من از این جهت احساس خطر میکنم به خاطر نبود قوانین مشخص، جامعه به سمتی برود که در آینده متدینین نسبت به فعالیت جریانهای انحرافی دچار بیتفاوتی شوند. فرض کنید ۱۰۰ سال دیگر یکی از این فرقهها ادعا کند حضرت آیتالله بهجت جز طریقت ما بودهاند! همانطور که پیشتر در مورد شیخ بهایی و یا فیض کاشانی این کار را کردند؛ در حالی که هیچکدام صحت نداشت.
اشاره: متن زیر سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه پژوهشگر فلسفه دین و رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، در همایش ملی فرق-ادیان و مذاهب در ۲۷ فروردین ماه ۹۲ است که با موضوع «چگونگی شناسایی جریانهای ضد فرهنگی و راهبردهای مقابله با آنها در کشور» ارائه شده است.
جریان، جمعیت مدیریت شده و تأثیرگذار در جامعه است؛ یعنی اگر افراد متفرق باشند، مدیریت نداشته باشند یا تأثیرگذاری اجتماعی نداشته باشند جریان نیستند. تأثیرگذاری سه حالت فکری، سیاسی و فرهنگ عمومی دارد که بر اساس آن سه نوع جریان فکری، سیاسی و فرهنگی به وجود میآید. در ایران سه دسته جریان فرهنگی وجود دارد:
۱- جریان فرهنگی اصیل انقلاب اسلامی که بر اساس انقلاب شکل گرفته و هویت انقلاب را شرح میدهد.
۲- خردهفرهنگ که نه هویت انقلاب را شرح میدهد و نه در مقابل آن میایستد. مثلاً در کشور ما قومیتهای مختلفی زندگی میکنند؛ ترک، بلوچ، کرد، لر، فارس و…. زبانها و گویشهای متفاوت این اقوام، میتوانند خردهفرهنگهایی تلقی شوند. میتوان این خردهفرهنگها را مدیریت کرد تا فرهنگ اصیل انقلاب را همراهی کنند. اما اگر بیگانگان خردهفرهنگها را مدیریت کنند، میتوانند آنها را در مقابل انقلاب اسلامی قرار دهند؛ مثل پانترکیسم که در مقابل نظام قرار میگیرد درحالی که قومیت ترکی تزاحمی برای نظام ندارد، بلکه همیشه همراه و همسو با آن بوده است. مثال دیگر خردهفرهنگ بلوچ است. مدتهاست در سیستان و بلوچستان تلاش میکنند تا با طرح مسئله خردهفرهنگ بلوچ، مردممان بلوچ را در برابر نظام قرار دهند که به لطف خدا تاکنون موفق نشدهاند.
۳- ضد فرهنگ که با فرهنگ اسلامی تقابل و تضاد دارد. این جریان برنامه دارد تا در بخشهای رمان، سینما، اینترنت، موسیقی و… به شکل زیرزمینی یا آشکارا با فرهنگ اسلامی مبارزه کند. مهمترین فعالیت این گروه در کشور ابتذال فرهنگی است، دوم شیطان پرستی و سوم معنویتهای کاذب.
راهبردهای مقابله
چهار راهبرد برای مقابله با جریانات ضد فرهنگی وجود دارد که بعضی از آنها به صورت جزیرهای اجرا شده، ولی تا به شکل سیستماتیک اجرا نشود، ما را به نتیجه دلخواه نمیرساند. راهبرد برای مقابله با جریانات ضد فرهنگی:
۱- پژوهش: لازم است پیش از اینکه به نقد این جریانات بپردازیم فعالیتهای پژوهشی و تخصصی در مورد هرکدام داشته باشیم. تحقیقات کتابخانهای و میدانی، یعنی یک شناخت دقیق و بدون پیش داوری. مثلاً کتابهایی در مورد بهائیت نوشته شده، اما نویسنده از همان ابتدا آن را نقد کرده. باید ابتدا نسبت به جریان شناخت پیدا کرد و سپس به نقد آن پرداخت. به عنوان مثال محققی که در مورد تصوف مطالعه میکند باید در زمینه عرفان نظری هم آگاهی داشته باشد. اینها حلقههای یک زنجیر هستند.
