پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

اینجا تهران است

“تجریش میره؟” راننده که سرش رو به علامت تایید تکون داد، در عقب رو باز کردم و سوار شدم. پنج دقیقه نگذشته بود که آقایی موبایل به دست سوار شد

حسنی نگو یه دسته گل

بسم الله الرحمن الرحیم  یکی بود ، یکی نبود، توی ده شلمرود ، نوجوانی به نام حسنی زندگی می کرد که تمام بچه های محله از جمله قلقلی، فلفلی و حتی مرغ