مرد آرامی است اهل دزفول با همان خونگرمی و صمیمیت مردمان جنوب. از همان مردان غیوری که دیروز را با اسلحه برای دین و خاک و ناموس جنگیدند و امروز را با سلاح قلم و ادبیات می گذرانند. او از همان دوران جوانی دلش با شعر پیوند خورده ؛ آن هم شعر آیینی و مذهبی البته گهگاهی هم نثر های زیبای ادبی می نویسد و یا مشغول گردآوری خاطرات دوران دفاع مقدس و بازماندگان جنگ است.
“عبدالرحیم سعیدی راد” همان رزمنده اهل دزفول برخی خاطراتش را از آن موقع که مسئول ستون “دو رکعت عشق” در روزنامه اطلاعات بود میان خاطرات بقیه می نوشت. در خاطره نویسی روش خودش را دارد و همواره سعی کرده فاصله ها را بردارد زیرا معتقد است سیاست هایی در کار است که باعث شده در حوزه روایت آن دوران اغراق و بزرگ نمایی صورت بگیرد تا جایی که برخی از نویسندگان شهدا و رزمندگان آن زمان را به صورت شخصیت های آسمانی و اسطوره هایی دور از دسترس ترسیم می کنند و همین شکافی است که باعث شده مخاطب نتواند وقایع آن دوران را دریابد و همیشه از این حقیقت فاصله بگیرد.
به گفته خودش انسان کم حرفی است و خیلی اهل قرار گرفتن در جمع همکاران و گپ زدن با آن ها نیست و این موضوعی است که دوستانش همیشه از آن گلایه داشته اند اما او با تمام مشغله هایش ترجیح می دهد به جای آن که در فواصل کاری و در اوقات کوتاه فراغتش به صحبت و گفتگو با آدم ها بپردازد ،فقط بنویسد. شعر بسراید و نثر های ادبی خلق کند و ماحصل همین ربع ساعت ها و نیم ساعت حالا سی و دو کتاب ارزشمند است.
کتاب هایی که بعضی از آن ها کتاب سال ادبی شده اند. مانند گزیده ادبیات معاصر که سال ۷۹ در دوسالانه دانشجویی و سال ۸۰ برگزیده کتاب سال دفاع مقدس شد و کتاب های پنجره هشتم و خورشید در مشت که هر کدام جداگانه در سال های ۹۰ و ۹۲ کتاب سال شناخته شدند.
اما اثر آخر او را که باز می کنی با دنیای جدید و متفاوتی مواجه می شویم .”همین” کتابی است که امسال و توسط انتشارات هزاره ققنوس منتشر شده است.یک نثر ادبی و عاشقانه که مخاطب را از آن ابتدا به خود جذب می کند.
نود و نه نامه عاشقانه که در نهایت سادگی و در نثری روان روح مخاطب را درگیر خود می کند .نامههایی که در «همین» میخوانیم دارای یک چیدمان خاص هستند. با یک سلام شروع میشوند و اغلب با «همین» یا «دیگر عرضی ندارم» تمام می شوند. در عین حال سعی شده است که مرز بین شعر و نثر آمیخته نشود. در یکی از نامه ها می خوانیم:
سلام. به احترام نام بلند تو صبح به صبح به همه گلدانها و گنجشکها سلام میکنم و برای بیدهای مجنون دست تکان میدهم.
از تو چه پنهان که چند وقت است اتاق کوچک دلم مه آلود است… دلتنگم!..
مدتی ست که مثل ابری مست آواره درههای نگرانی شدهام.
در انتظار نیم نگاهی از مشرق چشمانت لحظههایم زیر گامهای اضطراب له میشوند. درست مثل این دل خسته که این روزها با خبر زلزله ندیدنت ویران شده است.
از کوچههای بن بست بیزارم. از خیابانهایی که بوی مهربانی تو را نمیدهند… از هر چیز و هر کس که نشانی تو را گم کرده باشد… حتی از خودم … خودم …
خودم… مهربانترینم! باز هم نارنجستان خیالم بهانه حضور اردیبهشتی تو را میکشد. همین!
از او می پرسم مخاطب این نامه های عاشقانه کیست؟
میخندد و می گوید نمی توانم بگویم خیلی ها همین سوال را از من کردند ولی من به آنها پاسخی نداده ام. مخاطب این نامه ها هرکسی می تواند باشد. هر شخصی می تواند این نامه ها را خطاب به مخاطب خویش بخواند زن یا مرد فرقی نمی کند چون اصولا نوع نگارش نامه ها به نحوی است که مشخص نمی کند مخاطب کیست. اما هر آنچه هست قطعا صحبت یک عاشق به مخاطب بشری خویش است که روحی آسمانی دارد.
این نامه ها در واقع صد و بیست و نه تا بودند که از ابتدای نگارش آنها هیچ وقت قصد چاپشان را نداشتم ولی در نهایت تصمیم گرفتم آن ها را در کتابی با نام “حق با آفتابگردان هاست” چاپ کنم سال ها بعد این نامه ها را بازنویسی کردم و حتی برخی از آن ها را که به هم مربوط یا مرتبط بودند یکی کردم و در نهایت چکیده ای شامل نود و نه نامه عاشقانه در کتاب جدیدی تحت عنوان “همین” چاپ شد.
