وبلاگ راحیل که چندی پیش در مطلبی با عنوان «ماجرای من و لباسهای محمّدحسین» از تلاش مادری برای زدودن لباسهای فرزند خردسالش از نمادهای ضدفرهنگی حکایت می کرد، اینک در مطلب دیگری به ادامه تلاشهایش برای این مهم پرداخته است. متن کامل این یادداشت را میخوانید:
بعد از شلواری که اوایل زمستان برای محمدحسین دوختم، ایده ها و طرحهای دیگری برای لباس بچگانه به ذهنم رسید، اما به دلایلی موفق نشدم تا الآن اجرایی شان کنم.
طرحی که من قبلاً برای شلوار پسرم استفاده کردم، عکس سینا بود که از جلد طلقی دفاتر “سینا جستجو” برش زده بودم. اما مشکلی که داشت این بود که اولاً به سختی دوخته می شد و ثانیاً بر اثر شستشو لبه های آن به تدریج پاره می شد و ثالثاً جذابیت لازم را نداشت.
فکرهای مختلفی به ذهنم خطور کرد. مثلاً به این فکر کردم که عکس سینا یا هر تصویر دیگری که مدنظرم است را روی کاغذ پرینت بگیرم. بعد تمام قطعات آن را از هم جدا کنم. مثلاً دستها و پاها و صورت، پیراهن، شلوار و موهایش. بعد همه را روی پارچه هایی به رنگهای مورد نظرم بیندازم و برش بزنم بعد تمام قطعات را مثل پازل کنار هم بچینم و بدوزم. اما این کار سختی بود. خصوصاً اجزای صورت طرح مورد نظر را نمی توانستم به خوبی دربیاورم. بی خیال این ایده شدم.
از مدتها قبل این فکر در ذهنم بود که بدهم عکس مورد نظرم را روی لباس پسرم چاپ بزنند. به کمک یکی از دوستانم (که در تقویت انگیزه ام برای ادامه این کار بسیار موثر بود)، به تولیدیهای مختلف سر زدیم و هیچ تولیدی را پیدا نکردیم که خودشان روی لباس چاپ بزنند. تمام تولیدیها آدرس تهران را به ما دادند. بعد از مدتی با یک واسطه با یکی از شرکتهای که در تهران کار چاپ روی لباس را انجام می دادند تماس گرفتیم. آنها انواع چاپها را برایمان توضیح دادند و هزینه هایش را گفتند و …
طبیعتاً برای ما عملی نبود که یکی دو دست لباس را بفرستیم تهران برایمان چاپ بزنند. ضمن اینکه شرکت مورد نظر هم سفارش بالا می پذیرفت. البته تولید انبوه این تیپ لباسها هم مدنظرمان بود ولی از آنجا که سرمایه ای در بساط نداشتیم و کسی حمایتمان نمی کرد و ثبت طرح مورد نظرمان کلی کار می برد و مشکلات عدیده دیگر بی خیال شدیم. البته بی خیال تولید انبوه شدیم ولی بیکار ننشستیم. با عنایت خداوند کار دیگری را در همین حوزه لباس ایرانی اسلامی شروع کردیم که در پستهای بعد خواهم نوشت.
در این پست می خواهم درباره لباس جدید پسرم بنویسم.
یک روز که با محمدحسین به بازار رفته بودم به طور اتفاقی چشمم به مغازه ای افتاد که اشیاء مختلفی از جمله چند لباس را پشت ویترین مغازه اش گذاشته بود. روی تمام این اشیاء عکسهای مختلفی چاپ خورده بود. ذوق زده وارد مغازه شدم و شروع کردم به پرس و جو. ذوق زدگی ام ادامه دار نبود، چرا که دستگاه چاپ این مغازه، دستگاه خیلی پیشرفته ای نبود و به شرط استفاده از پارچه ای خاص که اصلاً مناسب لباس بچه نبود چاپ تقریباً با کیفیتی از آب در می آمد. چند روز بعد برای امتحان، دو تا از عکسهای سینا را نشان دادم و خواستم روی پارچه ای که خودم برده بودم چاپ بزند. مغازه دار گفت دستگاه فعلاً خراب است اگر درست شد چشم. شکر خدا دستگاه درست شد و من به طرحها دسترسی پیدا کردم. خیلی بد نشده بود فقط کمرنگ بود.
دور یکی از عکسها را قیچی زدم و با چرخ سَردوزی کردم تا ریش نشود. بعد هم حاشیه و بعضی قسمتهای طرح را به وسیله قلم مو و رنگ پارچه پررنگ کردم. در نهایت آن را روی لباسی که خودم طراحی و آماده کرده بودم، دوختم. اما جای یک چیز خالی بود. آن هم نوشته ای مرتبط با عکس.
در مورد نوشته های روی لباس بچه ها خیلی فکر کرده بودم. برایم سوال بود که ما چرا نباید روی لباسهای بچه هایمان از زبان فارسی استفاده کنیم؟!!! عمری است عادت کرده ایم که تصاویر بی ربط و حتی زشت همراه با نوشته ای نامأنوس روی لباسهایمان جا خوش کند. با خودم گفتم شاید با استفاده از زبان فارسی روی لباس پسرم مورد تمسخر قرار بگیرم اما برایم مهم نیست و این کار را کردم. جمله «من جوانمردم» را با استفاده از رنگ پارچه و قلم مو روی لباس نوشتم.
واکنش تحسین برانگیز اطرافیان در برابر لباس محمدحسین، من را به ادامه کار امیدوارتر کرد. لباسهای دیگری هم آماده کرده ام که در پستهای بعد عکسهایش را می گذارم.
این کار را ادامه خواهم داد انشاءالله لااقل برای بچه های خودم.
نگرانیهای مقام معظم رهبری درباره زبان فارسی:
من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من می بینم کار درستى در این زمینه انجام نمی گیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است. در مرکز حکومت عثمانى زبان رسمى در یک برههى طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّهى هند برجستهترین شخصیّتها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیسها اوّلى که آمدند شبه قارّهى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیسها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانى هستند در هند – که بنده رفتهام دیدهام، بعضىهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم – عاشق زبان فارسىاند؛ امّا ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش می کنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم. یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند – هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مىآید – ما هم نشنفتهایم. گاهى مىآیند یک کلمهاى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این] یواش یواش کشانده شده به طبقات و تودهى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شدهى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى – فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود – البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّههاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازىها همینجور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایى است که شما خیلى دربارهاش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همینطور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله.
بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی/ 19آذر