به یادعالم زاهدی که به سعادت خویش رسید.
«عبدالامیر مطیع رسول»
تاریخ پر رمز و رازشهرنمونه ایران “دزفول” شاهد انسانهای پاک سرشتی است که در طول دوران حیاتشان نه تنها منشا خیر وبرکت برای مردم ، بلکه اسوه زهد وتقوی ، علم وصبر ، وپایداری ومقاومت برای همه بوده اند که نمونه ی کم بدیل آن را در شخصیت گرانقدر ومحبوبی چون مرحوم حضرت آیت اله “سید مجد الدین قاضی” (ره) میتوان یافت.
سیزده بهمن سال1364 که مصادف است باسالروزرحلت این اسوه زهد وتقوی روزی است که مردم ولایت مدار ومقاوم دزفول با این پیر روشن ضمیر وداع گفتند. درمدت 28 سالی که از رحلت این مجاهد نستوه گذشته است تاکنون شخصیت های ارزشمندی از کشورمان به بخشی ازسبره این سید و روحانی مبارزوجلیل القدرپرداخته اند که جادارد دراین نوشتار به بهانه سالگرداین عزیزنورانی چند کلامی را باز گو، تا زمینه آشنایی هرچه بیشتر نسل جوان وفرهیخته را با آن چهره ی ماندنی فراهم کرد.
چندی پیش از جناب مستطاب حاج آقا سید محمدعلی قاضی امام جمعه شهرمان از دیداربیت مرحوم آیت اله قاضی (ره) با امام خمینی (ره) پرسیدم که درآن ملاقات چه گذشت؟ ایشان فرمود:چند روزی به گرامیداشت چهلمین روزرحلت بابام باقی مانده بود که به اتفاق بیت ایشان به محضر مبارک امام عظیم الشان درجماران رسیدیم. اولاً دراین دیدار معنوی، خداوند متعال به ما این توفیق را داد که اینجانب با دست مبارک حضرت امام (ره) معمم شوم وپا به عرصه سنگین ومسئولیت خطیر روحانیت گذاشتم. حضرت امام مارا مورد تفقد خود قراردادند ودراین ملاقات در بیانی کوتاه درفقدان آیت اله قاضی (ره) فرمودند:”ایشان به سعادت خویش رسیدند”(1)
مقام معظم رهبری هم دردورانیکه که مسئولیت رئیس جمهوری اسلامی ایران را بعهده داشتند.
درپیامی که بهمین مناسبت صادرفرمودند:از مرحوم آیت اله قاضی (ره) بعنوان عالم زاهد وارسته، بنده خالق و خدمتگزار خلق، یاد کردند وتصریح کردند:”این روحانی بزرگوار، در عین زهد و پارسائی با روحیه ای پر خروش ومقاوم در همه دوران بمباران ناجوانمردانه، بی وقفه شهر دلیر و شکست ناپذیردزفول، بسان سنگری تصرف ناپذیر بر جای ماند، و دربرابر حملات موشکی و هوائی دشمن ناجوانمردانه، به مردم آن خطه درس قیام و جهاد و مقاومت آموخت و پشت دشمن زبون را فروشکست.”(2)
بی شک مرحوم آیت اله سید مجد الدین قاضی(ره) آنچنان با تقوی وساده زیست که واقعاً در دل مردم جای داشت بطوریکه نه تنها دزفول بلکه مردم قهرمان استان خوزستان بخاطر عشق وعلاقه وارادت، ایشان را بعنوان نماینده خودشان در مجلس خبرگان رهبری برگزیدند.خصلتهای شجاعانه ایشان چه در هدایت پیروزیهای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران در کنار دیگر روحانیان متعهد وچه در ماندنشان در سخت ترین شرایط جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق درشهر ودر کنار مردم عزیزش بر هیچ کس پوشیده نیست.
