پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

از شلمچه تا ریف دمشق

IMG19252837

هنوز مانده تا مرثیه شهادت شهدای مدافع حرم را بسرایم. در زمانیکه هنوز عده‌ای یقه‌‌ امام (ره) و شهدا را رها نکرده‌اند که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگیده‌اید، چگونه امروز باید از جنگیدن در سوریه سخن گفت؟ چه کسی می‌داند هزار کیلومتر خارج از مرزهای جمهوری اسلامی در گمنامی برای تحقق آرمان خمینی (ره) جنگیدن و به شهادت رسیدن یعنی چه؟ و بعد از آن چگونه باید مادر شهید را تسلی داد؟ چگونه باید دل پدر شهید را آرام کرد؟ فرزند شهید را که هنوز زبان نگرفته چگونه باید توجیه کرد؟ در برابر عظمت فداکاری همسر شهید چه باید گفت؟ چگونه باید همرزم شهید را که میان تحمل درد فراق و تحمل درد جا ماندن گر گرفته تسلی داد؟ وصیت شهید برای از دست نرفتن جبهه سوریه را که «این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید.» در این فضای دیپلماسی زده چگونه باید به گوش‌ها رساند؟ چگونه باید برای خیل عظیم اهل عافیت که گاه دنیادارانند و گاه دینداران – و بقول سید مرتضی آوینی از زندگی فقط همین یک جان را دارند که به آن مثل کنه به شکمبه گوسفند چسبیده‌اند – از شهدایی بنام «مدافع حرم» گفت؟ و چگونه باید برای آنها که حسین (ع) را فقط برای کربلا رفتن می‌خواهند و لبیک یا حسین (ع) را در پستوی خانه می‌گویند، از عشاقی گفت که لبیک یا حسین (ع) را در زینبیه و حجیره و زمانیه و سه راهی غریفه و غوطه شرقی دمشق گفته‌اند و از «کلنا عباسک یا زینب» در برابر اسلام آمریکایی و حامیان صهیونیست آن، پرچم شرف برای شیعه ساخته‌اند؟ چگونه باید آن ریش سفید هیأتی را که هنوز نمی‌داند چرا همه کره ارض کربلای ماست و جنگیدن در شلمچه با جنگیدن در ریف دمشق برای ما فرقی ندارد و هر جای دیگر این کره خاکی که پیکر صد پاره ما بنام حسین (ع) و عباس (ع) و زینب (س) به زمین بیفتد برای ما کربلا و آنروز عاشورای ماست، توجیه کرد؟ زبان شماتت محب بی‌معرفت اهلبیت (ع) را که هنوز «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»ی امام صادق (ع) را یکبار درست از رو نخوانده چگونه باید بست؟ بماند! تاریخ، همانطور که نگذاشت آنچه بر بسیجیان خمینی (ره) گذشته مکتوم بماند، داستان معرکه خون و بادیه جنون بسیجیان خامنه‌ای (روحی فداه) را هم حکایت خواهد کرد. اما خاطرات، همچنان جاری هستند!

بیضایی

اخبار مرتبط