امروزه اگر بخواهیم اشکال مختلف تبعیض و نابرابری در جوامع کنونی را در قالب یک تحلیل جامع مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و از میان همه ی آنها یکی را به عنوان بدترین و شدیدترین نوع نابرابری انتخاب کنیم، مطمئناً بی عدالتی آموزشی و نابرابری درحوزه ی تعلیم و تعلم درصدر انواع نابرابری ها قرار خواهد گرفت. تبعیض در عرضه ی آموزش و پرورش ساختاری ترین نوع نابرابری در هر جامعه است. نابرابری که برگرفته از عدم تناسب و تعادل در ارائه فضاهای سخت افزاری مطلوب و توزیع شاخص های نرم افزاری مناسب جهت انتقال داده ها به همه ی کسانی است که در مدارس و در سنین آموختن قرار دارند.
واقعیت این است علت اینکه این شکل از نابرابری ، ساختاری و نهادی عنوان می شود این است که طی کردن مراحل پیشرفت و دستیابی به مدارج بالاتر در عرصه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کودکان به شدت تحت تأثیربرابری یاعدم برابری فرصت ها در مراکز تحصیلی قرار دارد. در هر کجای این کره ی خاکی برابری در ارائه ی خدمات آموزشی و فرصت ها به صورت مساوی در اختیار دانش آموزان قرار بگیرد به همان اندازه؛ زمینه ی موفقیت و پیشرفت در زندگی فردی و نیز ترقی در طبقه ی اجتماعی سهل و آسان تر خواهد بود و برعکس هرجا که تبعیض ریشه دوانده ونابرابری رخ عیان کرده ،نه تنها ارتقاء کمی وکیفی زندگی کودکان به ندرت اتفاق می افتدبلکه ،شاهد تداوم زندگی فقیرانه وسقوط طبقه اجتماعی اشخاص خواهیم بود.
آموزش وپرورش ،با توجه به فرصت هاو امکاناتی که دراختیار دانش آموزان نوجوان و جوان یک جامعه میگذارد در تحرک اجتماعی واقتصادی و سیاسی آنها به سمت رأس هرم اقتصادوقدرت اثر بی بدیلی دارد. توزیع امکانات آموزشی یک شمشیر دولبه است که در صورت عدالت در توزیع فرصت ها و امکانات تحصیلی کاهش نابرابری و یا در حالت وجود تبعیض شاهد بازتولید نابرابری در جامعه خواهیم بود.
متأسفانه مسئله ی تبعیض آموزشی و عدم برخورداری ازفرصت های تحصیلی برابر در کشورهای توسعه نیافته و از جمله کشورهایی نظیر ایران دارای یک پیشینه ی طولانی بوده که خواسته یا ناخواسته به یک فرایند طبیعی ساختارمند تبدیل شده به گونه ای که در همه جای کشور این نوع تمایز ساختگی، کم و بیش از شدت و حدت یکسانی برخوردار است. یعنی اینکه در همه جای ایران مدارسی را می بینیم که شاخصه ی بارز آنها تجمیع امکانات مادی و انسانی است درحالیکه تعداداین دسته از مکان های آموزشی نسبت به کلیت مدارس کمتر از ده درصد می باشد. ازسوی دیگر چه بسیار مدارسی که از داشتن ابتدایی ترین امکانات آموزشی محروم بوده و مهمتر از همه برخی از کادر آموزشی و اداری چنین مدارسی بخاطر نبود امکانات و عدم نظارت کافی انگیزه ی لازم را برای تدریس در چنین فضاهای آموزشی ندارند. این قبیل مدارس عمدتا در حاشیه ی شهرها، بافت های قدیمی و نیز روستاها به وفور یافت می شوند.
بررسی وضعیت دانش آموزان خروجی این مدارس بی بهره از امکانات مناسب نشان دهنده ی یک واقعیت تلخ است و آن اینکه درخوشبینانه ترین وضع کمتر از بیست درصد از دانش آموزان این مدارس می توانند پله های موفقیت را طی کرده ودرنمودارطبقات اجتماعی سیرصعودی داشته وازوالدین خودجلوبزنندوبقیه عملا درهمان طبقه اجتماعی والدین خودروزگارمی گذرانندوراهی برای زندگی بهترپیدانمی کنند.عدم تحرک اجتماعی ،گرفتاری های اقتصادی ودرجازدن درسلسله مراتب اجتماعی به تدریج این قبیل افرادرادرمسیرخطرناکی قرارمی دهد. واین سرآغازشروع معضلاتی ازقبیل ناهنجاری های اجتماعی،انحرافات رفتاری ،بزهکاری واعتیادبرای این دسته افراد است.
واقعا راه حل چیست؟؟
مطمئنایکی از مهمترین راههای سد کردن این چرخه معیوب وجلوگیری ازبازتولید فقرونابرابری ناشی رهاکردن مدرسه وعدم تحرک اجتماعی برگرفته از نابرابری فرصت های تحصیلی درکشور این است که دولت به توزیع عادلانه امکانات آموزشی وایجادفرصت های برابر برای همه دانش آموزان بدون درنظر موقعیت جغرافیایی و محیط زندگی آنها اقدام نماید. مقابله باتبعیض در مراکز آموزشی کشور این امکان را فراهم می سازدکه نابرابری های طبقاتی، اقتصادی، جنسیتی و جغرافیایی به مرور زمان کاهش یافته وزمینه شکوفاشدن خلاقیت ،استعدادوتوانمندی همه دانش آموزان را درمناطق محروم فراهم سازدودراین میان شاهد افزایش فرصت های شغلی ،ارتقاء رفاه اجتماعی وامکان تحرک صعودی خواهیم بود.
بدین ترتیب اولین خروجی این اتفاق مهم انسجام جمعی، امنیت پایدار و پیشرفت کشور حول محور همبستگی ملی خواهد بود.