29th، آوریل 2014
پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب
اخبار دزفول، خوزستان، جهان
Dezmehrab.ir
زمان انتشار: 29 th آوریل 2014 ساعت 11:18 ب.ظ | کد خبر: 14537  

تأملی بر گرایش به شاغل شدن زنان

وقتی با دوستان و دخترهای هم سن و سال خودم حرف می زنم ، چنان از پیدا کردن شغل حرف می زنند که انگار فقط برای این وارد دانشگاه شده اند که با مدرکش بتوانند کاری مناسب پیدا imagesکنند ؛ انگار کسی که شاغل نیست جایگاهی در اجتماع ندارد . وضع بچه های به اصطلاح مدرن تر به جایی رسیده که خانه داری را توهین به زن می دانند. در کل اکثریت دخترانی که با آن ها مواجهم پیشرفت و رشد خودشان را در پیدا کردن کاری مناسب می دانند. خیلی ها دلیلشان این است که بعد از مشغول بودن به انجام پروژه های دانشگاهی یا دوره های کارآموزی و … و قرار گرفتن در محیط شغلی دیگر نمی توانند در خانه بیکار بنشینند . کسانی هم که تفکرات ارزشی دارند مدام از خدمت به جامعه و خلأهای ناشی از کمبود نیروهای متعهد در اجتماع حرف می زنند . در گفت وگوهای محاوره ای و روزانه ی عامه هم صحبت هایی از این دست زیاد می شنوم و شاهدم که مردم چطور به شاغل بودن دختران و زنان خانواده شان افتخار می کنند یا از بیکاری شان می نالند . وقتی کناری می ایستم و به این دیدگاه ها و طرز فکرها از بیرون می نگرم ؛ می بینم که چقدر ارزش گذاری هایمان جا به جا شده اند و اهمیت دادن به مسائل فرعی بسیار بیش تر از مسائل اصلی شده است . اگر خوب دقت کنیم ، واضح است که تفکری در جامعه ی ما حاکم شده است که انسان مفیدتر برای اجتماع را کسی می داند که کار بهتر و بیش تری انجام دهد و به شدت زنان و دختران را برای پیشرفت و کسب منزلت اجتماعی تشویق به شاغل شدن می کند . البته علل گرایش زنان به شاغل بودن محدود به این دو مورد نمی شود ، ولی بنده قصد پرداختن به مسئله ی «شغل زن» را در این نوشتار کوتاه ندارم ؛ بلکه از بی توجهی به نقشی حیاتی و سرنوشت ساز می خواهم سخن بگویم ، از فراموشی که بر ما عارض گشته … .

فراموش کرده ایم که مهم ترین سرمایه یک امت نیرویی انسانی اوست و بالاترین خدمت به اجتماع ، تربیت صحیح یک انسان است و آن قدر که برای رشد و توسعه ی سازمان ها و صنایع و … تحقیقات علمی و پروژه های عملی داریم برای تربیت انسان نداریم . آیا بررسی مسئله تربیت و سازندگی انسان که پیچیده ترین مخلوقات است مهم تر و سخت تر از توسعه ی سازمان ها و ادارت و صنایع و … نیست ؟ چرا افتخار به تربیت صحیح فرزند جزء مفاخر درجه چندم خانواده ها شده است ؟ چرا نزد ما زنی که فرزندانی صالح تربیت کرده ان قدر عزتمند نیست که زنی شاغل با فرزندانی که اگر ناشایست نیستند ولی صالح هم نیستند . واقعاّ برنامه ریزی برای افزایش بازدهی شغلی مناسب تر است یا برنامه ریزی برای شکوفا شدن هر چه بیش تر استعدادهای نهفته ی یک انسان ؟

مشاغل گوناگون برای خدمت به اجتماع و افراد آن انجام می شوند . حال اگر این افراد به خاطر کار کردن از تلاش برای رسیدن به آرامش و رشد روح خود و خانواده شان باز مانند ، چه سودی خواهد داشت ؟

