سخن گفتن از جنگ و مسائل پیرامون آن برای آن هایی که خود در بستر زمانی وقوع آن زیسته اند کار بسیار دشواری است. این را به عنوان مقدمه می گوییم که مخاطب این نوشتار دوستانی هستند که به عنوان سربازان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بر آن هستند که همچون رزمنده های جنگ سخت به یاری ولیشان در جنگ نرم بشتابند.
یکی از آسیب هایی که مدت ها است فعالیت های عملیاتی نیرو های حزب اللهی در شهرستان ها را تحت شعاع قرار می دهد و البته با عرض پوزش بهانه ی خوبی هم برای از زیر کار در رفتن هست نگاه به مرکز و یا به تعبیری پایتخت است. بدون شک امکانی که در پایتخت برای انجام فعالیت های فرهنگی و حتی عمق بخشی به آگاهی های علمی وجود دارد با هیچ کجای کشور قابل مقایسه نیست. اما این جا اصلا بحث چیز دیگری است و آوردن این استدلال مغالطه ای خواهد بود برای آن که هدف این نوشتار را به آن چه که منظور نظر نگارنده نیست تغییر دهد.
سال ها است نگاه به مرکز باعث شده تا نیرو های حزب اللهی منتظر آمدن یک منجی و موعود از پایتخت باشند که به آن ها بگوید که این راه را بروید و این کار را بکنید. همین نگاه پر آسیب است که باعث می شود بزرگان و توانمندانی که به عنوان نیروی بومی به حساب می آیند و وجودشان برکتی برای جریان انقلابی در شهر ها است در حاشیه قرار گیرند و علی رغم پتانسیل و ظرفیتی که دارند اصلاً محل رجوع نباشند.
در دهه های اخیر شمسی با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی های ارتباطی و دسترسی های سریع به اطلاعات و اخبار و به تعبیری دانش و آگاهی این امکان به وجود آمده است که به راحتی فردی که در شهرستان زندگی می کند خود را به روز نگه دارد و هم پای یک فرد که در پایتخت ساکن است به کسب دانش مشغول باشد. در کنار این سرعت رسیدن کتاب و مجلات و روزنامه ها به شهر های مختلف کشور قابل مقایسه با ده سال گذشته نیست.
البته نمی توان انکار کرد که نیرو های تازه کار احتیاج دارند که کسی که پیش از آن ها پای در این راه گذاشته به عنوان یک بزرگتر و مشاور راه را به آن ها نشان دهد اما همین مزیت اگر تبدیل بشود به این نگاه که کسی بیاید و راه را برود و ما به دنبالش باز هم تبدیل به یک آسیب خواهد شد که ما را از رسیدن به مقصود باز خواهد داشت.
نگارنده می داند که مخاطب این نوشتار جوان هایی نیستند که قدرت انجام فعالیت هایی عملیاتی در عرصه ی فرهنگ را نداشته باشند و فی الحال قرار است از باب تعارف با آن ها سخن گفت خیر. مخاطب این متن افرادی تصور شده اند که اهل مطالعه ی مستمر کتاب رصد مداوم اخبار و اطلاعات ایران و جهان و دارای قدرت تشخیص در فضای سیاسی فرهنگی کشور هستند.
باید گفت که شهر مهمی مثل دزفول امروز احتیاج دارد به یک شوک عظیم فرهنگی . این شوک قرار نیست به مردم وارد شود این شوک ابتدا باید به فعالان فرهنگی وارد شود و آن ها را به خود آورد. قریب به سه سال پیش موسسه مهراب با این رسالت وارد کارزار شد و بر این قرار بود که یک چنین شوکی را به بدنه ی حزب اللهی شهرستان وارد کند. غیر قابل انکار است که پدید آمدن موسسه مهراب جنب و جوشی را در میان این نیرو ها به وجود آورده است اما صادقانه بگویم این بسیار کم است. همین موسسه مهراب باید فعالیت این دو سه سال را بررسی کند و ببیند که آیا با این آسیب بزرگ یعنی اتکا به نیرو های بیرونی دست به گریبان بوده است یا خیر؟! شواهد نشان می دهد که این چنین بوده است. البته ذکر این نکته ضروری است که نگارنده ار آن جهت که آشنایی نزدیک با تصمیم گیران مؤسسه مهراب دارد با اطمینان می گویم که تصمیم گیران خود واقف به این آسیب هستند و مدت ها است که درصدد رفع آن بر آمده اند اما انگار آن روح حاکم و کلی که در دهه های اخیر در شهرستان شکل گرفته است امکان یک چنین تغییری را نمی دهد.
