نهاد های دیگر هم می شوند. اما چرا شهرداری نمی تواند همانگونه که برای اجرای بعضی پروژه ها مقابل همه انتقادات می ایستد این موارد را هم پیگیری کند؟ شهرداران با کارنامه هایی پر از پروژه های بزرگ می روند و دزفول را با تبعات بعضی از آن پروژه ها و مشکلات کوچک متعددش تنها می گذارند.

اقدامات مثبت شهرداری جای تقدیر دارد و آمار و ارقام مثبتی که در این زمینه ارائه می شود نشان از تلاش ایشان برای حل این مشکلات کوچک پرتکرار دارد و منظور این نیست که هیچ تلاشی برای مقابله با مشکلات کوچک پرتکرار انجام نشده است، اماسوال اینجاست:  رویکرد بزرگ پروری چه اندازه صحیح است؟ چه اندازه لغات بزرگترین، طولانی ترین، بی نظیر، کم نظیر و … تکرار می شوند؟

اما شما شهردار که اخیرا یکی از افتخارات خود را تبدیل شهرداری به نهاد فرهنگی اجتماعی می دانید. ورود شهرداری به فرهنگ ارزش مند است. اما وظیفه اصلی شهرداری خدماتی نیست؟ باید حیطه تداخل وظایف شهرداری در فرهنگ روشن شود. شهرداری باید در طراحی و اجرا دغدغه فرهنگی داشته باشد و تبعات فرهنگی پروژه هایش را بشناسد. چه اندازه در این زمینه کارنامه قابل دفاعی دارید؟ تبعات فرهنگی پروژه ها در نظر گرفته شده است؟ فرهنگی سازی یک نهاد تنها سرمایه گذاری در بنرها و تابلوهای پیام شهروندی نیست. وظیفه اصلی شهرداریچیست؟
وظیفه شهرداری و شورا داشتن نگاه فرهنگی در فعالیت های خدماتی است. اما فعالیت های صرفا فرهنگی حوزه ای متفاوت است. حمایت و سرمایه گذاری در این حوزه ها باید با مراقبت از تبعات آنها و اولویت بندی فعالیت های شهرداری صورت بگیرد. ورود مستقیم به فرهنگ ادعا و وظیفه نهادهای متعدد دیگری است که خودشان باید پاسخگو باشند مثلا جشن های عید تا عید ، اهنگ ساز وسود میلیونی شرقی نمایان بود تا عطر عید اسلامی….

مسئله دیگر پارک های محلی نقطه های فراموش شده شهر هستند وبنابراین مردم به اجبار به پارک های بزرگتر می روند و نگاه فرهنگی شهرداری اینجا معنا می دهد که ؛

وجود پارک های محله مناسب می تواند از بازی کودکان در خیابان ها و بروز خطرات احتمالی جلوگیری کند هم چنین اگر این اماکن برای گروه های سنی مختلف تجهیز شوند، می توانند با جذب کردن کودکان و نوجوانان، آن ها را ساعاتی به جنب و جوش وا دارند و از پرداختن به بازی های رایانه ای و اینترنت که روی ذهنشان تاثیرات منفی می گذارد، جلوگیری کنند

دید فرهنگی دیگر بوستان ها این است که اکثر خانواده ها به پارک های نزدیک محل زندگی خود می روند، از این رو نیازی نیست از وسیله نقلیه شخصی استفاده کنند و در نتیجه در مصرف سوخت بنزین صرفه جویی می شود، همچنین معمولاً ساعات پیک مصرف برق با ساعات مراجعه خانواده ها به پارک مصادف می شود و به این ترتیب خانواده ها از هوای خنک و روشنایی پارک استفاده می کنند و در مقابل استفاده از وسایل سرمایشی و روشنایی منازل کاهش پیدا می کند و صرفه جویی اقتصادی خرد برای خانواده ها و صرفه جویی اقتصادی کلان برای جامعه در قبال هزینه تولید برق، رقم خواهد خورد از این رو؛ اما با توجه به پتانسیل های موجود ، فضاهای سبز محلی از دستور کار شهرداری خارج شده است…

ومسئله بافت فرسوده همان طور که خطرناک است، ارزشمند هم هست.   اجازه و تشویق به تخریب بافت بعضا ارزشمند سنتی و ایجاد ساختمان هایی بی هویت، مدگرا و زشت در این مناطق دل بیننده آگاه را به درد می آورد. تلخ تر آنکه ساختمان های جدید ممکن است خطرناک تر باشند!! اعطای تراکم یا کاهش حیاط به عنوان تشویق ساخت و ساز-منظور به دوره خاصی نیست- ظلم در حق ساکنین و همسایگان و آیندگان خواهد بود.

توجه به ارزش های بافت فرسوده منافی مقاوم سازی آن نیست. مقاوم سازی دلیل تخریب ساختارهای گذشته نیست. از سوی دیگر نباید به عنوان پاداش از حق دیگران گذشت. حیاط و نور و هوا حق مردم است. می توان با حفظ همان کوچه و همان مرکز محله و خانه ها اقدام به مقاوم سازی نمود و مطمئن بود در چند سال آینده قیمت این خانه ها چند برابر خواهد شد. بافت فرسوده دارای ارزش است.

 

راستی برج طاووسی که قرار است بر روی رودخانه ساخته شود آیا با هویت گردشگری منطقه تعارض آشکاری ندارد ؟! نکته ای که جای تامل و شگفتی دارد ، این برج درحالی درحریم رودخانه ساخته می شود که شاهد سکوت عجیب مسولین شهری وعدم اعتراض به تهدید حریم رودخانه توسط این برج نو ظهور هستیم…

البته از شهرداری دزفول به هیچ عنوان انتظار برخورد با این تخلف وجود ندارد چون خودش بانی این پروژه می باشد…از خدا میخواهیم به پروژه سیتی سنتر زاگرس اهواز دچار شود و منتفی شود….حق همه مردم است ساحل رودخانه نه عده ای ….

واما اعتباراتی که از دزفول گرفته شد اگر کارشناسانه تر به مدیریت شهری بپردازیم به دنبال کسب اعتبار از دیگران نخواهیم بود و بالعکس…

ازنهضت اسفالت هم نمی شود گذشت ، که اصولی نبود و در یک کلام برای از سرباز کردن بود و تنها سودش برای پیمانکاران مورد علاقه شهرداری بود…..

واینکه چرخ های پیشرفت شهرداری شکاف برداشته ، شکافی که از سوی استخدام افراد بی تجربه در پست های مهم و رایج شدن چند پستی در یک اداره….که دارد شهر را به موریانه خورده کاغذی تبدیل می کند.که روح شهروندان را سمباده می کشد….

ودر آخر…

هر که آمد بار خود را بست و رفت

ما همان بدبخت و خوار و بی نصیب

باز می گویند فردای دگر

صبر کن تا دیگری پیدا شود

کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید !

کاشکی اسکندری پیدا شود

خلاصه ؛ بلدیه بلدی می خواهد

پی نوشت : انگیزه نگارنده از این نوشته پیدا کردن آتو ها و فساد ها نیست چراکه نه صلاحیتش را دارد و نه توانش را. بلکه تنها نقد نهادی به نام شهرداری است که گرچه عقلا فراتر از شهردار است اما طبیعتا به نام شهردار گره خورده است…..

نجمه بسنه

اخبار مرتبط