اینک به بهانه بیست وهشتمین سالگرد امام جمعه فقید مان چند روز پیش ابعاد شخصیتی ایشان رادرگفتگویی با آیت اله حاج شیخ محسن اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی جویا شدم که ماحاصل آن به اطلاع مخاطبان عزیز بازگو می شود:
س: حضرت آیت الله اراکی با توجه به حضور حضرت عالی در استان خوزستان در دوران جنگ تحمیلی و آشنایی جنابعالی با مرحوم آیت الله سید مجد الدین قاضی دزفولی امام جمعه فقید دزفول، در مورد شخصیت و جایگاه ایشان در استان خوزستان به خصوص در شهرستان دزفول در دوران جنگ و پیش از انقلاب توضیحات لازم را بفرمایید؟
باید معلوم باشد که وقتی در شهری همچون دزفول ما شاهد یک انرژی معنوی قوی و در عین حال گسترده هستیم. گاهی این انرژی معنوی محدود است، یک، دو و سه نفر. گاهی این انرژی معنوی تبدیل به یک موج اجتماعی می شود، یعنی یک نسل، یک جامعه، یک مجموعه بسیار گسترده از مردم، همه حالت ایثار، همه حالت توجه به خدا، همه حالت عبادت و ذکر خدا به آن ها دست می دهد. همه در سختی ها در اندیشه دیگران هستند. همه حالتی دارند که این حالت، حالت تعلّق و بستگی به دنیا نیست، تعلّقشان، تعلق الهی است. من در شهرستان دزفول این حالت را یک حالت عمومی یافتم. معنی عمومی بودن این حالت این نیست که استثنا ندارد، می خواهم بگویم که این حالت، حالت ویژه یک انسان و یک مجموعه خاص در این شهر نیست. این حالت به خدا پیوستگی، از دنیا گسستگی، ایثار، آمادگی برای جان دادن و مال دادن در راه خدا، ارتباط با اهل بیت رسول اکرم (ص)، ارتباط با رسول اکرم(ص)، این بنای عاطفی در وجود رسول اعظم و اهل بیت آن حضرت، این ها در نتیجه یک تلاش عمیق تربیتی آن هم در بعد اجتماعی حاصل شده، این را علما و بزرگانی وجود داشتند که این ها به شکل گسترده در سطح شهر کار کردند.
مرحوم آقای قاضی واقعاً از آن انسان های برجسته وارسته ای بود که نمی توان به این سادگی ها از آثاری که ایشان در این شهر از خود به جا گذاشته چشم پوشی کرد و این آثار به این زودی ها فراموش نمی شود. من قبل از این که به دزفول بیایم در خوزستان بودم و خدمتشان زیاد رسیدم، بعد هم که به دزفول آمدم به روشنی واز نزدیک آثار و جایگاه ایشان را و میزان تأثیری که ایشان در روحیه مردم به جا گذاشتند را زندگی کردم.
وقتی یک انسانی مثل مرحوم آقای قاضی 80 سال دربین مردم زندگی می کند روزی که چشم از این دنیا فرو می بندد، هیچ چیزی از این دینا ندارد. من بعد از فوت ایشان به این جا آمدم و دیدم خانواده مرحوم قاضی از مال دنیا واقعاً هیچ ندارند، حتی این ها برای بعضی از کارهای لازم بعد از فوت آقای قاضی امکانات چندانی نداشتند. این زندگی مرحوم آقای قاضی بود. کسی 80 سال زاهدانه و بدون تعلّق به دنیا، هیچ نوعی از انواع تعلّقات، خدمت کند.
این یکی از برجستگی های شخصیتی آقای قاضی بود. این وارستگی، این عدم تعلّق به دنیا، هم گسستگی از دنیا و هم وابستگی به خدای متعال و به ذکر خدا و به رسول اکرم و اهل بیت او. این که ایشان در ماه های رمضان از روز 15 ماه رمضان شب های فردی را هر شب احیا می گرفتند، نه این که به تنهایی در خانه و برای خودشان بلکه با جمع مردم، یعنی این که کسی مردم را عادت بدهند که بیایند از 15 ماه رمضان هر شب از شب های تک ماه رمضان باقیمانده این نیمه را تا صبح احیا کنند. این مردمی که تا به صبح احیا می کردند کاسب و کارگر بودند یعنی تا صبح که احیا می گرفتند بعد از آن می رفتند کارشان را انجام می دادند.