بنا به اذعان و تأکید قریب به اتفاق روانشناسان و جامعه شناسان رشد صحیح یک انسان جز در بستر خانواده محقق نمی شود . خانواده پایگاه اصلی رشد اجتماعی است و رکن اساسی خانواده زن است . خداوند عواطف لطیف و بسیار رقیق زن را محور اصلاح و رشد خانواده قرار داده است و اگر زن خود دارای فضائل اخلاقی باشد ، بیش ترین نقش را در رشد اجتماع خواهد داشت . هنر تربیت فرزند را خداوند در وجود زن قرار داده و این زن است که گرمابخش محیط خانواده برای همسر و فرزندان است . و این مسئله به هیچ وجه مترادف نیست با اینکه زن پلی است برای پیشرفت همسر و فرزندش یا اینکه باید از حضور اجتماعی مؤثر خود صرف نظر کند ، بلکه نشانگر اهمیت و عظمت نقش زن در سازندگی افراد جامعه است ؛ آن چنان که امام راحل می فرمایند :« زن مربی بشر است …» .

کار اجرایی هنر نیست که  زنان را به آن تشویق کرد ، زن و مرد هر کدام با توجه به ویژگی های ذاتی که دارند مأمور به انجام وظیفه ای خاص در خانواده به عنوان سلول بنیادین اجتماع شده اند . این وظایف با توجه به نقش مکملی زن ومرد تعیین شده اند ، نه بر اساس برتری یکی بر دیگری! بر این اساس فعالیت اقتصادی برای امرار معاش وظیفه مرد است و تربیت فرزند وظیفه زن. البته زنان می توانند شاغل باشند ، اما مشروط به اینکه به وظیفه اصلی شان که خانواده است ؛ لطمه ای وارد نشود . جای خالی زن در خانواده چه به عنوان همسر چه به عنوان مادر قابل جبران نیست و صدمات غیرقابل انکار فراوانی به اعضای خانواده وارد می کند . آن چه امروزه شاهدش هستیم ؛ سوق دادن زنان به سمت شاغل شدن به هر قیمت ، توسط فرهنگ غلط و عاریتی حاکم شده بر جامعه است . به قیمت حضور بسیار کمتر در کنار همسر و فرزندان و کم رنگ شدن نقش خانوادگی زن ، به قیمت شاغل شدن در محیط کاری نامتناسب با متانت و عفت زن ، به قیمت آسیب دیدن عواطف و روحیات زن در محیط های صنعتی و خشن ، به قیمت فاصله افتادن بین مادر و فرزند وتربیت نسل آینده در مهد کودک ها و … . هر کدام از این موارد جای بررسی و تأمل فراوان دارد که در این متن نمی گنجد .

اگر از همان زاویه ی تربیت انسان به مسئله بنگریم ، بحث تربیت بچه ها توسط مادران شاغل پررنگ تر می شود . روانشناسان می گویند شخصیت کودک در دو سال اول زندگی شکل می گیرد . کودکی که از ابتدا با اضطراب و ترس بیدار می شود و به خانه ی پدربزرگ یا مادر بزرگ یا مهد سپرده می شود در آینده با مشکلات شخصیتی زیادی دست و پنجه نرم می کند ؛ ضمن اینکه از آغوش مادر که برای تکمیل شخصیت خود نیاز دارد محروم می شود . در مهد کودک تعداد زیادی بچه با بافت خانوادگی متفاوت کنار هم توسط یک مربی ، تربیت می شوند و نقش این کانون ها در الگو دهی به شخصیت کودک اضافه می شود ؛ در نتیجه شخصیت کودک با خانواده اش متفاوت خواهد شد .