تحقیقات میدانی مکمل مطالعات کتابخانهای است. از انواع تحقیقات میدانی، مطالعه وضعیت تاریخی فرقه و وضع کنونی آن است. مثلاً پیش از انقلاب اسلامی فرهنگ رایجی بود، پس از انقلاب تبدیل به یک خردهفرهنگ شد و اکنون ضد فرهنگ است. برخیها این فرایند تغییر را در نظر نمیگیرند. پیش از انقلاب فعالیت سیاسی نکرد که در اساسنامهاش هم بود. سکولاریسم در ابتدای تأسیس انجمن تاکتیک بود ولی امروز یک استراتژی است. این مسئله، نشاندهنده یک تغییر بزرگ در انجمن است. این شناخت با تحقیقات کتابخانهای به دست نمیآید؛ تحقیقات میدانی لازم دارد.
گرایشات فرقهها نیز باید بررسی شوند. مثلاً اهلحق ۱۲ خاندان دارد و خاندان صاحب الزمانی هشتگرد با اهل حقیهای شهرهای دیگر تفاوت بسیاری دارد. نمودار درختی فرقههای صوفیه که تهیه شده، تعدد انشعابات فرقهای صوفیه را نشان میدهد. برخی از آنها تضاد شدیدی با یکدیگر دارند؛ مثلاً نوربخشیه و ذهبیه. سیدمحمد نوربخش و عبدا… برزشآبادی مدتی در بیعت بودند ولی بعداً جدا شدند. این دو گروه آنقدر در ایران با هم اصطکاک داشتند که نوربخشیها به پاکستان رفتند و مرکز فعالیتشان را در بلوچستان پاکستان قرار دادند.
یکی از رویکردهای صوفیه این است که در ثلاثهها شخصیتها را به خودشان منتسب میکنند. فرض کنید ۱۰۰ سال دیگر یکی از این فرقهها ادعا کند حضرت آیتا… بهجت جز طریقت ما بودهاند! همانطور که پیشتر در مورد شیخ بهایی و یا فیض کاشانی این کار را کردند؛ در حالی که هیچکدام صحت نداشت. برخی مواقع دو سلسله کاملاً متضاد ادعا میکنند فردی خاص منتسب به فرقه آنهاست. پس باید تحقیقات میدانی و همچنین کتابخانهای دقیقی انجام شود تا فرقههای گوناگون از لحاظ گرایشی هم شناخته شوند.
مطالعه وضعیت جغرافیایی یک جریان نیز مهم است. حتی باید بررسی شود فرقههای ایران و دیگر کشورها چه تفاوتهایی دارند. مثلاً با مطالعه در مورد علویها در خواهید یافت که با اهل حق قرابت زیادی دارند. بنابراین کسی که درباره اهل حق ایران مطالعه میکند حتماً باید علویهای سوریه و همچنین علویهای ترکیه را بررسی کند چراکه در اعتقادات و مناسک تفاوت دارند. حتی میان علویهای سوریه هم تفاوتهایی وجود دارد.
نکته مهم دیگر این است که اطلاعات و بررسیها باید دقیق باشند. گاهی این جریانات از فعالیت منتقدانشان اطلاعات دقیقتری دارند و حتی ممکن است نیروهای نفوذی هم بفرستند تا اطلاعاتی دریافت کنند. دلیل این همه دقت این است که آنها اقلیت هستند و برای بقا تلاش میکنند ولی ما چون اکثریت هستیم گاهی سستی میکنیم که بسیار خطرناک است.