کتابی که نثر آن بسیار روان و ساده است و قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب را دارد و بعد از چاپ و انتشار کتاب برکات معنوی زیاد آن را به کرات شاهد بودم. خیلی ها از کنار نامه های عاشقانه کتاب “همین” نان خوردند. کسانی بودند که با من تماس می گرفتند و می گفتند ما در فلان برنامه تلوزیونی از این نامه ها استفاده کردیم بدون اینکه نامی از تو ببریم حلال کن. یا افرادی بودند که در شبکه های مجازی و یا جاهای مختلف این آثار را به نام خودشان منتشر می کردند. البته اتفاقات خوشایندی که این کتاب رقم زده را هم نمی شود از نظر دور داشت. مثلا یک بار آقایی به دیدن من آمد و گفت که نامه های عاشقانه این کتاب زندگی اش را نجات داده. او تعریف می کرد که چگونه در آستانه جدایی این نامه ها را با نام خود برای همسرش ارسال می کرده و همین مساله باعث تحول احساسی در زن او و در نهایت نجات رابطه آنها بوده است. او تمام این ارتباط ها و بازخوردهای مثبت اثرش را جزو برکات معنوی اثر می داند.
سعیدی راد معتقد است اصولا اثری که از دل برآمده باشد می ماند و تاثیر گذار است به ویژه در شعرهای مذهبی و آیینی. این نویسنده می گوید اصولا در این حوزه و برای پیدا کردن راز ماندگاری نمی توان نسخه خاص و ثابتی را پیچید. مثلا نمی توان قاطعانه گفت اگر شعری از لحاط ادبی و آرایه ها و … دقیقا با اسلوب خاص خود سروده شود ماندگار خواهد شد چه بسا اشعاری هستند مانند شعر معروف محتشم کاشانی در مورد عاشورا که اگر از لحاظ ادبی نقد شود ممکن است اشکالات جدی داشته باشد و شعر قوی محسوب نشود ولی به دلیل آنکه از دل شاعر برآمده ماندگار شده است. به همین دلیل ما در حوزه شعر هم گاهی با آثار درجه دومی روبرو هستیم که شاید اصول و اسلوب های ادبی در آن ها به درستی رعایت نشده ولی به همان دلیل که ذکر شد یعنی به خاطر برآمدن از وجود و آمیختگی با دل شاعر بسیار تاثیر گذار و البته ماندگار شده است.
از او می پرسم وضعیت این روزهای ادبیات دینی و به ویژه اشعار آیینی و مذهبی را چگونه می بیند؟
با اطمینان می گوید بی شک در این پنج سال اخیر اوضاع خیلی بهتر از سال های گذشته است و الحمدلله در این حوزه با ورود شاعران جوان و با تاکیدات مقام معظم رهبری در جمع شعرا و مداحان و نکاتی که ایشان جهت ارتقا کیفیت اشعار مذهبی گوشزد کردند ما شاهد یک جریان تاثیر گذار در حوزه ادبیات دینی به ویژه اشعار آیینی و مذهبی هستیم. به نوعی می توان گفت که در سال های اخیر آثار مذهبی که البته بیشتر حول موضوع ادبیات عاشورایی است عمق و پختگی زیادی پیدا کرده است.
سعیدی راد معتقد است همه موفقیت های چند ساله اخیر در حوزه ادبیات دینی و اشعار آیینی می تواند به دلیل وجود انجمن هایی باشد که خود شاعران تشکیل دادند و توسط آن مجرایی برای ارتباط میان شعرای شعر آیینی ایجاد کردند و در پس این تشکل ها و ارتباطات موثر جلسات نقدی برگزار کردند که در آن شعرهای مذهبی و آیینی به بوته نقد گذاشته شدند و این در حالی است که در گذشته نقد و بررسی این نوع کارها عملا با موانعی روبرو بود و افراد برای نقد در این حوزه با ابرازکراهت و احتیاط برخی صاحب نظران مواجه می شدند.
این نویسنده،همچنین آثار زیادی را در حوزه خاطره نویسی شهدا و رزمندگان دارد و ۱۵ اثر را در این زمینه گرد آوری کرده. خودش می گوید: در تمام این سال ها خیلی ها او را منع کردند که وارد حوزه گرد آوری خاطرات رزمندگان و شهدا نشود و وقت خود را صرف این کارها نکند و به جای آن بنشیند و تنها شعر بگوید و اشعارش را چاپ کند اما او خودش اصرار دارد تا کارهای بر زمین مانده را انجام دهد و یکی از همین کارهای فراموش شده، گردآوری خاطرات و نوشتن سرگذشت کسانی است که در یک دفاع هشت ساله خون دادند تا ناموس و خاک مان به تاراج نرود و دین و ارزش ها باقی بماند. به همین خاطر یک سال و نیم است که مشغول تالیف کتابی درباره زندگی “شهید حاج عظیم” یکی از فرماندهان شهید شهر دزفول است. اگرچه اثرش به دلیل برخی سوء مدیریت ها و تصمیمات نادرست مدیران فرهنگی همچنان پشت سد چاپ و انتشار مانده است و این در حالی است که با توجه به وضعیت نامطلوب تولید آثار در حوزه دفاع مقدس و تعداد اندک کارهای موثر و ماندگار در این حوزه دولت وظیفه دارد حمایت های جدی تری را از نویسندگان این حوزه انجام دهد. چراکه نویسندگان اکثرا از پس هزینه چاپ و انتشار آثار برنمی آیند ولذا اگر مدیران مربوطه درک درستی از ادبیات نداشته باشند و تصمیمات درستی را در حوزه انتشار آثار دفاع مقدس اتخاذ نکنند ما بیش از پیش به جای داشتن آثاری فاخر و قابل توجه که بتواند آینه تمام قدی برای انعکاس ایثار و رشادت های رزمندگان و شهدای دفاع مقدس باشید با آثاری سخیف و نازل و حتی ضد جنگ مواجه خواهیم شد.