اگر بخواهم با یک مثال منظورم را روشن تر بیان کنم باید بگویم که فی المثل سال ها است که از پایان جنگ می گذرد و دزفول یکی از کانون های مهم دفاع مقدس بوده است . سال های سال است که نیرو های انقلابی شهرستان منتظرند تا کسی از تهران بیاید و به جمع آوری خاطرات و حوادث آن دوران بپردازد. بسیاری از مادران شهدا در دزفول در گوشه ی غربت خود غریبانه چشم از این دنیا فرو می بندند و هنوز ما منتظریم کسی از پایتخت بیاید و صدایی از او برایمان ضبط کند.
امروز ما نیازمندیم که یک نهضت پر کار در میان نیرو های حزب اللهی شکل گیرد. هر کس در هر جا و هر شکلی که می تواند به فعالیت بپردازد. البته باید شکر گذار نعمت موسسه مهراب نیز بود جایی که می تواند مرکزی باشد برای این گرد هم آیی و ایجاد هم افزایی مؤثر میان این نیرو ها،جایی که قرار است بستر های مورد نیاز برای این کار را به وجود بیاورد و این جریان را مدیریت کند.
البته یکی دو سال است که دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی با ایجاد نمایندگی هایی در شهر های مختلف کشور و سپردن آن به نیرو های بومی این روح را در پیکره ی این نیرو ها می دمد که البته موسسه مهراب مزیت بومی بودن را دارد ولی می توان به عنوان مشورت و کمک از آن مرکز نیز بهره جست تا خود را بی نیاز از تجربه های موفق دیگران تصور نکرد.
نکته ی مهمی را استاد وحید جلیلی در مورد نیرو های حزب اللهی می گوید که ذکر آن مفید فایده است ایشان می گوید: ما در میان نیرو های حزب اللهی آدم های گردن به بالا زیاد داریم کافی است وقت آن است کمی دست هایتان را به حرکت در آورید.
یاحق
حامد یامین پور
چرا در دزمهراب آقایان تصویر خودشونو پیش یادداشتشون نمیذارن؟
می ترسن کسی یادداشتشونو نخونه!!!
بدین وسیله موافقت خودمو با این نوشته ابراز می دارم فقط اینکه به نظر میرسه نیاز به یک شوک از این شوکا که توفیلما دکترا به مرده ها میدن تا دوباره زنده بشن داره این شهر!
شده شهر ارواح سرگردان که هر کسی داره شاد و شنگول کار خودشو میکنه و از خودشم معمولا خیلی راضیه!!!(باخودمم هم هستم)
یه چیز دیگه کاش تیتر یادداشتتو چیز دیگه ای میذاشتی مثل لزوم شوک فرهنگی در دزفول یا چیزی شبیه به این از تیتر مطلبت نگاه به بیرون فکر نمی کنم دزفول و پایتخت و اینا برداشت بشه! یا حتی منجی فرهنگی برای دزفول خلاصه تو این مایه ها!
در یک از جلساتی که دوره سال پیش در تهران برگزار شد اتفاقی افتاد
آقا حامد یامین پور در مورد مشکلاتی که دزفول دارد جلسه بحثی راه انداخت.
