دکتر هادی آجیلی متولد 1360، از جوانان نخبه ی شهر دارالمؤمنین دزفول است که دغدغه های مذهبی و شهری فراوانی دارد.
دوستان بزرگوار ما در وبلاگ آشنا مصاحبه ای خواندنی با دکتر هادی آجیلی انجام داده اند که در ادامه خلاصه ای از این مصاحبه به محضرتان تقدیم می گردد:
در ابتدا خودتون رو معرفی کنید و خلاصه ای از شرایط فعلی زندگی، کار و تحصیل تون ارائه بدید.
هادی آجیلی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی- گروه روابط بین الملل، ساکنتهران
رشته ی تحصیلی و دانشگاه های محل تحصیل و تدریس؟
تا فوق لیسانس، رشته ی معارف اسلامی و علوم سیاسی در دانشگاه امام صادق(ع) تهران،
مقطع دکترا در رشته ی روابط بین الملل در دانشگاه شهید بهشتی و الان هم درحال
تدریس رشته ی روابط بین الملل در دانشگاه علامه
در دانشگاه مسئولیتی علاوه بر هیأت علمی دارید؟
از سال 89 مدیر گروه روابط بین الملل و در اوایل سال 92، مدیر کل پژوهشی دانشگاه واز اوایل دی ماه بعد از تحولات دانشگاه و تغییر مدیریت، مدیر نظارت و ارزیابی دانشگاه علامه شدم
چه شغل های دیگه ای داشته اید؟
از سال81 حدود ده سال در مرکز نظارت و ارزیابی صدا و سیما مشغول به کار بودم اما در جاهای دیگری همزمان فعالیت داشتم (معمولاً در حال واحد چند جا هستم) مثلاَسال 85 کارشناس ارشد در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری (در دوره اول آقای احمدی نژاد) بودم. که وظیفه ی این مرکز، مشاوره به ریاست جمهوری است.سال 86 جزء هیأت مؤسس رادیو تجارت بودم و مدیر طرح و برنامه ی رادیو تجارت شدم،یعنی رفتم تو رادیو و دوباره برگشتم مرکز نظارت صدا و سیما و در سال 88 هیأت علمیدانشگاه علامه شدم.
الان با صدا و سیما ارتباط دارید؟
در حد جلسات دو هفته یکبار و ماهی یکبار و در بعضی برنامه ها به عنوان کارشناس دعوت میشم ولی ارتباط رسمی ندارم
کتب تالیفی؟
در حوزه ی تخصصی دو کتاب دارم یکی “صورت بندی گفتمان اسلامی در روابط بین الملل“ است. در حوزه ی رشته ی روابط بین الملل، سه کلان پارادایم تئوریک داریم؛ پارادایم رئالیسم، لیبرالیسم و مارکسیسم، هر چی تئوری در حوزه ی رشته ی ما هست زیر مجموعه ی این سه کلان پارادایم است. در واقع با این کتاب پارادایم چهارم در روابط بین الملل اعلام وجود کرد که پارادیم “اسلام در روابط بین الملل“ است و نمیگم کار کاملیست ولی منشأ کار تئوری در این حوزه شد و از این به بعد هم کار در این حوزه ادامه دارد تا نظریه ی اسلامی در روابط بین الملل در بیاد. کتاب مذکور الزاماً نظریه ی اسلامی نیست و بلکه گفتمان اسلامی در روابط بین الملل است. این کتاب سال91 برگزیده جشنواره ی فارابی شد، همونطور که میدونید در مقوله ی فنی، جشنواره خوارزمی مطرح است و در علوم انسانی جشنواره فارابی، که این کتاب در حوزه ی سیاسی و روابط بین الملل یک برگزیده داشت و اون هم این کتاب بود. یک کتاب دیگه که در سال 90 به چاپ رسیده “یهود و صهیونیسم از منظر قرآن” است که این کتاب هم از منظرهای اولیه بوده، یهود در قرآن قبلاً کار شده، آقای عفیفعبدالفتاح طباره، یک عرب سنی است، کتابش هم عربی است، و از منابع اهل سنت آیاتیدر قرآن که در مورد یهود بوده را آورده است. فضیلت کتاب من این بود که از منابعشیعه استفاده شده که قبلاً چنین چیزی نبوده و ثانیاً حدود بیست آیه قرآن بیشتر از اونکتاب درباره یهود استخراج شده، در کتاب طباره، آیات، دسته بندی نشده اند ولی درکتاب من دسته بندی صفات شده اند و در کتاب قبلی این همانی بین یهود و صهیونیسمانجام نشده و من ارتباط هویتی بین یهود و صهیونیسم رو از منظر قرآن در آورده ام یعنیبه نوعی استفاده ی به روز از قرآن در مورد شناخت یهود و صهیونیسم صورت گرفته کهاین کتاب به چاپ سوم رسیده است.دو کتاب داستان کوتاه هم هست که اون ها تخصصی نیستن، اولی در سال 90 و دومیهم ان شاءالله اول 93 میاد بیرون.
