پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

شهر موش ها ، شهر فرنگ

تاریخچه.

در سال ۶۰ ،وقتی که برنامه تلویزیونی مدرسه موش‌ها که قرار بود بچه‌ها را به مدرسه رفتن تشویق کند، ساخته شد. هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که استقبال بچه‌ها و مردم از این برنامه آن چنان زیاد شود که تولید آن تا ۳ سال بعد هم ادامه یابد. محبوبیت این برنامه در بین بچه‌ها سازندگانش را به فکر تهیه فیلم سینمایی شهر موش‌ها از روی مجموعه تلویزیونی مدرسه موش‌ها انداخت.

نمایش این فیلم در سال ۶۴ به فروش بسیار خوبی در گیشه‌ها رسید و رفته‌رفته به بخشی از نوستالژی بچه‌های دهه ۶۰ (که نگارنده هم جزو آنهاست) تبدیل شد. 

در سال ۹۲ ،خالق شخصیتهای شهر موش‌ها تصمیم گرفت که با همراهی بخش خصوصی این موفقیت را دوباره تکرار کند ولی به علت گذشت حدود ۳ دهه از فیلم قبلی و بزرگ شدن مخاطبان قدیمی ،به جای ادامه داستان همان شخصیتها، فضا و قهرمانان فیلم جدید را عوض نمود . قهرمانهای فیلم جدید فرزندان قهرمانهای قبلی هستند. همان طوری که مخاطبان جدید فرزندان مخاطبان قدیمی هستند.

شخصیت‌ها

شخصیت‌های دوست داشتنی مدرسه موش‌ها در این سالها بزرگ شده‌اند، ازدواج کرده‌اند و همگی بچه دارند. در شهر موش‌ها ۲ ، قصه در مورد این شخصیتها نیست،بلکه آنها صرفا پدر و مادرهایی هستند که از داستان و قهرمان بازیهای بچه‌هایشان تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

خانواده کپل

کپل
دیروز:
 به یادماندنی‌ترین شخصیت‌ مدرسه موش‌ها، کسی نبود جز کپل! موش شکمویی که موقع رفتن به مدرسه، جیب‌هایش را پر از فندق و پسته می‌کرد و بخش مهمی از بار جذابیت مجموعه را به دوش داشت. شهرت این شخصیت تا جایی بود که ترانه اصلی مدرسه موش‌ها و یکی از ترانه‌های شهر موش‌ها با محوریت او ساخته شد. 

امروز: بعد از ۳۰ سال، با نارنجی ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است. رستوران و کافی شاپ بزرگی دارد و بسیار مرفه است. او یکی از ثروتمندترین موشوند شهر موش‌هاست همچنان، خونسرد و بی‌خیال است، از دست کسی عصبانی نمی‌شود، اما در عین حال مقتصد است و از دوست دوران کودکی اش دم باریک به عنوان آشپز و خدمتکار استفاده می کند.زندگی جدیدش ربطی به شخصیت و سطح زندگی فیلم قبلی ندارد و به نظر می رسد که این اموال ناشی از ازدواج با نارنجی باشد. در این حالت تأثیر پذیری وی از زنش هم منطقی به نظر می رسد.

نارنجی6
دیروز: 
لوس‌ترین و با ناز و اداترین عروسک مدرسه موش‌ها بود. خودش را بهتر از سایرین می‌دید و مدام نارضایتی‌اش را از شرایط و افراد مختلف با تکه کلام مخصوص خودش یعنی ایشششش، انقدر بدم میاد به روی همه می‌آورد. کپل و دم باریک از آنجایی که به حساسیت‌های او واقف بودند، مدام اذیتش می‌کردند تا صدایش را در بیاورند. 

امروز: خصلت‌ها و حساسیت‌های قدیمی را حفظ کرده و همچنان در هر لحظه نسبت به شرایط موجود، ناراضی است و از همه چیز بدش می‌آید. بعد از گذشت سی سال، همچنان خودخواه ترین شخصیت شهر موش‌هاست و به زنی تبدیل شده که به سر و وضع و پوست و لباس‌هایش اهمیت زیادی می‌دهد؛ لب‌ها و گونه‌هایش را بوتاکس می‌کند، ماسک خیار می‌گذارد و سعی می‌کند خوش لباس‌ترین موش شهر موش‌ها باشد.

