من بی قرار مستی لبخند کیستم؟
افتادن از چشم خوبان اولین مرحله هبوط است… ؛ پس از آن زمین و زمان به جنگ تو می آیند، چرا که تو قاعده خلقت را شکسته ای! اگر از آدمیّت بهره ای برده باشی به زمین خوردن خود را میبینی و ندبه آغاز می کنی… واگر دستی گرفته نشود جزء فلاکتپیشگانی خواهی بود که چه زود، زمانه به سر می آید و آدمیان به یمین و یسار جبهه میبندند و مهر شقاوت بر پیشانی «غافلان از خوبان» نقش می بندد.
والبته برای «افتادگان» نیز در عالم جایگاه هدایت گری قرار داده اند که چه بسیارند تماشاگرانی که از شکستن ما مستحکم می شوند و از خمیدگی ما راست قامت. افتادگان برای «عبرت» آفریده شده اند و اگر با وانفسای خود بیدار کنند پریشان خاطران در راه مانده را، سهمی از هدایت گری برده اند.
و در سوی دیگر«آن ها» هستند که باید برای یافتنشان خوبی را شناخت و تسلیم شد. کسانی که به زمین خوردن ما را میبینند به آستان «آن ها» پناهنده می شوند؛
و ای عشقی که خودت را در آن ها به تجلی کشانده ای!خودت را به گمشدگان بیاننشین نشان بده که سرگردانی وسعت یافته است؛
و وای به حال کسی که سودای محبوبشدن داشته باشد که سرانجامش جز حسرت و عبرت نخواهد بود…. که معشوق شدن جز از راه عاشق شدن به دست نمی آید و فقط«آنها»یند که در گمنامی خود نامآوران این کویند. «آن ها» همان خوبانند که اگر از چشمشان بیفتی «افتاده»ای و اگر به چشمشان نشینی «سربلند» خواهی شد. در هر کوی و برزنی یافت می شوند، و البته همیشه در خلوتگاه اند، تسلیم شدن و سکوت در پیشگاهشان برای یافتنشان کافیست. فقط باید باور کرد که «ما افتادهایم و آنهایند که معشوقصفتند» …
و خوشا بر ما که ردّ لبخند را بر لب سرخ «آن ها» دیده ایم.
محمدپورکیانی