بعدها فکر کردم اتفاقا این تصمیم راهنمایی و رانندگی چقدر اخلاقی و انسانی است. چون اول تذکر می دهد و بعد از تذکر ثبت سرعت و جریمه و قس علی هذا.
وظیفه حکومت اسلامی اساسا همین است. اول تذکر و بعد هم تذکر و باز تذکر و در نهایت برخورد قانونی. تذکر چیزی نیست که یکبار گفته شود. همه دین تذکر است. انبیا هم آمده اند برای تذکر. انسان به تذکر نیاز دارد. تابلوی اعلام دوربین اول تذکر است و البته اگر رعایت نکنی بلافاصله سرعت را ثبت می کند. تابلوی به “پلیس راه” نزدیک می شوید نیز. تابلوی در این مغازه دوربین نصب شده است نیز.
به همین جهت امر به معروف و نهی از منکر نیز اهمیت دارد؛ تا جامعه مدام به خودش تذکر دهد. به جهت اثرگذاری نیز اول مردم هستند که باید تذکر دهند و بعد حکومت.
قرار بر مچ گیری نیست. قرار بر غافلگیری هم نیست. قرار بر تذکر و تذکر است و بعد از تذکر نیز اجرای قانون.
از این جهت مساله گشت نامحسوس امنیت اخلاقی موافق اخلاق اسلامی نیست. پلیس باید برخورد کند، دوربین باید ثبت کند، متخلف باید جریمه شود، اما نه به روش مچ گیری. اتفاقا کاملا محسوس. خود محسوس بودن در کاهش جرائم موثر است و تذکر است.
به همین دلیل است که در اسلام امربه معروف داریم نه گزارش دادن و خبر رسانی. البته این درباره تخلفات مربوط به حجاب و روابط آدم هاست. طبیعی است که تخلفات خشن و غیره از این حکم خارج است.
باید بپذیریم که مشکل حجاب در این کشور امنیتی و انتظامی نیست. مشکل فرهنگی است. مقام مسوول ناجا تاکید دارد که ۲۶ نهاد در حوزه حجاب مسوول است که هیچ کدام به وظایفشان عمل نمی کند و تنها ناجا فعال است. این خودش نقض غرض است. بدون شک قانونگذار منطق روشنی برای درگیر کردن ۲۶ نهاد فرهنگی و انتظامی در مساله حجاب دیده است. اگر ماجرا چند وجهی نبود، همه این نهادها را درگیر نمی کردند. به تعبیر دیگر اگر این ۲۶ نهاد حاکمیتی وظیفه خودشان را در امر حجاب انجام ندهند نمی توان انتظار داشت معضل بی حجابی در کشور رو به سامان گذارد. از طرفی ورود ناجا به تنهایی نیز به بهتر شدن اوضاع کمکی نمی کند. برخوردهای نامحسوس نیز شرایط را بدتر می سازد.
خلاصه اینکه مساله را به گونه دیگری ببینید:
یک معضل اجتماعی داریم به نام بدحجابی
یک راه حل داریم که ۲۶ جزء دارد که تنها یک جزو آن کار می کند.
آن یک جز هم بجای فرهنگی تر شدن و پرکردن خلا حضور نهادهای دیگر فرهنگی، در حال امنیتی تر شدن است.