به گزارش دزمهراب به نقل از رجانیوز سفارت فرانسه در چند هفته گذشته بیش از آنکه درگیر کارهای مربوط به صدور روادید برای مسافران باشد، مشغول برگزاری مراسمی برای اعطای نشان شوالیه به برخی هنرمندان ایرانی بود. از کامبیز درمبخش و داریوش مهرجویی گرفته تا محمود دولتآبادی و لیلی گلستان هم کسانی بودند که چراغ سفارت فرانسه را در این شبها روشن نگه داشتند تا در خاک ایران، «شوالیه» فرانسویها شوند.
اما بدقلقی یکی از کسانی که قرار بود فرانسویها به او نشان شوالیه بدهند، باعث شد تا آهنگ این شبنشینیهای هفتگی از ریتم بیفتد. «حسین علیزاده» که بعنوان استاد موسیقی ایرانی در جهان شهره است، با نگارش نامهای از دریافت این نشان استنکاف کرد تا فرانسویها بدانند که اگر افرادی مثل دولت آبادی حاضرند برای دریافت این نشان، درست یکی دو ساعت قبل از اینکه به سفارت فرانسه بروند، در یک مراسم رسمی لیچار بار کشورشان کنند، در عوض کسانی مثل علیزاده هم هستند که ترجیح میدهند یک استاد ایرانی باشند تا شوالیهای فرانسوی!
جالب آنکه نه تنها تجربهای قدیمی، که بازتابهای دریافت نشان شوالیه توسط افرادی چون دولتآبادی و مهرجویی در همین چند وقت گذشته ثابت کرده است که اینچنین اتفاقی –فارغ از غرضها و نگاههای سیاسی مسئولان فرانسه در انتخاب افراد- حتی از نظر هنری هم دستاوردی حساب نمیشود و حتی ذرهای به افزایش جایگاه هنری این افراد و یا افزایش محبوبیت آنها در جامعه ایرانی کمک نمیکند. حال آنکه اقدام عاقلانه و ایراندوستانه علیزاده در رد این نشان باعث شده است تا در همین یکی دو روز، جایگاه او بعنوان یک هنرمند اصیل ایرانی در نزد افکار عمومی ارتقاء پیدا کند و شاید حتی کسانی هم که موسیقی در سبد مصرف محصولات فرهنگی آنها جایگاه ثابت و سهم بالایی ندارد، حالا او را بعنوان فردی که به مردمش احترام میگذارد و آنها را مخاطب هنر خود میداند تمجید کنند.
درک منطق این افزایش محبوبیت و احترامی که مردم ایران برای علیزاده قائل هستند چندان سخت نیست. چه آنکه «علی رهبری» موسیقیدان مشهور ایرانی ساکن وین نیز در نامهای که پیش از این به علیزاده نوشته و از او خواسته بود از دریافت شوالیه سرباززند، به این منطق اشاره کرده بود:
«برای اینجانب کاملا غیرمنطقی و باور نکردنیست که خوانندهای را در ایران «شوالیه آواز ایران» میخوانند؛ کمااینکه خود این تیتر در تناقض و کاملا ناخوانا با اصالت موسیقی ایرانی است. در هرصورت نمیتوانم مجسم کنم که «حسین علیزاده» که میلیونها ایرانی خالص با جان و دل و درک هنرش بنامش احترام میگذارند، با دریافت این نشان که از طرف افرادی تقدیم میشود که قطعاً هنر ایشان را نمیشناسند٬ با نام «شوالیه تار ایران» یاد کنند.»
تاریخ نشان داده است که برای مردم ایران، هنرمندانی که چشم به بیرون از مرزها دارند و هنر خود را بجای هموطنانشان، به جشنوارهها و جایزههای خارجی عرضه میکنند، هیچوقت جایگاهی رفیع نداشتهاند. چه رسد به آنکه با دریافتی نشانی چون شوالیه، خود را بصورت رسمی بعنوان سرباز یک کشور بیگانه سند بزنند!
مردم ایران همواره ستایشگر هنرمندی بودهاند که مخاطب ایرانی برایش از هر چیزی مهمتر بوده است. دقت در این مهم نشان میدهد که چرا دریافت نشان شوالیه چیزی به اعتبار آن افراد نمیافزاید و در عوض، دست رد زدن به سینه آن، جایگاه علیزاده را نزد ایرانیان بالا میبرد. این چیزی است که اگر هنرمندان ایرانی بعد از فرونشستن دود سیگار و هیاهوی تشویق تماشاگران کافهنشین اندکی در آن تامل کنند، میتوانند خویش را در دل مردم ایران جاودانه سازند.