بچه‌های کپل و نارنجی

صورتی
صورتی به لحاظ شخصیتی، اصلا به مادرش نرفته و هیچ کدام از خصلت‌های او را ندارد. او اصلا لوس نیست و مثل مادرش تلاشی هم برای اینکه جذاب باشد نمی‌کند. صورتی دختر بزرگ خانواده است و سعی می‌کند در کنار برادر کوچکترش رفتارهایی عاقلانه به خرج دهد. او شعر می‌گوید و با مشکی، پسر دم باریک، دوست صمیمی است و در طول قصه، به همراه او یکی از مغزهای متفکر ماجرا می‌شود.

کپلک
یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های شهر موش‌ها ۲ بدون شک، همین کپلک است. پسر شیطان، بازیگوش و شکمویی که چشم‌های گردی دارد و می‌شود آن را نمونه کوچک پدرش کپل دانست. او مثل بچه‌های هم سن خودش، با صدای بلند حرف می‌زند، حرف‌های یواشکی را لو می‌دهد و مدام دلش می‌خواهد بازی کند و صدای بسیار جذابی دارد.

دم باریک
دیروز:
 دوست صمیمی کپل بود و در تمام شر و شلوغی‌های او همراهی‌اش می‌کرد. او بچه‌ای ترسو و دست و پا چلفتی بود که به تنهایی عرضه کاری را نداشت. همه آنهایی که مدرسه موش‌ها و شهر موش‌ها را دیده‌اند کاملا می‌دانند که دم باریک و کپل، جزو شخصیت‌های اصلی بوده‌اند.

امروز: دم باریک بعد از گذشت سی سال هنوز دوستی دیرینه‌اش را با کپل حفظ کرده. در رستوران او آشپزی می‌کند و ظرف می‌شوید. کپل طبقه پایین خانه‌اش را به او داده اما نارنجی به دلیل اتفاق‌هایی که پیش می‌آید، او را بیرون می‌کند. درباره اینکه دم باریک با چه کسی ازدواج کرده حرفی به میان نمی‌آید اما همسرش مرده و او با تنها پسرش مشکی زندگی می‌کند.

برادر دم باریک
دیروز: 
شخصیتی که برای افزایش بچه‌ها در فیلم اول پیدا شد در بیشتر خصوصیات مانند برادرش بود ولی خیلی از او حرف شنوی نداشت. رابطه این دو برادر در شهر موش‌ها ۱ بسیار دوست داشتنی بود

امروز:
 در فیلم دوم هیچ اشاره به وجود و سرنوشت این برادر نمی شود

بچه دم باریک؛ مشکی

نقش اصلی فیلم است و درواقع با قهرمانی‌هایش، شهر موش‌ها را نجات می‌دهد. او به هیچ وجه ویژگی‌های پدرش را به ارث نبرده. برخلاف او مدام دنبال ماجراجویی و خطر کردن است.از چیزی نمی‌ترسد و مدام به ایده‌های جدید می‌رسد. از طرف دیگر علاقه زیادی به موسیقی دارد و گیتار می‌زند. مشکی مغز متفکر موش‌ها در جریانی است که شهر موش‌ها گرفتارش می‌شود.

خانواده دکتر


عینکی
دیروز: 
بچه درس‌خوان و منظمی که در مدرسه موش‌ها، مبصر کلاس بود و مدام تلاش می‌کرد نظم را بین همه برقرار کند. اسم بدها را پای تخته می‌نوشت و مدام جلوی آنها ضربدر می‌کشید. او رابطه خوبی با آقا معلم داشت و برای همین هم به دید دیگران، یک جورهایی خود شیرین به حساب می‌آمد. آقای معلم مدام می‌گفت که آینده خوبی در انتظارش است.

امروز: عینکی حالا دکتر شده و کل بیماران شهر موش‌ها را مداوا می‌کند. او در این مدت با سرمایی ازدواج کرده و دو بچه دارد. نقش عینکی در شهر موش‌ها ۲ زیاد نیست و غیر از یک معرفی اجمالی در ابتدای فیلم، فقط یک بار برای مداوای پیشو خبرش می‌کنند. 

خواهر عینکی

دیروز: خواهر کوچکتر عینکی که مانند برادرش عاشق مدرسه بود ولی چون کوچک بود نمی توانست درس بخواند. دوست صمیمی خواهر دم دراز یعنی موش موشک بود. و در فیلم اول همراه گروه بچه‌ها با آقای معلم و آشپزباشی از راه جنگل به شهر موش‌ها رفت.

