حسین در سال 1338 در خانوادهای روحانی و پاکدامن در اهواز متولد شد. پدر حسین مجاهد مرحوم آیت الله سیدمرتضی علم الهدی بود و حسین الفبای عشق به حسین (ع) و ائمه اطهار را از کودکی در خانوادهای روحانی و مجاهد آموخت و از شش سالگی نزد خانواده گرامیاش به آموزش قرآن پرداخت تا جایی که در سنین نوجوانی خودش شروع به تشکیل کلاس قرآن و جلسات مذهبی کرد.
حسین دوران ابتدایی و متوسطه را با موفقیت تمام پشت سر می گذارد و پس از دریافت دیپلم در سال 1356 در رشته مورد علاقهاش، تاریخ، در دانشگاه فردوسی مشهد قبول میشود که ذات روحانی و پاک حسینی باعث میشود تا در مشهد و در مسجد کرامت با جلسات رهبر معظم (امام خامنهای) و آیت الله هاشمینژاد آشنا شود.
پس از آشفته شدن اوضاع دانشگاهها در سال 1356 حسین از مشهد به شهر خود اهواز برگشته و سپس هسته مرکزی سازمان موحدین را در اهواز تشکیل میدهد و شروع به تکثیر و پخش اعلامیه علیه رژیم ستمشاهی و مبارزه مسلحانه مینماید که میتوان به ترور مستشار آمریکایی (نماینده کنسرسیوم نفت جنوب) اشاره کرد.
به هنگام زلزله به کمک آسیبدیدگان میشتابد و در همین هنگام هم دست از مبارزه نمیکشد و پس از ورود شاه و همسرش به طبس تظاهرات عظمیی علیه آنان به راه میاندازد.
حسین که در خانوادهای پاک و متدین بزرگ شده بود و به همین علت یک بار در سن 14 سالگی در سال 1351 یک پسرک مصری را که رقاصههای مصری را با خود به اهواز آورده بود را با دوستانش به آتش کشیده بود؛ یک بار دیگر در سال 1357 به تلافی آتش زدن مسجد کرمان به دست ساواک شهربانی کرمان را به آتش میکشد که برای دومین بار دستگیر و شکنجه میشود و سپس به اعدام محکوم میشود.
اولین دستگیری حسین در سال 1353 بود. در جریان مراسم عزاداری روز عاشورا حسین مسیر حرکت دستههای عزادار را که باید میدانی را که مسجد شاه در آن قرار داشت را بچرخند تغییر می دهد که باعث عصبانیت پلیس و ساواک شده و ساواک حسین را در دبیرستان دستگیر میکند.
پس از دستگیری او را به بند نوجوانان میبرند زیرا حسین تنها 16 سال سن داشت. با وجود سن کم حسین او بارها توسط عوامل ساواک اهواز از جمله (روح الله معبر) مورد شکنجه قرار میگیرد.
حسین در پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری امام خمینی هم نقش بسزایی را ایفا میکند از جمله تصرف ساختمان شهربانی اهواز و تسخیر پادگان لشکر 92 زرهی اهواز و دستگیری تیمسار اسفندیاری فرماندار انتظامی اهواز.
حسین مفسر قرآن: پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی از آنجایی که حسین در سنین کودکی با قرآن و ادعیه آشنا شد، و انس پیدا کرده بود و سابقه تشکیل کلاسهای قرآنی داشت لذا با تشکیل کلاس های پی در پی در کانونهای فرهنگی به آموزش قرآن، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و تاریخ اسلام میپردازد و گاهی بیش از 15 ساعت در روز به تدریس قرآن میپردازد و در تابستان به بیش از 800 شاگرد دختر و پسر آموزش قرآن و … میدهد.
حسین نسبت به رفتار و اقدامات احمد مدنی، استاندار خوزستان مشکوک شده بود.
او می دید افرادی را که سپاه به دلیل همکاری با عوامل موسوم به ضد انقلاب و ارتباط با عراق، با حکم دادستانی دستگیر می کند توسط مدنی آزاد می شوند.