همه نظر گفتن و خلاصه یک جنجالی شد آخرش ایشون یک کلیپ گذاشت…
نمی دونم کسی خاطرش هست یا نه؟ و یا اگر توی جلسه می بود یادش می موند یا نه(چون چیزی که برایمان مهم است یادمان می ماند)؟
بنده که به تمامه اون جریان رو یادمه و مهمترین مسئله هم می دونمش…
کلیپ از امام خمینی بود که می گفت اول خودتون رو درست کنید…
و تا وقتی که این حرف امام رو نفهیم شوک و احیا که چه عرض کنم اگر هستی از اول بیاد هم دوباره به همین جا خواهیم رسید
سلام بله باید از خومون شروع کنیم این حرف کاملا درستیه اما از این بحثای معنوی که بگذریم من میخوام چیز دیگه ای بگم
اگه ساده و راحت بخوایم بگیم موقع حرف زدن و نظر دادن همه مون ماشاالله علامه دهریم و اهل اینکه این کار بشود و آن کار بشود اما موقع انجام دادن کار که میرسه می خوایم بسم الله کنیم هر کی سرش یه جایی گرمه یکی خوبرش یکی مندس یکی هم حالشه نداره و دیگری نهل گووم!
ایجور کار کردن بسیار خسته کنندس و ملال آور باید اینو قبول کرد ممکنه برای مدتی خوش خوشانت بشه ولی ادامه دادنش که خیلی هم مهتره خیلی سخته و همه چیز در میدان عمل خودشو نشون میده!( عجب جمله ای گفتم)
اینکه باید راسخ پای کار ایستاد کاملا درست است
فاستقم کما امرت…
نکته ی بنده روی شروع کار بود…
باید قدم اول را درست گذاشت، سر فرصت باید مقاله ای در این باره بنویسم ولی الآن تیترش رو میگم؛
همه میگیم که ما سربازان خمینی هستیم، ولی هیچ وقت مسیری که خود خمینی بررسی کرد رو نه یاد می گیرم و نه طی می کنیم
منم کاملا باهات موافقم
حرفت کاملا دقیق و منطقی بود
نکته ای اضافه کردم
با سلام
قراره یه کار تشکیلاتی انجام بشه .چقدر گردانندگان مهراب با نحوه ی کار تشکیلاتی آشنایی دارند ؟ آیا ملزومات کار تشکیلاتی رو میدونن ؟ خواهید گفت :بله میدونن.
خوب نیروها چی ؟ اونها هم میدونن ؟ تا به حال جلسه ای با این موضوع مهم تشکیل شده؟ جلسه ای که نیروها رو توجیه کنن با کار تشکیلاتی ؟
جلسه ای که وجدان مون رو بیدار کنه الان زمان جنگ ه ، بیدار شید ،از خودخواهی هاتون کم کنید.
نمیگم من خیلی میدونم ، نه اینطور نیس، من خودم بسیار نیاز ندارم درباره نحوه ی کار تشکیلاتی و ملزوماتش بدونم.ونیاز دارم به تلنگر برای این جنگ نرم.
من در مدت کوتاهی در گروهی فعالیت میکردم و این رو یاد گرفتم که :
کسی که در یک تشکیلات کار میکنه، وقتی تشکیلات میگه :در فلان زمینه و تخصص نیرو میخوام ،نیروها سریع باید برن در اون زمینه و تخصص آموزش ببینن و بیایند نیاز تشکیلات رو برطرف کنه ، نکته اینه که نیرو خودش بدون کمک تشکیلات بره و اون آموزش رو ببینه نباید منتظر باشه تا تشکیلات بهش آموزش بده.
در حالیکه روند مهراب اینطوری که نیروها منتظر نشستن تا آموزش ببینن.البته در کنار کار فرهنگی باید روی اعتقادشون هم کار کرد.