امروز: آینده اش به عشق کودکی‌اش گره خورد. خواهر عینکی در فیلم شعر موش‌ها ۲ ، مدیر مدرسه است. فردی مرتب و منظم که آینده و پیشرفت کودکان تحت نظرش برای وی از همه چیز مهمتر است و به دنبال این است که همه چیز بسیار بسیار بسیار خوب باشد. 

سرمایی

دیروز: موش سرمایی که همیشه کلاه و شال گردن به سر داشت و با این وجود مدام می‌لرزید. تنها چیزی که از او به یاد داریم این است که در اکثر مواقع عطسه می‌کرد و آب دماغش را بالا می‌کشید. از آنجایی که خیلی خودش را می‌پوشاند و چهره‌اش زیاد مشخص نبود به نظرمان می‌آمد که سرمایی پسر است اما گویا همه این سالها اشتباه می‌کردیم چون برومند در سن سی‌سالگی شخصیت‌ها نشان داد که دختر بوده است.

امروز: او هنوز هم سرمایی است و سر میز شام علیرغم اینکه همه لباس‌های نازک و بعضا آستین کوتاه به تن کرده‌اند، پالتو پوست پوشیده و دو پوشش پوستی هم روی گوش‌هایش کشیده است. با اینحال مدام می‌گوید که هوا سرد است تا حدی که دم دراز به دکتر طعنه می‌زنند که چرا در این همه سال نتوانسته سرمایی بودن او را مداوا کند. 

بچه‌های عینکی و سرمایی
ذره‌بین

در عین اینکه مثل مادرش همیشه شال به گردن دارد و سرمایی است، خصلت عینکی را هم به ارث برده. او عاشق این است که در آینده مثل پدرش دکتر شود. برای همین هم همیشه یک کیف لوازم پزشکی اسباب بازی در دست دارد و گوشی داخل گوشش می‌گذارد. 

عدسی
او هم مثل برادرش خصلت سرمایی بودن را از مادر به ارث برده. البته برخلاف ذره‌بین که در بخشی از داستان حضور کوتاهی دارد، نقش خاصی ایفا نمی‌کند و فقط کنار بچه‌های مدرسه قرار می‌گیرد و آنها را همراهی می‌کند. 

گوش دراز
دیروز: 
گوش دراز از همان زمان بچگی گوش‌های تیز و قد بلندتری داشت و خیلی از مسائل را زودتر از دیگران متوجه می‌شد. مثلا هر موقع که آقا معلم به کلاس نزدیک می‌شد خبر نزدیک شدن او را می‌داد تا بچه‌ها سر جایشان بنشینند و ساکت باشند. وقتی خوش‌خواب خروپف می‌کرد یا شکم کپل به قار و قور می‌افتاد، گوش دراز اولین کسی بود که می‌فهمید. و در فیلم اول او نخستین فردی بود که حضور اسمشو نبر رو در صحنه نبرد پایانی تشخیص داد وبا اطلاع به بقیه بچه‌ها موجبات فرار آنها را فراهم نمود. 

امروز: او حالا به خاطر گوش‌های تیز و توانایی تشخیص اتفاق‌ها قبل از وقوع، به یک درجه‌دار نظامی تبدیل شده و با نام کلنل گوش دراز، فرماندهی آژان دوموشان برعهده دارد. وی بزرگ‌ترین مقام مسؤول در پلیس است و به محض اینکه اتفاقی می‌افتد، دستور رسیدگی یا کشیدن آژیر خطر را می‌دهد. او پلیس با اخلاقی است و خارج از اصول، اقدامی انجام نمی‌دهد. ولی برخلاف فیلم اول و برنامه تلویزیونی تواناییهایش چندان به کار نمی آید وآخر ماجرا از بچه‌ها کم می‌آورد. همسر وی هم قد بلندی دارد و مانند نظامی ها می نشیند و صحبت می کند. 

بچه‌های گوش دراز
شیپور و نوچه

بچه‌های گوش دراز، به خاطر موقعیت پدرشان، احساس قدرت می‌کنند و در تمام مدت فیلم، به بقیه دانش‌اموزان فخر می‌فروشند. برای همین است که هیچ کس دلش نمی‌خواهد با آنها دوست باشد. آنها نهایتا راز بچه‌ها را پیش بقیه فاش می‌کنند و همه را به دردسر می‌اندازند.