۲- انتقاد: پس از مرحله شناخت نوبت انتقاد است. برخیها کتاب مینویسند ولی بدون رویکرد انتقادی؛ به طوری که فرقه مورد اشاره، آن کتاب را بهترین روش برای معرفی خود میبیند! انتقاد وظیفه مسلمانان، شیعیان و به خصوص روحانیون است. هیچکس نباید در برابر این جریانها بیتفاوت باشد.
باید انتقاد مدبرانه باشد و نباید باعث ترویج شود؛ گاهی فرقهای کمجمعیت وجود دارد و تبلیغات هم نمیکند. حال اگر آن فرقه نقد شود، باعث مظلومنمایی میشود.
باید برای نقد از شیوه امیرالمؤمنین درس بگیریم. باید برای هر قشر، نقد متناسب با آن قشر را منتشر کنیم؛ چون دشمن هم برای طیفهای مختلف مردم برنامههای مختلفی دارد.
باید برای انتقاد زمان را سنجید، مثلاً اگر امروزه وهابیت نقد میشود نباید سلفیت مطرح شود؛ چراکه بخشی از حرکت بیداری اسلامی توسط سلفیها انجام میشود! اکنون وقت آن است که در برابر وهابیها بایستیم، در بعضی از سفرهایی که بنده به کشورهای اهل سنت دارم از پیشکسوتان این جریان مانند «رشید رضا» نام میبرم، اما اصلاً اشاره نمیکنم که رشید رضا چه اشتباهاتی دارد و مشخص است که متأثر از ابن تیمیه است؛ برعکس رویکرد استعمارستیزی، استبدادستیزی و غرب ستیزی رشید رضا را مطرح میکنم.
بسیار مهم است که چه نقدی، چگونه و در چه زمان مطرح شود، چون در بعضی موارد ممکن است نتیجه عکس بدهد. مثلاً برخیها که تصوف را نقد میکنند، همه آنچه را که از میراث گذشته عرفان باقی مانده است نفی میکنند. ممکن است برخی از این نقدها وارد باشد ولی زمان برای چنین نقدی مناسب نیست.
۳- مدیریت: ضرورت دارد نهادهای پژوهشی، نهادهای فرهنگی و نهادهای امنیتی با یکدیگر هماهنگی داشته باشند. امروز دیگر وقت آن رسیده که مراکز فرهنگی فعال همافزایی داشته باشند. حتی گاهی دیده شده درباره یک موضوع خاص، به طور همزمان چند مؤسسه مطالعه میکنند و موازیکاری انجام میدهند.
۴- برنامهریزی: باید نیازهای نظام را شناخت. امروزه نیاز به یک پژوهشگاه مستقل در موضوع ادیان و یک پژوهشگاه مستقل در موضوع فرق احساس میشود که باید با هم در ارتباط باشند. کمیسیون فرهنگی مجلس باید برای فرق و جریانهای انحرافی قانونهای واضح و روشنی تصویب کند. هماکنون فقط قواعدی کلی وجود دارد که موجب شده هر کس با تفسیر خودش تصمیم بگیرد. بسیاری از فرقهها حدود فعالیت خودشان را نمیدانند و از این ندانستن و خلاء قانونی سوء استفاده میکنند، منتقدان و مخالفان این فرقهها نیز به تشخیص خودشان عمل میکنند و همچنین مسئولین هم تصمیمات کاملاً متفاوتی دارند. به عنوان مثال در شهری تصمیم میگیرند خانقاهی را خراب کنند و در شهری دیگر خانقاهی هزار متر توسعه پیدا میکند! همه هم به دستور مسئولین قانونی است. من از این جهت احساس خطر میکنم به خاطر نبود قوانین مشخص، جامعه به سمتی برود که در آینده متدینین نسبت به فعالیت جریانهای انحرافی دچار بیتفاوتی شوند. فرض کنید ۱۰۰ سال دیگر یکی از این فرقهها ادعا کند حضرت آیتالله بهجت جز طریقت ما بودهاند! همانطور که پیشتر در مورد شیخ بهایی و یا فیض کاشانی این کار را کردند؛ در حالی که هیچکدام صحت نداشت.