ندیدم مهراب گزارش بزنه از اینکه با فعالان فرهنگی جلسه داشته، اصلا فعالان فرهنگی رو شناسایی کردید؟
شاید فعالان مرد شناسایی شده باشن اما فک نمیکنم خانم های فعال شناسایی شده باشن.خانم هایی که پر از اطلاعات و تجربه ند.
من مهراب رو یه گروه جوان خام دیدم که بعضا از تجربیات و نظرات بزرگان استفاده نمیکنن.
متاسفانه ! تحمل حرف مخالف رو نداشتن ، خودبینی و قبول نداشتن طرز تفکر دیگری ، گذشت نداشتن مانع جمع شدن نیروهای فرهنگی در یک مجموعه میشه .واین معضل دامنگیر مهراب هم هست.
نمیدونم در راس این موسسه کیه ؟ اما میدونم باید یک شورایی در راس باشه ، شورایی از بزرگان پخته و باتجربه.
شورایی از اساتید و جوان های فعال فرهنگی
جوانهایی که دارن گمنام و ناشناخته کار میکنن
بنظرم جلسه داشتن با فعالان فرهنگی چندان کمکی نمیکنه باید اونها رو وارد شورای موسسه مهراب کرد .
(البته اگه به وجود شورا در راس مجموعتون اعتقاد داشته باشید اگر ندارید دیگه جای هیچ حرفی نمیمونه همون روندی که تا به حال داشتید ادامه بدید )
اگه جلسه ای با فعالان فرهنگی داشتید لطفا با ذکر نام کامل اعضای جلسه گزارشی از جلسه بیرون بدید تا ماهم بدونیم.
با عرض سلام و تشکراز نظرتون
بنده قصد پاسخ به گلایه شما را ندارم ولی دانستن چند نکته فکر کنم مشکل شما را تا حدودی حل خواهد کرد:
از خطوط اول نظرتون شروع میکنم الی آخر
قسمت اول : شما گفتید که آیا این مجموعه نحوه کار تشکیلاتی را بلده ، باید عرض کنم که شورای مشورتی مهراب که خود از نظریه پردازان و اساتید کار تشکیلاتی در کشور هستن ، شورای اجرایی مهراب نیز که به گفته شما تعدادی جوان خام هستند ، این جوانان هر کدام علاوه بر گذراندن بهترین آموزش ها و دوره ها در این زمینه ، این مجموعه جوان ترکیبی زیبا از نخبگان فکری فرهنگی شهرستان دزفول هستن که اکثریت آنها علاوه بر تحصیلات اکادمیک در این زمینه دارای تجربیات به نسبت قوی در کار تشکیلاتی و فرهنگی هستن ، اگر خیلی علاقمند هستید می توانم نام تک تک افراد را با تحصیلات و تجربیات و سوابق کاری بگویم ( اصلا هم قصد تعریف و تمجید را ندارم ، عین واقعیت است)
قسمت دوم : شما گفتید گزارشی که مهراب جلسه ای با فعالان فرهنگی گرفته است ندیده ام : در ابتدا لطفا فعالان فرهنگی دزفول را نام ببرید نه آنهایی که فقط نام جلسه فرهنگی را یدک می کشن و تعدادی از مسئولین را جمع کرده به مناسبت نوروز و یا هر چیز دیگر افرادی جمع می شوند و سخنرانی میکنن که دلشان به حال این نظام ذره ای نمی سوزد و مسولین ما هم اصلا مشخص نیست در میدان چه کسی بازی میکنن ( نزارید بیشتر بگویم که حرف ها زیاد است بعدا در این مورد ان شاالله حرف زیاد دارم)
در مورد جلسه هم عرض کنم تا حدودی که بنده اطلاع دارم شورای مهراب با تک تک استادید و فعالان فرهنگی دزفولی چه ساکن شهرستان و یا بیرون از شهرستان در موضوعات مختلف و زمان های مختلف جلسات و مشورت هایی داشته اند و نیز حتی تقریبا با تمامی مدیران و دستگاه های اجرایی فرهنگی و اجتماعی نیز در زمان های مختلف با موضوعات مختلف نشست هایی بوده است گواه صحبت این حقیر پرسیدن از این مجموعات و افراد است