خوش خواب
دیروز:
 موش خواب آلودی که همیشه سر کلاس و در مواقع حساس خواب بود و بعد از تمام شدن مشکلات و خطرها از خواب می پرید و می گفت چی شده؟ من کجام؟

امروز: معاون اداره پلیس و نفر دوم بعد از گوش دراز است ولی همچنان بیشتر مواقع و خصوصا در مواقع خطر در خواب به سر می برد. وی همسر و سه فرزند هم دارد که همه آنها هم مانند وی صورتی خواب آلود دارند حتی نوزادی که در بغل مادرش است.

دم دراز
دیروز: 
شیطان ترین بچه کلاس و کسی که همیشه آخر کلاس کنار گوش دراز می نشست و با دم درازش بقیه بجه ها را اذیت و مسخره می کرد و می خندید.

امروز: از شغل وی چیزی متوجه نمی شویم اما می فهمیم که ازدواج کرده و فرزند دارد.البته همچنان مانند گذشته بذله گو و شیطان است و در نمایی توانایی عینکی را در درمان همسرش سرمایی زیر سؤال می برد.

موش موشک
دیروز: 
خواهر کوچکتر دم دراز، که دوست خواهر عینکی بود. وی به مدرسه نمی رفت.عروسک کوچکی داشت که با آن بازی می کرد. خواننده ترانه زیبای جنگل زیباست با صدایی کودکانه.

امروز: وی امروز معلم موسیقی و آواز مدرسه و نوازنده و خواننده رستوران کپل است.در فیلم ۲ ترانه جنگل زیباست را با صدایی زنانه دوباره خوانی می کند.وی به معلم جدید مدرسه علاقمند است. 

آقا معلم
دیروز:
 یکی از مهمترین شخصیت‌های مدرسه موش‌ها و شهر موش‌ها که بخش مهمی از داستان‌ها حول محورشان می‌گذشت، آقای معلم بود. او با همان جدیت و صدای تو دماغی‌اش، مدام میان شلوغی کلاس صدا می‌زد:بچه موش‌های عزیز و سعی می‌کرد دعوا و شلوغی‌ها را بخواباند. آقا معلم، فردی مقتدر اما مهربان بود که خیلی بیشتر از یک معلم برایشان وقت می‌گذاشت و سعی داشت آنها را درست تربیت کند. شخصیت او طوری طراحی شده بود تا بچه‌هایی که در آستانه رفتن به مدرسه بودند بتوانند نمونه واقعی یک معلم را در او ببینند. 

امروز: آقا معلم بعد از گذشت سی سال، به پیرمردی تبدیل شده که حالا در شروع سال تحصیلی جدید، قرار است بازنشسته شود. در جشن شروع سال جدید، از زحمات آقا معلم قدردانی می‌شود و فرد جدیدی را به عنوان معلم معرفی می‌کنند. آقا معلم بعد از این همه سال، همچنان خوش‌پوش است، کت و شلوار و کروات به تن دارد و اندکی در ژست و قیافه‌اش تغییری به وجود نیامده.

آقا معلم جدید
معلم جدید که تجربه آقا معلم را ندارد و تازه به شهر موش‌ها آمده، بسیار بلند پرواز است، او زیاد خطر اسمشو نبر را جدی نمی‌گیرد و به بچه‌ها قول می‌دهد که به عنوان گردش علمی، آنها را به بیرون شهر ببرد اما مدیر با او مخالفت می‌کند. وی به معلم موسیقی مدرسه موش موشک علاقه دارد.

کورال موش
تنها شخصیت جذاب و جدید شهر موش‌های ۲، کورال موش است؛ موش کوری تنها و بی‌کس که در تونل‌های زیرزمینی خود اطراف شهر موش‌ها زندگی می کند. برعکس ظاهر، هیبت و صدای خشنش، شخصیتی مهربان و دوست داشتنی دارد. وی در نگهداری و نجات پیشو از دست گربه ها و مبارزه بچه‌ها با آنها نقش مهمی ایفا می کند.

خدنگ
نوچه لاغر و عاقل‌تر اسمشو نبر که با ملنگ وظیفه پیدا کردن و کشتن پیشو را دارند.