اگه ممکنه به شرایط خانوادگی و محیطی که در اون بزرگ شدید، اشاره ای داشته باشید؟
در خانواده ی متوسط، از نظر مالی و فرهنگی بزرگ شدم و به همون دیسیپلین پدران فرهنگی و معلم، که بالاخره نظم و درس خوندن براشون مهم بوده و خانواده مذهبی هستیم.
اولین درآمد حاصل از دسترنج خودتون به کِی برمی گرده؟
تابستون سوم راهنمایی برا اینکه مشغولیتی داشته باشم در مغازه ی داییم تو بازار قدیم دزفول با تخته و صندوق، بساطی پهن میکردم و دستفرشی میکردم، گیر سر زنانه می فروختم، بادکنک می فروختم.
از دانشگاه امام صادق(ع) شناخت قبلی داشتید؟
بله اهمیت و مذهبی بودن دانشگاه برام مهم بود و از قبل می خواستم برم اونجا، برا همین به رشته های انسانی علاقه داشتم و احساس می کردم علایق شخصی ام در انسانیه و در مهندسی نیست و می خواستم به مسائل جامعه و مسائل سیاسی فهم بهتری پیدا کنم، وگرنه کنکور مهندسی دانشگاه چمران قبول شدم.
بعد از قبولی در دانشگاه فکر می کنید زندگی تون دچار چه تحولاتی شد؟
شیفت آجیلی از دزفول به تهران مهمترین تغییر و تحول بود، یعنی مشخصات آجیلی در دزفول یه چیز بود و وقتی رفت تهران اصلاً متفاوت شد، تقریباً یک سال بعدِ رفتنم خانواده ام هم اومدن تهران و کلاً محل زندگی خود و خانواده ام عوض شد و ازدواج و کارم در تهران بود یعنی مهمترین تحول، رفتن جغرافیایی از دزفول به تهران بود.
در این دوران چه فعالیت هایی داشتید؟ (علمی، فرهنگی، شغلی، اجتماعی و هنری یا هر زمینه ی دیگه ای که فعالیت داشتید).
یکی کانون قرآن (جلسه قرآن) بود که خیلی وقتم رو می گرفت و تو بسیج دانشگاه امام صادق(ع) فعالیت داشتم، تو اردوها معمولاً مسئول فرهنگی اردوها بودم و در فعالیت های فوق برنامه شرکت داشتم، یعنی بیرون دانشگاه، جلسه قرآن و داخل دانشگاه، بسیج.