قسمت سوم : شما گفتید که مجموعه مهراب تحمل حرف مخالف را نداره و دارای خودبینی و … است ،آیا تا به حال شما نظری داشته اید که با چارچوب کاری مهراب مطابقت داشته است و آنها نظر شما را نپذیرفته اند ( لطفا ذکر نمایید)
شما گفته اید جمع شدن نیروی های فرهنگی ، باید جهت اطلاع عرض کنم شما یک مجموعه فرهنگی را نام ببرید که مثل مهراب با دیگر مجموعات فرهنگی ، هیئت ها، مساجدو ارگان ها کار مشترک انجام میدهد و خود را محدود به جزیره ای بودن نمی کند ( می توانم نام تک تک برنامه ها و دوره ها را نام ببرم که با دیگر مجموعات فرهنگی شهرستان(چه دولتی چه غیر دولتی ، دانشگاهی ، هیئتی و….) کار مشترک بوده است)
ونیز عرض کنم که تمامی مجموعات دارای اشکالات و نواقص بسیار هستن و مجموعه مهراب هم از این قاعده مستنا نیست ان شاالله که این مجموعه با همفکری تمامی افراد دغدغه مند همچون شما و دیگر افراد بتواند در جهت رشد این انقلاب اسلامی مقدس در زیر پرچم ولایت گامی کوچک بردارد
این نکته را عرض کنم ( این نظر شخصی بنده است) بنده حقیر که اندکی با مجوعات مختلف فرهنگی (چه مهراب و بسیاری دیگر از مجموعات فرهنگی که اگر نام آنها را ببرم چند خط می شود) فعالیت های داشته ام این مسله را فهمیده ام (منظورم اصلا شما نیست ، کلی عرض میکنم) که تعدادی وجود دارند که اکثر آنها هم بچه های مذهبی و از خودمان هستن که کار آنها “فقط” نقد و تخریب ناجوانمردانه است (از سر جهل است و الا این افراد دغدغه مند هستند ولی درست کنترل نمی شود) که فقط بلد بگویند چرا این،این شکل و چرااون، آن شکل است ، و اگر از خود آنها هم یک پیشنهاد بخواهید نمی توانند بدهند چه برسد به عمل به آن پیشنهاد ، اگر اینطور نبود الان وضع فرهنگی شهرمون به این شکل نبود
ان شاالله همه ما بتونیم که با “اخلاص” و یکدلی و بدون غرور در این راه باعظمت که حضرت آقا (مدظله العالی) می فرمایند : “فرهنگ آن چیزی است که حاضرم جانم را در راهش فدا کنم” قدم برداریم
“الهی انت مقصودی و رضاک مطلوبی”
در مورد بندهای یک و دو و سه هیچ حرفی ندارم اما به دلیل انتقاد پذیر نبودن از ادامه بحث منصرف شدم.
اما در مورد قسمت آخر حرف دارم،بدون هیچ کنایه ای و صادقانه ، من یک منتقدِ جاهلِ ریاکارهستم، که فقط بلدم نق بزنم و کاری نمیکنم.
البته غیر از این ها بدی ها و ضعف ها و ایرادت دیگری هم دارم.
والسلام
تصحیح میکنم :
در مورد بندهای یک و دو و سه حرف دارم اما به دلیل انتقاد پذیر نبودن از ادامه بحث منصرف شدم.
اما در مورد قسمت آخر ،بدون هیچ کنایه ای و صادقانه ، من یک منتقدِ جاهلِ ریاکارهستم، که فقط بلدم نق بزنم و کاری نمیکنم.
البته غیر از این ها بدی ها و ضعف ها و ایرادت دیگری هم دارم.