ملنگ
نوچه چاق و نسبتا بی عرضه و جاهل اسمشو نبر است که با خدنگ وظیفه کشتن پیشو را دارند.وی کمی از خدنگ حساب می برد و به علت شکمو بودن به جای پیشو بیشتر به دنبال موش است. 

اسمشو نبر
دیروز:
 گربه ای سیاه با چشمان درشت زرد که چهره‌اش علی‌رغم سادگی بد‌جوری بچه‌ها را می‌ترساند. ودر آخر فیلم شهر موش‌ها ۱ در مبارزه با بچه‌ها شکست خورد و به آبهای روان رودخانه پناهنده شد تا آب او را با خود ببرد.

امروز: اسمشو نبر توسط نوچه هایش به اسم اسی خان شناخته می شود. چهره و اندامش نسبت به فیلم قبلی جزییات بیشتری دارد و بسیار ترسناکتر و تواناتر از اسمشو نبر قبلی است و دیگر خودش مستقیم وارد عمل نمی شود. بلکه نوچه هایش خدنگ و ملنگ را می فرست.در فیلم بیان می شود که وی قاتل پدر پیشو است.

پیشو و مادرش
پیشو گربه نوزادی است که مادرش از ترس اینکه مانند پدرش توسط اسمشو نبر کشته شود آن را درون سبدی گذاشته و به رود می سپرد.رسیدن این نوزاد به دست بچه موش‌ها باعث آغاز داستان می شود.مادرش فقط در نمایی در آخر فیلم قابل مشاهده است. 

داستان و فیلمنامه:
برخلاف داستان جذاب و پر تعلیق شهر موش‌ها ۱ ، که با شروعی کوبنده آغاز می شود و ادامه پیدا می کند.داستان شهر موش‌ها ۲ ، داستانی کم رمق و نحیف دارد که سعی شده با موسیقی و شعر و رقص و آواز جبران شود ولی مشکل اصلی این فیلم ، فیلمنامه ضعیف و یک خطی آن است که اتفاقا خیلی دیر هم آغاز می شود و پیرنگ کمی هم دارد.

تا زمان پیدا شدن بچه گربه (پیشو) داخل سبد، اصلا داستانی وجود ندارد و ما نمی دانیم که فیلم در مورد چیست. تمام سعی عوامل بر شناساندن شهر جدید است..پس از آن هم تا زمانی که متوجه شویم که خدنگ و ملنگ دو گربه نوچه اسی خان(اسمشو نبر) قصد گرفتن و کشتن پیشو را دارند، داستان خاصی نداریم. البته توجه و دقت زیاد و قابل تقدیری در جزئیات شهر شده، ولی همین توجه زیاد، عوامل فیلم را از توجه به داستان غافل نموده است.

علاوه بر آن در همین داستان گفته شده هم منطق داستانی وجود ندارد. مثلا چرا “اسمشو نبر” با اینکه می داند شهر موش‌ها کجاست و می تواند به آن حمله کند کاری به آن ندارد؟ چرا می خواهد پیشو را بکشد و علت کشتن پدر پیشو چیست؟ چرا پیشو و مادرش موش نمی خورند؟ اسمشو نبر چگونه و از چه طریقی پیام خودش را روی مونیتورهای شهر میاندازد؟ چه کسی باک ماشینش را سوراخ می کند و چگونه؟

موضوع انتقام گیری پیشو در بزرگسالی بحث مهمی نیست. بلکه انسان بیشتر به یاد روش واقعی حیوانات در طبیعت ، مثلا در گله شیر ها می افتد که پس از مبارزه بین نرها بر سر ریاست برگله، نر غالب تمام بچه‌های باقیانده از نر قبلی را می کشد تا بچه‌ها از نسل وی باشند.موضوع بسیار خشنی که در کارتون شیر شاه با اشاراتی به نمایشنامه هملت به زیبایی بیان شده بود.

موسیقی و آواز:

موسیقی و سازهای مورد استفاده در شهر موش‌ها ۲ بر اساس گذشت زمان تغییرات وسیعی کرده و بیشتر از موسیقی و آوازهای پاپ و رپ استفاده شده است. کسی منکر این نیست که سلایق مخاطبان و سازندگان در طی سالیان دراز گذشته از فیلم اول تغییر کرده و به روز شده است.ولی در مقایسه با فیلم اول، موسیقی و متن شعرهای استفاده شده در شهر موش‌های ۲ ،بار معنایی و اخلاقی پایین تری خصوصا برای کودکان دارد و جالب تر اینکه موسیقی هایی در فیلم دوم بیشتر مورد پسند بچه‌ها و بزرگتر ها قرار گرفته که دوباره خوانی آوازهای گذشته است، مانند آواز ک مثل کپل و جنگل زیباست. 