اولین مسئولیتتون در زندگی چی بوده؟
مسئول جلسه ی کودکان مسجد توتونچی. البته این به عنوان اولین مسئولیت مهم بود قبلش یک سال عضو جلسات قرآن مسجد بقیه الله بودم و اونجا مسئولیت داشتم، چون نحوه ی اداره ی مسئول جلسه مون آقای سلیم گندمی طوری بود که مسئولیت بندی می کرد، ولی به عنوان مسئولیت مهم که خودم اداره کنم تابستان سال 75 بود که مسئول جلسه ی کودکان مسجد توتونچی شدم
اولین باری که به مسجد توتونچی اومدید رو یادتون میاد ؟
بله. اولین بار با آقای وحید یامین پور، چون خونه مون دیوار به دیوار بود. با هم رفتیم حسینیه (اون زمان مسجد توتونچی هنوز ساخته نشده بود)
وقتی به گذشته نگاه می کنید که در مسجد و جلسات رشد پیدا کرده اید چه احساسی دارید؟
خدا رو شکر می کنم که در این مسیر قرارمون داد و خدا رو شکر می کنم که از مسیر خارجمون نکرد.
کاش سوال می پرسیدید که موفقیت از نظر شما چیه؟ این لطف شماست که یه چیزهایی رو تحت عنوان موفقیت از من سوال می پرسید و گرنه موفقیت ها اینها نیستن بلکه اگر موفقیتی است از همین جلسات و به برکت جلسات است. یادمه اونهایی که نمیومدن مسجد و جلسات، میگفتن درس داریم. بهشون می گفتم باید بیایید مسجد که در ذهنتون برکت ایجاد بشه، در درس خوندنتون برکت ایجاد بشه و واقعیت اینه که در درس خوندن صِرف چیزی نیست، پس روح رو کی باید پرورش داد؟ فقط آموزش ببینیم؟ پس کِی رفتار پرورش پیدا کنه؟ لذا اگر دیانتی داریم، اگر ایمانی داریم، مدیون همون جلسات هستیم. اگر موفقیت مادی و دنیوی داریم، باز ناشی از برکت همون است و احساس می کنم اگر کسی به بهونه ی درس و تأهل و کار و مشغله و این ها، مسجد و جلسات رو ترک کنه به خودش ضربه زده، چون برکت رو از زندگیش برداشته و اون شخص تنها میشه. به جای اینکه به اتکال خدا باشد و برکت مسجد که به عنوان مکان مقدسی هست پشتیبانش نخواهد بود، میشه خودش و خودش، و حتی اگه به موفقیت هایی هم دست پیدا کنه، خدا پشت موفقیت هاش نیست که اگه خدا پشت موفقیت هاش باشه خیلی فرق می کنه تا به اتکال خودش جلو بره.
به نظر شما چه تفاوتی بین بچه های مسجد دوران شما با الان وجود دارد؟ این تفاوت را چطور ارزیابی می کنید؟
از یک بابت کار الان سخت تر شده چون اون زمان سرگرمی ما مسجد اومدن بود، یا باید تو محله فیتال بازی می کردیم، یا باید میومدیم مسجد، خیلی سرگرمی دیگه ای نداشتیم، برای همین ما راحت تر میومدیم مسجد ولی الان با این سرگرمی های ماهواره و پلی استیشن و اینترنت و بازی های کامپیوتری واقعاً سخته که بچه بلند بشه و بیاد مسجد، برای خود مسجدی ها هم سخته که بچه رو تو مسجد نگه دارن، چون باید مشغله هایی درست کنی که جذابیت هایی به مراتب بیشتر از جذابیت های بیرون داشته باشه، لذا موبایل و اینترنت و … جذابیت هاشون بیشتره، پس سخت تره که بیان مسجد ولی به نظرم بچه هایی که از قدیم در مساجد بودن، دغدغه ی انقلابی بیشتر، دغدغه ی دینی بیشتر و ایمانشون محکم تر بود، باز ریزش و رویش داریم.
بچه هایی که با وجود اینترنت و موبایل و بازی های رایانه ای میان مسجد، نسبت به ما که اون زمان می رفتیم مسجد ارجح ترن.