والسلام
با سلام به این دوست زود رنج
در مورد بندهایی که روی انها حرفی دارید ما دربست در خدمت شما هستیم ( در حد انچیزی که من می دونم)
در مورد قسمت آخر هم بگویم که این بغضی بود که چندین سال با این حقیر بود و حالا شانس شما ترکیده شد اول بحث گفتم که با شما نیستم به خود نگیرید
(صادقانه)
پیشنهاد بنده به شما اگر که آقا هستید چند وقتی با آقایان مهراب بچرخید ویا بیاید با هم صحبت کنیم و خود از نزدیک مسایل را ببینید ان وقت قضاوت کنید
و اگر خانم هستید خانم های مهراب نیز برای راهنمایی به شما آماده هستن
یک پیشنهاد برادرانه: اینقدر زود رنج نباشید مشکل ما بچه حزب اللهی ها همینه، بنده خیلی محترمانه چند نکته گفتم(من که مسئول موسسه نیستم، که بخوام دفاع کنم ولی با این موسسه همکاری دارم دیدم ناجوانمردانه است اینقدر تند تمامی مجموعه به زیر سوال برده اید ، عرض کردم هر مجموعه دارای نواقص و اشکالاتی است ممکن است نواقص مهراب هم بیشتر باشد ولی انطور نیست که هم مجموعه را به زیر سوال ببریم و تهمت به آنها بزنیم که شما خام ، مغرور و تک رو و …. هستید ، چون این موسسه، یک موسسه دولتی که نیست که عواملش حقوق بگیر باشند، موسسه مردمی است ، که تعداد افراد زیادی همچون من و شما می توانیم عضو آن باشیم (تازه هم ممکن است از جیب خودمون هم بزاریم) پس توهین به یک شخص نیست به تعداد زیادی است که در این مجموعه چه خوب و چه بد تلاش میکنند ، قصد بنده توجیه همین مسله بود که اینقدر زود قضاوت نکنیم.
اگر پیشنهاد برای اصلاح نواقص این مجموعه دارید بسم الله
یا حق
سلام آقا امین و آیه(که إن شاءالله آیه خدا باشن )
بنده از مسولان موسسه نیستم و حتی توفیق فعالیت در این گروه را هم ندارم و تنها به عنوان یک مخاطب مجموعه با این دوستان در ارتباطم…
این دوستان با اخلاص تمام بدون هیچگونه چشم داشتی (البته نسبت به مردم نه خدا) شروع به کار فرهنگی در شهر کرده اند و طبیعی است در این راه نظریاتی هم دارند آن مقدار که امکان دارد هم از نظریاتشان کوتاه می آیند و با سایر ارگانها همکاری می کنند. پس وقتی که نه دولتی هستن و نه اینکه دنبال جاه و مال و مقام دیگر برخی نسبت ها به دور از شان آنها می باشد. این گروه از معدود گروه هایی است که در دزفول فعال است همانطور که خودشان هم بیان می کنند دارای اشکالاتی هم هستن ولی اینکار باعث تخطئه نمی شود در هیچ یک از رتبه های تخطئه…
اشکالاتی به ذهن بنده هم ممکن است برسد اما نه به بیان عمومی و نه حتی به بیان خصوصی ابراز نمی کنم چرا که تا وقتی کاری شروع نکرده ام، بیرون گود نشستن و گفتن«لنگش کن» است و اصلا بیان اشکال و انقاد مگر غیر از رشد است پس وقتی باید گفت که رشد را به همراه داشته باشد و البته بیان هم باید سازنده باشد.
التبه دوستان مهرابی هم اگر ضعفی می بینند باید دنبال علت باشند مگر اینکه ضعفی در کار حس نکنند(نفیا و اثباتا نسبت به ضعف بیانی ندارم). بلکه به نحو کلی گفتم..
آقا امین هم باید عقده گشایی ها را برای مخالفان بگذارد نه…
دعا گوی همیشگی فعالان فرهنگی خصوصا دزفولی های عزیز علی الاخص (آیه و امین)