بنابراین یا عجله موجود در تهیه فیلم ، سازندگان را از تولید آوازهایی پر معناتر بازداشته یا سازندگان مانند نگارنده اعتقادی به نقش فراوان این آوازها در تربیت کودکان و غیر تربیتی بودن تعدادی از آوازهای موجود در فیلم دوم ندارند.

فضا سازی، فرهنگ و روابط:

اما موضوع اصلی ای که شهر موش‌های ۲ را از فیلم اول و برنامه تلویزیونی قبلی متفاوت کرده است فضاسازی و روابط جدید و عجیب موجود در آن است. در برنامه تلویزیونی از لحاظ ظاهری تأکیدی بر جنسیت شخصیتها وجود نداشت.البته مخاطب تا حدودی از طرز بیان و رفتار و منش شخصیتها حدسهایی مبنی بر دختر یا پسر بودن آنها می زد.در فیلم اول جنسیت شخصیتها از نظر ظاهری معلوم بود ولی باز هم تأکید زیادی بر آن نمی شد مضاف بر اینکه روابط بین شخصیتها برطبق روابط ایرانی و اسلامی موجود در جامعه بود بنابراین خانمها روسری بر سر داشتند و مردها ظاهری ایرانی داشتند.در شهر ،آهنگری، نانوایی، قهوه خانه، زورخانه و … مشاهده می‌شد. خانه‌ها کاهگلی با پنجره های رنگارنگ با طاقهای گرد بود. برای اطلاع رسانی از جارچی استفاده می شد و خیلی موارد دیگر که نماد سنت و اصالت ایرانی مان بود.
ولی در شهر جدید چیزهایی دیده می شود که بیش از حد مدرن است و تا حدی هم بی منطق. درست است که زمانه عوض شده و این فیلم ۲۸ سال بعد از آن زمان ساخته شده ولی فضای فعلی کشور ما هم ماند این فیلم نیست. مخصوصا که این بنابر گفته تهیه کننده برای شادی بچه‌ها ساخته شده است نه بزرگسالان و قرار نیست که وقتی داریم فیلمی برای بچه‌ها می سازیم روابط موجود در بین بزرگسالان را به آنها نشان دهیم و یا ناراحتشان کنیم.

چرا در این شهر محله مرفه و فقیرنشین وجود دارد؟ چرا قهرمان ما از خانواده مرفه و پولدار شهر است که در حال استثمار دوست و همکلاسی سابق‌اش است؟ (کپل و دم باریک)

چرا در فیلم نوکر و کلفت داریم؟ چرا روابط فمینیستی بین قهرمان‌های ما برقرار است؟ چرا کپل گردنبند طلا دارد؟ چرا همه مردها و زن‌ها لباس‌های غربی و پاپیون و کراوات دارند؟

چرا همه زنها بی حجابند و آرایش سر و مو دارند؟ چرا همه پسرها دوست دختر و همه دخترها دوست پسر دارند؟ (مخصوصا قهرمانهای مورد نظر ما، مشکی و صورتی)

چرا قهرمان‌ها دائم در حال نواختن ساز هستند آنهم سازهای غربی؟ چرا تلویزیون “شو” نشان می‌دهد. این تلویزیون است یا شبکه های ماهواره ای؟ چه دلیلی وجود دارد که ما اتاق خواب زن و شوهر و صحبت‌های آنها در مورد خودشان و دیگران را به بچه‌ها نشان دهیم (سکانس نارنجی و کپل)؟ 

چرا پلیس اصلی شهر بی‌عرضه و همکارش خوش‌خواب است؟ چرا شخصیت‌های منفی فیلم قلیون و مشروب مصرف نموده و مست و اینقدر ترسناکند؟ چرا؟ چرا؟

