اقتصاد مقاومتی یعنی اقتصادی که بتواند بدون فروش نفت غذای خودش را تأمین کند. اما ایران با جمعیت زیر هشتاد میلیون هم نمیتواند غذای خودش را تأمین کند و مجبور به واردات کالاهای اساسی است. تأمین غذا نیاز به کشاورزی دارد و کشاورزی هم نیازمند آب است، اما ایران آب کافی ندارد. کشور ما باید ثروتهایی مثل نفت و گاز را بفروشد تا درآمد آن خرج گرسنه نماندن مردم شود، آنهم با وارداتی که به سادگی به رانت و فساد آلوده میشود.
ایران کشوری بیابانی است که ظاهرا مساحتِ زیاد و در واقع «مساحت مفید» اندکی دارد. اگر مساحت قابل سکونت و بهره برداری در ایران را محاسبه کنیم ایران را کشوری کوچکتر از اقتصادهای مطرح اروپایی خواهیم یافت. فقر آبی به نقطه ضعف بین المللی برای ایران تبدیل شده است. غرب با توجه به همین نقطه امیدوار است که با بستن دروازههای واردات زندگی مردم را تحت فشار قرار بدهد تا در میز مذاکره خواستههایش را به کرسی بنشاند.
با تشدید تحریمهای غرب، درآمدهای نفتی ایران رو به کاهش رفت و دسترسی به ذخایر ارزی غیرممکن شد. ارز به شدت گران شد و مزیت واردات از بین رفت. کمبودهایی در بازار به وجود آمد که موجب جهش قیمتها شد. تورم سر به فلک کشید، تولید عاریتی (وابسته به واردات واسطهای) افت کرد و رشد اقتصادی منفی شد. پس از انتخابات، و از بین رفتن زمینه فرافکنیهای رسانهای، نقش تحریم در بحران اقتصاد کشور نیز واقعیتر دیده شد.
ایران کشوری است که در مدیریت آب موفق نبوده است. سال گذشته تنش آبی بین استانها علنی شد. کشاورزان اصفهانی به انتقال آب زاینده رود به یزد اعتراض داشتند و خوزستان به انتقال سرچشمههای کارون به مرکز کشور. جمعیت شهرها رو به افزایش گذاشته و تغییر اقلیم خشکسالی را به تهدیدی همیشگی تبدیل کرده است. خشک شدن تالابهای هامون، بختگان، جازموریان، گاوخونی، و دریاچه ارومیه از یک بحران آبی بلند مدت خبر میدهد.
سدها برای توسعه کشاورزی و باغداری ساخته میشوند اما سهم بزرگی از آب سدها به شهرنیشنان میرسد. رفاه کاذب و مصرف بالا در شهر واردات بیشتر را اجبار میکند که اصلیترین تهدید برای همان کشاورزی تصنعی است. وابستگیِ زندگی مردم به واردات همواره یک تهدید سیاسی محسوب میشود. بحران رسانهای درباره قیمت مرغ (به دلیل نرسیدن کنجاله وارداتی سویا) نمونه جالبی از تهدید برانگیز بودن بحران آب در زیر لایههای سطحی سیاست است.
در اوایل دهه هشتاد آب در تهران جیره بندی شد و امسال کمبود بارشها به حدی است که جیره بندی بعید به نظر نمیرسد. در سالهای ابتدایی دولت احمدینژاد نیز خاموشیهای مکرر موجب سلب اعتماد از دولت شد (که گناه آن بر گردن خشکسالی و کاهش آبِ پشت سدها انداخته شد). جیره بندی آب و برق به ویژه در پایتخت مساوی است با نارضایتی شدید یک جمعیت مرفه و کمتحمل که طبیعتا زمینه ساز اعتراض سیاسی نیز خواهد شد.
مصرِ هشتاد میلیونی به خاطر تمرکزی که حاصل بحران آب است به فقر جمعیت و مهاجرت گسترده مبتلا و آماده انفجار سیاسی شد. قاهره همۀ آب نیل را میخواهد و تهران نیز آب مناطق همجوارش را میدزدد؛ از مازندران تا قزوین، از سد لار تا سد طالقان، همه ظرفیت آبی البرز مرکزی در معرض سرقت قرار گرفته است. فاضلاب تهران نیز هنوز مدیریت نشده و حاصل آن تهدید باغداری و کشاورزی در شهریار و ورامین با کمترین افت بارش است.
بحران آبی ایران ابعاد بین المللی دارد. افغانستان با وجود پذیرایی ایران از چند میلیون مهاجر افغان از پرداخت حق آبه هیرمند امتناع و کشاورزی و دامپروری زابل را ورشکسته است. ایران هشت سال برای حفظ حق خود از اروندرود جنگیده اما در شرایط فعلی نمیتواند رفتار تنش آمیزی با همسایگانش داشته باشد. متأسفانه ایران نیز برنامههایی انتزاعی برای استفاده از آب ارس جهت احیاء دریاچه ارومیه دارد که احتمال نارضایتی همسایگان را در پی خواهد داشت.
در وضعیتی که مدیریت آب شکست خورده و منابع آبی رو به کاهش گذاشتهاند تنها راهکار تعدیل کننده رسیدن از آب شور به شیرین است که با هزینههای موجود به صرفه نیست. اخباری از تحول علمی در زمینه آب شیرین کنها در غرب منتشر میشود اما نتایج آن احتمالا به دلیل اثرات شگرف بر مناطق مسلمان نشین افشا نخواهد شد. توان دانشگاهها و مراکز پژوهشی بومی نیز امیدوار کننده به نظر نمیرسد و امیدی برای رسیدن به یک «معجزه آبی» وجود ندارد.
بنابراین، اولین مانع در برابر اقتصاد مقاومتی بحران آب است. تا وقتی که مشکل آب را حل نکنیم در واقع هیچ مشکلی را حل نکردهایم و چنانچه بحران آب رو به کاهش نرود فناوریهای هستهای، موشکی، سلولهای بنیادین و نانو نقش قابل اعتنایی در زندگی مردم نخواهند داشت. نه تنها در ایران، بلکه در تمام خاورمیانه و شمال آفریقا کمبود آب به یک بحران واقعی تبدیل شده و آنچه در سالهای گذشته احتمال جنگ بر سر آب خوانده میشد چندان بعید به نظر نمیرسد.
تریبون مستضعفین
ازبحران آبوانتقال آن میگی ازرودودریاچه ی دزم بگوکه میخوان بعداز قم اونوبه اهواز،آبادان،ملاثانی،خرمشهرودیگر شهرهاوروستاها انتقال دهند!
بعدازلوله گذاری،کوه روسوراخ کردند که برای یه مدت آب دریاچه کلاگل بود،بزهای کوهی اونجاپراکنده شده و اقلیم اونجابه هم ریخته
صدای هیچکی هم در نمیاد.