پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

️آسمان،تنها سرپناه زوج کرمانشاهی ساکن دزفول

اهل کرمانشاه بودند. روستای سرپل ذهاب. دوسال و نیم پیش که زلزله آمد، آواره شدند.
قضاوقدر خدا اینگونه رقم خورد که از دزفول سر در آوردند. اینجا هم آواره بودند و البته غریب.
وقتی دیدمشان ، چادر زده بودند جلوی مسجد.
بساط جوراب پهن کرده بود. می گفت پول جوراب ها را مردم داده اند؛ حتی پول این چادر که شده به منزله خانه شان. قبلا در بام تهران آشپزی می کرده. حالا با همسرش دست فروشی میکنند.
به چهره پیرزن نگاه میکنم. هنوز هم زیبایی دوران جوانی دارد. چشمانش پرفروغ است و نور امید دارد.
می گفت: هشت سال برای کشورم جنگیدم. وظیفه ام بوده ؛ منتی نیست. ولی منی که سی و پنج درصد جانبازی دارم ، روا نیست سرانه پیری خانه ام چادر باشد و فروش جوراب بشود روزی ام. بعضی ها آمدند ، عکس گرفتند ،مصاحبه کردند، وعده دادند و رفتند . شهرداری لطف کرده اجازه داده در خیابان بخوابیم…

کارت جانبازی اش را نشانم داد. رویش نوشته بود ” نگهدار عزیزی ”
آقای عزیزی ادامه داد: شکرِ خدا؛ گله ای نیست. اما کاش شرایطی پیش می آمد تا خانمم اذیت نشود.
آرزو؟
بله دارند. سقف آرزوهایشان به کوتاهی داشتن سقفی است که بی نگرانی از سرما و گرما در آن بتوان زندگی کرد و نوشید این ته مانده پیاله عمر را…
ناگفته نماند، هرچه مسئولین بی وفا بوده اند، مردم لطف داشته اند و چند ماهی می شود که این چادر را برایشان تهیه کرده اند.
الغرض ، تصاویر گویای همه چیز هست؛
ولیکن حضرت سعدی فرموده اند: ” بنی آدم اعضای یکدیگرند… ”
دستی برسانید. از لطف و مهربانی تان هزینه کنید تا شاید لبخندی بر لب های آقای عزیزی و همسرش بیاید.

پی نوشت: اخیرا چادر این زوج خیابان نشین و تعدادی از وسایلشان به سرقت رفته و اینک آسمان، تنها سرپناه آنهاست…

اخبار مرتبط