در جواب این سؤال‌ها، عزیزان سازنده و طرفداران فیلم دلایلی خواهند آورد که جواب آنها را نیز خواهم داد. از جمله اینکه فضای فیلم فضای بچه گانه است پس همه مسایل و روابط نباید طبیعی و منطقی باشد و برای شاد کردن آنها ،شخصیتها در حال خواندن و نواختن موسیقی هستند یا پلیس خوشخواب و بی عرضه است.ولی اگر فیلم برای بچه‌هاست پس چرا به معضلات اجتماعی که در حد فهم آنها نیست از جمله بی عدالتی و استثمار و وجود نوکر و کلفت در فیلم پرداخته شده یا چرا شخصیت بد آنقدر ترسناک است که بزرگسالان را هم می ترساند ،کودکان که جای خود دارند.همچنان که بعضی خانواده از ترس کودکان و دیدن خواب بد متعاقب دیدن اسمشو نبر شاکی بوده اند.

دوستان احتمالا خواهند گفت که موش‌ها آدم نیستند که روسری بر سر کنند یا حجاب داشته باشند، ولی مگر موش‌ها مو دارند که آن را بابلیس کنند یا آیا موش‌ها لاک یا رژ لب می زنند یا ساز و آواز دارند؟ یا از کراوات یا پاپیون یا ماسک صورت یا گردنبند استفاده می کنند؟

همه ما می دانیم که استفاده از شخصیتهای کارتونی و عروسکی حیوانی به معنی حیوان بودن آنها نیست بلکه برای پذیرش بهتر آنها توسط مخاطب می باشد. گو اینکه این روش قرنها قبل در کلیله و دمنه و مرزبان نامه هم استفاده شده و جواب داده بود.پس تمام این شخصیتا انسانند ولی به نظر می رسد شهر مورد نظر در کشورمان وجود ندارد یا شهر مورد نظر سازندگان شرایط مورد مشاهده را دارد، نه چیزی که در کشور ماست. 

تکنیک و جلوه های ویژه

با توجه به پیشرفت روزمره تکنیک در سینما و بی اثر نماندن کشورمان از این موهبت، تکنیک و جلوه های ویژه این فیلم بسیار فراتر از حد فیلم قبلی یا سینمای عروسکی فعلی کشورمان است. حرکات و ساخت عروسکها بسیار طبیعی و باورپذیر می نماید به طوری که پس از چند دقیقه از شروع فیلم باور داریم که مشاهده گر داستانی در یک جامعه شهری انسانی هستیم نه مشکلات موش‌ها و گربه ها.

البته حرکات اسمشو نبر و روشهای مبارزه اش ، با وجود تکنیک خوب و اجرا مناسب و طبیعی ، ربطی به فضا و روایت کودکانه فیلم ندارد و بیشتر شبیه فیلمهای علمی تخیلی مانند ماتریکس است. 

نتیجه گیری

فیلم شهر موش‌ها ۲ بر خلاف فیلم قبلی فیلمی کاملا معمولی و تا حدی ضعیف است مضاف بر اینکه توسط گروهی حرفه ای و کاربلد ساخته شده و از تبلیغات فراوان بهره می برد تا با بمباران تبلیغات همه جانبه و اسامی عوامل و پشتیبانان فیلم، مخاطبان بیشتری را به سالنها بکشاند و به اقتصاد سینما و سازندگانش کمک نماید. 

با توجه به مطالب بیان شده به نظر می رسد که این فیلم بیش از آنکه مخاطب داخلی و کودکان ایرانی را مد نظر قرار گرفته باشد. برای مخاطب خارجی یا بزرگسالان ساخته شده است. و اگر با دید نسبتا خوش بینانه به آن بنگریم و نخواهیم از وجود توطئه ای برنامه ریزی شده در نشان دادن موارد ممنوعه و دادن الگوی نادرست به کودکان مسلمان ایرانی صحبت کنیم. وهمچنین نخواهیم آنقدر خوش بین باشیم که تمام موارد ذکر شده را معمولی ، وضع حال جامعه و یا ناشی از اشتباهات سازندگان بدانیم باید به آن بپردازیم که سازندگان بر اساس سبک زندگی خود و اطرافیانشان و بر اساس ارزش‌های مورد پسند خودشان که چندان هم با ارزشهای کشور هماهنگ نیست فیلمی را تولید کرده اند که بیشتر مورد پسند خودشان است نه تمام جامعه. گو اینکه روابط موجود در فیلم برای کودکان خانواده های مذهبی و معتقد ناآشنا و دور از ذهن است.

 

منبع : جهان نیوز

اخبار مرتبط