16th، سپتامبر 2013
پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب
اخبار دزفول، خوزستان، جهان
Dezmehrab.ir
زمان انتشار: 16 th سپتامبر 2013 ساعت 4:50 ب.ظ | کد خبر: 6794  

آتش افتاده بر دل شهرم، شعله ها در لهیب می افتند

باز فریادهای بیهوده، در سکوتی مهیب می افتند

رودها در تلاطم خویشند، ابرها در تب پریشانی

بس که اوقات زندگی تلخ است، نخل ها بی شکیب می افتند

زندگی گیج می زند در من، هی فراز و نشیب می ریزد

درّه ها در فراز می افتند، کوه ها در نشیب می افتند

می رود شهر رو به ویرانی، دم عیسا کجای این قصّه است

ناگهان چشم های بغض آلود، در نگاه صلیب می افتند

لحظه ی تلخ ناامیدی ها، عشق از راه می رسد ناگاه

پا به پای سپاه عشق ببین، اشک هامان نجیب می افتند

***

خسته ام خسته از محاسبه ها

ای دلیل تمام جاذبه ها

نیوتن های عاشق شهرم

از نگاه تو سیب می افتند…

info@komeit.ir

ارسال نظر

     


-->