این کار ساده ای نیست که یک نفر بتواند مردم را این چنین بار بیاورد که برای ذکر خدا، برای مناجات با خدا، برای انس با خدا ساعت های طولانی در مسجد بنشینند با هم ذکر خدا بخوانند و صبورانه تحمل کنند این انس را، بلکه این انس آن قدر برای آن ها جاذبه داشته باشد که چنان انرژی به آن ها بدهد که بعد از تمام شدن فرصت شب هم با مختصر استراحتی دوباره به کار روزانه بپردازند.
مرحوم آیت الله قاضی مردم را به عبادت و ذکر خدا آشنا کرد، با ایثار آشنا کرد. وقتی که جنگ شروع کرد این روحیه مرحوم آیت الله قاضی بود که توانست در بین قشر جوانان این شهر این انرژی جهادی را به وجود بیاورد. وقتی دیدند مرحوم آقای قاضی، آن پیرمرد قد خمیده 80 ساله لباس سپاه و رزم می پوشد، عمامه را بر سر می گذارد و به جبهه و خط مقدم می رود این برای مردم خیلی الهام آور و برای نسل جوان خیلی درس بزرگی است. البته ایشان، مرحوم آقای مدنی، مرحوم حاج آقا عطای اصفهانی، مرحوم آمیرزا آقای ملکی، این هایی که در سن بالایی از عمر این چنین جاهدانه و صبورانه و ایثارگرانه آمدند قدم به قدم جوان های 16 ساله و 17 ساله راه رفتند، در آن خاک و خل ها، گشتند، با آن ها نشستند، شب ها روزها، زیر آتش گلوله و خمپاره.
در همین دزفول مرحوم آقای قاضی در طول دوران جنگ جای خانه شان را عوض نکردند، و خانه ایشان مرکزی بود که اطراف اورا با بمب و موشک ها، صدام خبیث و ارتش او بمباران کرده بود. ایشان دائم در معرض خطر بود، این خطر به جان خریدن خیلی الهام بخش بود، این آقای قاضی بود که تا آخرین روز جنگ در شهر دزفول ماند. ما هیچ وقت در این شهر تعطیلی بازار و تعطیلی کارو بار مردم را نداشتیم. نه تنها این، بلکه تعطیلی بازسازی را نداشتیم. بمب ها خراب می کردند، فردا مردم مشغول بازسازی خانه هایشان می شدند. این که فردا با این که جنک ادامه دارد بیایند خانه شان را بسازند. هم من و هم شما سراغ داریم که تعدادی از این کسانی که خانه هایشان تخریب شد، ساختند دوباره تخریب شد و باز ساختند.
خدا رحمت کند حاج پولاد (3)را که از دست پروردگان و راننده آقای قاضی بود، یعنی مرحوم آیت الله قاضی آن قدر اثرگذار بود که همراهانشان از کاسبان، از بازاری ها، از کارگرها، کارمندها، فرهنگی ها همه اثر این روحیه معنوی آقای قاضی به آن ها منتقل شده بود که این حاج فولاد خدا انشاءالله غریق رحمتش کند هم شهید داد هم خانه اش چند بار تخریب شد و دوباره ساخت. مرحوم آقای سپهری(4) هم سه تا شهید داد که خدا انشاءالله روحش را شاد کند. من با این آقای سپهری داستانی دارم،این مرد یک پارچه معنویت بود. این مرد هم دو سه بار خانه اش تخریب شد دوباره ساخت و این ها مقاومت کردند و در سطح شهر ماندند و جان دادند و عزیز دادند، مال دادند، خانه دادند. این ها را این شخصیت بزرگ مرحوم آقای قاضی و سایر علمای بزرگی که در دزفول بودند، مرحوم آقای بیگدلی بسیار اثرگذار بودند، مرحوم آقایان انصاری چه مرحوم شیخ احمد آقا و چه مرحوم حاج علی آقا بستگان این بیت بسیار مکرم و معظم، و یا بزرگانی که در این شهر بودند،
این علمای برجسته جامع بین علم و تقوا، جامع بین از غیر گسستگی و به خدا پیوستگی، جامع بین معنویت و بین جهاد، هم مردان جنگ و جهاد و حضور در صحنه بودند، هم از سوی دیگر مردان شب زنده داری بودند، مردان دعا و ذکر بودند، مردان جوشن کبیرها و ابوحمزه ها بودند. مرحوم آقای قاضی بس که این دعاها را برای خود و مردم خوانده بود همه آن ها را حفظ بودند، دعای جوشن کبیر که حفظ کردن آن کار مشکلی است چون متشابهات در آن زیاد است. مرحوم آقای قاضی دعای جوشن کبیر و دعای ابوحمزه و سایر دعاها را حفظ بود و با آن حوصله از حفظ برای مردم می خواند. من گاهی که خدمت ایشان می رسیدم آن سال ها جوان بودم و25 سال داشتم ما خسته می شدیم اما آیت الله قاضی خسته نمی شدند. خدا انشاءالله ایشان را غریق رحمت کند مقامشان را عالی تر کند و به همه ما توفیق بدهد بتوانیم راه این بزرگان را بپیماییم و پا جای پای ایشان بگذاریم.