نقاط ضعف و قوت جلسات قرآن مساجد دزفول را در چه می دانید؟
نقطه ی قوت، نفس”بودن” است. یعنی همین که این نوع جلسات هست نسبت به خیلی از شهرهایی دیگه نقاط قوت حساب میشه و این که مسئول جلسه هست و این که پرورش بر آموزش ترجیح داده میشه، این که در جلسات مقاطع سنی و تحصیلی رو جدا میکنن جزء نقاط قوّته، این که اتفاقاً یک بُعدی کار نمی کنن و کلّ ابعاد دینی، فرهنگی و سیاسی رو با بچه ها کار می کنن نقاط قوّتشون است، این که مسئول جلسه ی قرآن سال ها با بچه ها کار می کنه تا پرورش بده نقاط قوّته، اما نقطه ی ضعف اینه که به نظرم فقط ده درصد پتانسیل یک جلسه ی قرآن استفاده میشه و خیلی از زمان ها، بیهوده میگذره. به جای این که برنامه مدوّنی داشته باشیم که این بچه از زمانی که میاد تا زمانی که میره چه چیزهایی یاد بگیره، هم تربیتی و هم آموزشی، یعنی طرح درسی باشه و هدف مشخص باشه و بدونیم این بچه چه ویژگی هایی باید داشته باشه و سال به سال برنامه ی مدون داشته باشیم. اما اینطور نیست. یعنی جایی نیست که این مجموعه رو مدیریت کنه، جایی که آموزش و تربیتی تدوین کنه، که میخواد این بچه رو به چه شاخص های تربیتی برسونه، سال به سال چه چیزی باید یاد بگیره، یعنی مثل اینکه جلسات دزفول صاحبی ندارند. البته بودنشون فضیلتش است. علمی کار نمی کنن، هر کی برای خودش کار می کنه، نه تنها هر مسجدی برای خودش کار می کنه، که هر مسئول جلسه ای هم برای خودش کار می کنه. خوب حالا بچه های اون مسئول جلسه خیلی هم که خوب بشن، میشن مثل مسئول جلسه اشون.
به نظر شما بهترین کار فرهنگی که باید در دزفول انجام بشه و تا به حال نشده و الان خلأ وجود داره چیه؟
جلسات قرآن که هستن ولی اون چیزی که خلأ است، مدیریت و راهبری جلسات است. یعنی صاحبی داشته باشن و کسی تقویتشون کنه. سَری داشته باشن و این که جلسات ارتباطشون باروحانیت و حوزه ی علمیه کَمه. من خودم یادم نمیاد اون زمان روزی بچه های مسجد رو ببریم پیش علمای دزفول، در صورتی که سرِ جلسات دزفول می بایست علما باشن. این خیلی مهمه.
با شنیدن اسم این مکان ها اولین چیزی که به ذهنتان می رسد را بیان کنید.
دزفول؛
عمق استراتژیک انقلاب اسلامی
سبزقبا؛
نماد دزفول که همه دزفول رو به اون می شناسن
مسجد توتونچی؛
خونه ی اصلی بنده و خیلی از دوستان
علی کله؛
محل تفریح بچگی
خراطون؛
چیزی ازش ندارم
مهمترین وظیفه ی مسئول یک جلسه در یک جمله رو چی میدونید؟
وَ مَا رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمَی این همیشه تو ذهنش باشه، چون به محضی که احساس کرد خودشه که داره کاری انجام میده، خراب میشه.
یه ضرب المثل یا جمله ای با لهجه ی دسفیلی برامون بگید؟
خَور اَ کاسه نُهات
دلیل انتخاب این ضرب المثل اینه که یه شب با رفیقم در تهران داشتم بحث جدی سیاسی می کردم با لهجه ی عجمی تو تلفن، بعد از کلی صحبت، یک دفعه بهش گفتم: حالا بخورن از کاسه جلوشون. بعد از اتمام مکالمه خانمم گفت: چی گفتی؟ بِخُورن از کاسه ی جلوشون!!!
بسیار سپاسگذاریم از وقتی که در اختیارمون قرار دادی و از لطفی که به رفقای قدیمی دارید ممنونیم.
اختیار دارید، به هر حال آجیلی کسی نیست. آجیلی تا وقتی عَبد است کسی است. ولی بقیه ی چیزهاش قابل الگو برداری نیست. نمیخوام به اشتباه عامل موفقیت چیزهایی معرفی بشن که اون ها عامل موفقیت نیستند.