واقعاُ چرا با وجود اطلاع از مشکلات ناشی از شاغل بودن زنان ، باز این همه اصرار از اقشار مختلف بر آن می بینیم ؟

اگر واقع بین باشیم ، واضح است که ما متأثر از نگاه سرمایه داری شده ایم که با ظهورش اهمیت خانواده و نقش آفرینی زن در آن به دست فراموشی سپرده شد .  در سرمایه داری هدف تولید هر چه بیش تر با هزینه ی هر چه کم تر برای رسیدن به سود بیش تر است . حتی اگر این تولیدات به ضرر انسان باشد ولی متضمن سود بیش تری شود ، در چرخه ی کار قرار می گیرند . پس به نیروی قوی برای کار نیاز پیدا می شود و صفات زنانه ای چون مربی گری و عاطفه به کار نمی آید ؛ بلکه مرد بودن و قوی تر بودن خوراک سرمایه داری است و همین جاست که بهانه حقوق زن ، زنان در بند کارهای نامتناسب با خودشان کشیده می شوند و اکثر اوقات جایی حضور دارند که ضرورتی ندارد ، در حالی که جای خالی شان در خانه پررنگ می شود .

 در دنیای سرمایه داری انسان ها باید از قید و بندهای انسانی رها شوند تا به خدمت منافع سرمایه داری درآیند ، چرا که حتی اعمال نامشروع هم اگر به سوددهی بیش تر کمک کنند مجازند و این گونه صنعتی به نام « فحشاء» پدید می آید که طبق آمارهای جهانی صنعت سوم جهان است ! انسان دنیای سرمایه داری فقط نیروی کار است نه اشرف مخلوقات ، بلکه خدمه ی سرمایه داری است . دیگر تربیت انسان آن چنان ارزشمند نیست ، چه برسد به اینکه مهم ترین خدمت تلقی شود . به راحتی «مادر بودن » در این نظام کاری کم ارزش جلوه می کند و نهایت ثمره زحمت مادر خوراک دادن به فرزند و نظافت اوست ! نهایت ثمره ی زن برای همسر تمکین اوست و خانه داری نه یک هنر و مهارت (اگر چه وظیفه زن نیست ) بلکه برابر است با مستخدمی !

با این اوصاف بزرگ کردن نیروی کار در مهد کودک ها امکان پذیر است و نیازی به اتلاف وقت خانم ها نیست !

واقعاّ هدف ما از شاغل شدن زنانمان چیست ؟

چرا در جامعه ی اسلامی ما آن قدر که تبلیغات برای اشتیاق آفرینی زنان به سمت شاغل شدن هست ، برای خانواده داری نیست ؟ آن قدر که زنان شاغل را به عنوان زنان موفق معرفی می کنیم از مادران موفق حرف نمی زنیم ؟

چرا برای گرفتن مدرک کارشناسی صد و سی وشش واحد پاس می کنیم و برای خانواده داری یا تربیت فرزند زحمت خواندن چند کتاب یا گوش دادن چند سخنرانی مفید در این باره ، به خود نمی دهیم ؟

تا به حال از خود پرسیده ایم به کجا چنین شتابان می دویم ؟

نظر بینندگان
  1. سوزستان says:

    تا زمانی که ملاک ما برای موفق بودن یک زن یا موفقیت های شغلی خودش و یا فرزندانش ( که شامل دخترانش هم می شود!) باشد همین آش است و همین کاسه. چون ثابت می کنیم زن یا باید خودش شاغل باشد یا دخترش را جوری بزرگ کرده باشد که شاغل باشد و این چرخه باطل تا همیشه ادامه خواهد داشت …
    تا حالا زنی را به خاطر اینکه دخترش شوهردار خوبی ست تشویق کرده ایم؟

  2. مصطفی says:

    مطلب خوب ودقیقی بود
    متاسفانه وظیفه زن که تولید محبت در جامعه بوده و هست و آن هم به واسطه ایفای نقش مادری است به چه روزی افتاده و در خوبی سیاستگذاران ما هم همین بس که رئیس جمهور کشور یکی از مشکلات اصلی کشور را بیکاری زنان می داند وای به حال بقیه….

  3. رها says:

    سلام
    واقعا خانم ها باورشون شده که نیازه(واجبه!!!!) شاغل باشن؟؟!!
    “الرجال قوامون علی النساء…”
    “سوره نسا”

  4. آشنا says:

    سلام
    به نظر میرسه زن ها دارن خودشون این بلا رو سر خودشون میارن هرچی سرشون بیاد حقشونه

ارسال نظر

     


-->