س: حاج آقا ارتباط معنوی حضرت آیت الله قاضی (ره) با امام راحل و مقام معظم رهبری را شما چگونه دیدید؟
این هم از گفتنی هاست. مرحوم حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) علاقه خاصی به مرحوم آقای قاضی داشتند، با اینکه از لحاظ سنی حضرت امام مقداری از آقای قاضی سنشان بالاتر بود. مع ذلک من از نزدیکان ایشان شنیدم که در یکی از سفرهایی که خدمت امام رسیدند، حضرت امام دست ایشان را گرفته و بوسیده بود یعنی این بوسه ای که حضرت امام بر دست آقای قاضی می زند خیلی معنی دارد. با این که حضرت امام مرجع تقلید بودند، از لحاظ علمی و از لحاظ های دیگر جایگاه اجتماعی حضرت امام خیلی جایگاه برجسته تری بود. این بوسه بر دست آقای قاضی از سوی حضرت امام خیلی معنی دارد، واقعا احتیاج به این است که کسی بیاید این بوسه را تفسیر کند.
مقام معظم رهبری هم همچنین؛ در آن دوران که دوران ریاست جمهوری ایشان بود، مرحوم آقای قاضی از شدت علاقه ای که مقام معظم رهبری به ایشان داشتند مرحوم آقای قاضی را در خانه خودشان پذیرایی می کردند، یعنی مرحوم آقای قاضی وقتی به تهران می رفت مقام معظم رهبری در خانه خودشان ایشان را مورد پذیرایی قرار می دادند. این نشان دهنده آن ارادت و اخلاصی بود که مقام معظم رهبری نسبت به مرحوم آیت الله قاضی داشتند. به هر حال خدا روح مرحوم آیت الله قاضی را شاد کند و بر مقاماتشان بیفزاید و انشاءالله آثار ایشان همچنان جاودانه باقی بماند.
پایان
عبدالامیر مطیع رسول
پی نوشت ها:
1- سخنان حجت الاسلام ولمسلمین سید محمد علی قاضی امام جمعه دزفول با نگارنده در8بهمن 92
2- روزنامه جمهوری اسلامی ایران ص 4 مورخ 14 بهمن 1364
3- مرحوم حاج پولاد روغنی (روغن کوچک دزفولی) پدرشهیدان علیرضاروغنی که درتاریخ 09/9/1360دربستان، شهید محمدرضا که در20/02/1361 درعملیات بیت المقدس وشهید حمیدرضا روغنی که درتاریخ 24/02/1365 در عملیات پیچ انگیره به شهادت رسیدند.
4- مرحوم حاج عوض سپهری اهل دزفول پدر شهیدان والامقام غلامحسین که درتاریخ 24/07/1357 دردوران انقلاب ودرمبارزه با ماموران رژیم فاسد شاه معدوم در دزفول، غلامرضا که درتاریخ 19/02/1359 درحمله موشکی ارتش رژیم بعث عراق به مسجد نجفیه وعبدالمحمدسپهری که درتاریخ 27/12/1363 در عملیات بدربه شهادت رسیدند.