از این رو حسین با کمک دوستانش به جمع آوری اسناد و مدارک و اطلاعات در رابطه با مدنی پرداخت و همراه مدارک عازم شهر قم (منزل امام خمینی ره) می شود و امام (ره) حسین و دوستانش را به شورای انقلاب ارجاع می دهد و حسین به همراه حجت الاسلام هادی کومی با مدارک به دست آمده به سفارت آمریکا که تازه یک ماه توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شده می رود، حسین مدارکش را به دانشجویان نشان داده و از آنها می خواهد در پی مدارکی در ارتباط با احمد مدنی در اسناد به دست آمده از سفارت باشند که چند روز بعد مدارکی از ارتباط مدنی با سفارت آمریکا بدست می آید که توسط دانشجویان مطرح می شود، بدین سبب مدنی مجبور به استعفا از سمت استانداری خوزستان و سپس خروج از ایران می شود.
ولایت پذیری و اطاعت پذیری حسین؛
با صدور فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تعطیلی مجلس شورای ملی برای همراهی با انقلاب، غلامحسین دانشی نماینده مردم آبادان در مجلس خطاب به امام(ره) اعلام می کند ما اجازه تعطیلی مجلس را نمی دهیم.
حسین و حجت الاسلام هادی کرمی در قالب سازمان موحدین اقدام به ترور دانشی در یکی از خیابان های تهران می کنند و سپس با تماس تلفنی با روزنامه کیهان و اطلاعات این پیام را منتشر می کنند.
بسم الله قاسم الجبارین
هرکس بخواهد در روند انقلاب اسلامی و انجام فرامین امام خمینی سر راه حزب الله شود، باید هلاک شود. این حرکت ما هشداری است به کلیه نمایندگان شورای ملی که در صورت تعطیل نکردن مجلس آنها نیز دچار چنین سرنوشتی خواهند شد، زیرا رهبرمان فرمودند: مجلس باید تعطیل شود، نصرمن الله و فتح قریب
با شروع جنگ تحمیلی، حسین علم الهدی در کنار کارهای فرهنگی مانند فعالیت در رادیو برنامه جهاد در قرآن و …. وقتی می بیند عراقی ها به نزدیکی اهواز رسیده اند و بنی صدر کاری نمی کند، شروع به آماده سازی نیروها و تجهیز آنها می کند و حتی در چند شبیخون شرکت می کند که در یکی از عملیات ها که توسط شهید علی غیور اصلی هدایت می شد، غیور اصلی شهید می شود و در یکی از عملیات ها با فرماندهی محمد بالی، دوباره شرکت می کند و با شهید شدن اصغرگندمکارد اولین فرمانده سپاه هویزه، و پیرزاد، مسئولیت سپاه هویزه به حسین علم الهدی واگذار می شود.
شجاعت، دلاوری و شهادت طلبی حسین علم الهدی.
حسین پس از قبول مسئولیت سپاه هویزه، با بنی صدر که به نیروهای مردمی اعتقاد نداشت و خواستار تخلیه هویزه بود مخالفت می کند و این کار حسین باعث می شود تا فشار علما و مردم به بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا برای انجام یک عملیات آفندی افزایش یابد و لذا طرح عملیات نصر(هویزه) ریخته شده و ساعت 10 صبح روز 15 دی ماه 1359 عملیات آغاز می شود.
روز دوم عملیات، جنگ به حالت تن در مقابل تانک می کشد و حسین و یاران باوفایش که از سپاه، بسیج و دانشجویان پیرو خط امام بودند به محاصره ای تانک های عراق در می آیند.
حسین علم الهدی و یاران باوفایش با شجاعت، دلاوری و رشادت با دشمن مقابله می کنند تا اینکه یاران با وفای حسین یکی پس از دیگری شهید می شوند و تانک های عراقی به ده متری حسین می رسند، حسین از چهارتانکی که به طرف او می آیند یکی را با آرپی جی به آتش می کشد اما آن سه تانک باقیمانده ….. و حسین به شهادت می رسد و تانک های می روند تا از روی پیکر او عبور کنند.
دانشجو