شیخ نمر اعدام شد. خبری که بعد از اعلام وزارت کشور رژیم سعودی به سرعت در رسانه های داخلی و منطقه ای و جهانی بازتاب پیدا کرد.
سابقه عملکرد و اقدامات رژیم سعودی با داشتن ۳ هزار شاهزاده به عنوان رژیمی بی بهره از ابتدایی ترین نهادهای دموکراتیک، نشان دهنده این مهم است که این کشور است درسایه حمایت های رسانه ای و دیپلماتیک کشورهای مستکبر و با بهره گیری از درآمدهای سرشار نفتی به خوبی توانسته است بعد از انقلاب اسلامی ایران نقشی را که رژیم پهلوی با محوریت محمد رضا شاه به عنوان ژآندارم منطقه ایفا می کرد، ایفا کند؛ مشروط بر اینکه بقای حکومت این عروسکهای خیمه شب بازی، از سوی نظام سلطه تضمین گردد. دقت در همین موضوع گره گشای اقدامات خصمانه ای است که این رژیم برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در سطح منطقه مبادرت به انجام آن نموده و می نماید هرچند که جنس این نفوذ قبل از آن که از جنس نفوذ نظامی یا اقتصادی باشد از جنس نفوذ نرم و معنوی است که در ذات ظلم ستیزو حمایت از مظلوم این انقلاب نهفته است اعم از اینکه ظالم، نقابی از جنس لیبرال دموکراسی دروغین یا خادم الحرمینی به چهره داشته باشد.
شیخ نمر نیز مانند شیخ ابراهیم زکزاکی درزمره فرزندان معنوی خمینی کبیر و امام خامنه ای است که با نوشیدن از سرچشمه زلال انقلاب اسلامی علم مبارزه و روشنفکری را در قبال رژیم های دیکتاتور منطقه برافراشت و همین موضوع کافی بود تا محاسن او رنگ خون به خود گیرد.
با توجه به موارد فوق سوال این است که نقش جمهوری اسلامی ایران در قبال این دست فجایع و جنایت ها از سوی این رژیم های وابسته چیست ؟ آیا اتخاذ مواضعی علنی و مستحکم در حمایت از فرزندان انقلاب اسلامی کمترین کاری نیست که دستگاه دیپلماسی کشور توان انجام آن را دارد؟ آیا می توان به اتخاذ موضع، بعد از شهادت شیخ نمر اکتفا کرد؟
شهادت شیخ نمر بیش از اینکه موضوعی داخلی و مربوط به حاکمیت رژیم سعودی باشد، سنگ محکی برای سنجش توان و قدرت دیپلماتیک دولت ایران محسوب می شد تا ظرفیت توان دیپلماسی پسابرجامی خویش را که با الفاظی پرطمطراقی چون « فتح الفتوح» از آن تعبیر می شود به اثبات برساند. ظرفیتی که با اعدام شخ نمر عملا نحیف و ظریف بودن «دیپلماسی لبخند» را بیش از پیش آشکار نمود. هرچند دستگاه دیپلماسی کشور مجری شعار تعامل سازنده با کشورهای منطقه و دنیامحسوب می شود که دکتر روحانی درایام انتخابات وعده آن را داده بود، اما همین تقید و اصرار بیش از حد به این دست شعارها زمینه را برای گستاخ تر شدن بیش از پیش و توهمی روز افزون برای برخی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای فراهم آورد مبنی بر اینکه دولت یازدهم به دلیل نیاز به برقراری ارتباط با رژیم های خلیج فارس و برای جلوگیری از مخدوش نشدن شعارهای خود، درقبال هرگونه اقدام منفی و خصومت آمیز، حاضر است از اتخاذ مواضعی محکم و متوازن پرهیز کند.
بی تردید شعار تعامل سازنده زمانی می تواند نشان دهنده حسن نیت ایران تلقی و اساس رابطه دیپلماتیک قرارگیرد که از آن نه بوی« انفعال» و نه تفسیری مبتنی بر «نیاز» استشمام نگردد؛ زیرا در غیر اینصورت نه تنها باعث افزایش عزت به پاسپورت ایرانی نخواهد شد بلکه همان اعتبار سابق را نیز دستخوش تخفیف قرار خواهد داد.
متاسفانه سطح، کیفیت، و نحوه پاسخ دستگاه دیپلماسی کشوره به خرواری از مصادیق مثل عدم پذیرش آقای ابوطالبی به عنوان نماینده ایران درسازمان ملل، برخورد توهین آمیز با حجاج ایرانی در فرودگاه جده، فاجعه منا و نیز اظهارات هتاکانه ای که از سوی مشارالیه به کرات درمجامع مختلف، علیه ایران ایراد شد امیدی را برای دلبستن به دستگاه دیپلماسی برای تحرک در جهت جلوگیری از اعدام شیخ نمر باقی نمی گذاشت تا شود همان که شد.
به نظر می رسد در بین متون دانشگاه دنور جای این درس خالی است که واقعیات جهان موجود صرفا با «دیپلماسی لبخند» و« پرتاب خودکار» به سامان نمی رسند بلکه گهگاهی قهر انقلابی و اتکاء به ظرفیت های درون زا و تاکید بر شعارهای انقلابی نه تنها لازم بلکه ضروری است. امری که همواره از سوی رسانه های شبه روشنفکری و جریان غرب زده کشور به عنوان امری مذموم به خورد مخاطبین داده شده است و حال آنکه اگر قرار بود این انقلاب منتظر قهر و لبخند کدخدا و شرکای داخلی و منطقه ای باشد تاکنون نه از تاک نشانی می ماند نه از تاکنشان.