از آن فایل های صوتی پرطرفدار است ؛ تعریفش را چندین جا شنیده بودم و شاهد بودم که شنوندگان تحت تأثیر آن ، اصطلاحات دزفولی به کار می بردند. این دفعه یکی از دوستانم که اتفاقاٌ حزب اللهی هم هست ؛ اصرار کرد به این فایل صوتی گوش دهم . تا هم بخندم و شاد شوم ، هم بهره برداری ماهرانه سازنده آن ، در استفاده از ظرفیت قابل توجه گویش دزفولی در خنداندن و اصطلاحات و ضرب المثل ها و ترانه های محلی ، را تحسین کنم . نتوانستم تا آخر گوش دهم ، حالم به هم خورد . دکمه ی قطع صدا را زدم و برایش آن چه فهمیدم به تفصیل شرح دادم : « قبح شکنی دوستی مرد همسردار و زن شوهردار با روایت دل دادگی پیرمرد و پیرزنی به نام های حج.ر و مار.ک به هم ، مخدوش کردن چهره ی دینداران با معرفی نمودن حج.ر و مار.ک به عنوان مدعیان دینداری( نماز شب خواندن ، مسجدی بودن ، حضور در جلسات ذکر و دعا با اندیشه های خرافاتی) ، زیر سوال بردن تذکرات درست اخلاقی والدین به فرزندان ( حج.ر و مار.ک از گشتن بیهوده فرزندانشان در خیابان شریعتی بسیار می نالند و خودشان در بازار خراطون قرار می گذارند) و در نهایت در هم کوبیدن و شکستن حرمت ها و خط قرمزها با ابراز هوس ها و معاشقه های شهوانی که سراسر فایل را می پوشاند …» تمام این ها به خوبی در قالب هنر ریخته شده و شنونده را می خنداند . فردای آن روز دوستم فایل را حذف کرد و حتی بعدها از شنیدن اسم آن هم بدش می آمد .
از اول آن چنان که باید متوجه مفاهیم ضداخلاقی آن نبود ، زیرا آن قدر استفاده از شوخی ها و کنایه های جنسی در رسانه ها برایمان عادی شده که دیگر قبحش از بین رفته و از دغدغه ی خطر آن هم آسوده ایم . هر چه موجب خنده می شود را «طنز» می نامیم و امروزه وجه اشتراک همه ی این به اصطلاح «طنز»ها شده استفاده از اشارات و تعابیر جنسی ؛ از سریال های طنز تلویزیونی و فیلم های سینمایی گرفته تا تئاترها و برنامه های محلی. شادی بدون لودگی و ابتذال و بی بند و باری هم ممکن است . گاهی کسی تعبیری به جا را طوری به کار می برد که آدم خنده اش می گیرد . نمونه ی هنری فاخری چون طنز قندپهلو در تلویزیون نشان داد که بدون مفاهیم ضداخلاقی هم می توان خندید. در آثار ادبی گذشتگان ما بسیارند لطایف نغز و شیرین که هم از آموزه های اخلاقی سرشارند و هم از ابتذال به دورند .
با حذف سخنان رکیک و ضداخلاقی و حرکات جلف هیچ خلأ و ضعفی به وجود نمی آید و اساساً هر چه نشانی از ابتذال و فحاشی در آن باشد دیگر طنز نیست و در حوزه ی هجو و هزل قرار می گیرد . ولی امروزه مرز تمایز طنز و هجو وهزل از میان رفته وهنر بزرگی که می بایست برای نمایاندن نقاط ضعف و رذایل و منکرات به کار گرفته می شد ، شده ابزار خنداندن به هر قیمتی. طنز هنر بزرگی است برای تحقیر و استهزاء رذایل و مفاسد ، نه ترویج آن ! به طنزهایی که به آن می خندیم دقت کنید ! دروغ ، مسخره کردن ، سوءظن بی جا ، غیبت ، فحاشی ، اهانت ، بی احترامی به بزرگترها و … مایه ی جذابیت آن ها هستند. الان هم که خطرناک ترین عنصر (شوخی های جنسی) وارد برنامه های طنز شده است. حالا بیا و کار فرهنگی کن و برای نشر فرهنگ عفاف برنامه بریز ؛ وقتی شنیدن بی حیایی و بی غیرتی موجب خنده و شادمانی شود و قبحش بشکند ، چه سود ؟ وقتی ما به جای تحقیر بی دینی ، دینداری را به سخره می گیریم ، چه سود ؟
زندگی بی شادی و بی لبخند زندگی دوزخی است ، منتها تأمین شادی مردم برنامه می خواهد . شادی نیاز روحی انسان است و لازمه ی رشد او ؛ اگر این فرصت رشد را از دست دهیم به تهدیدی جدی تبدیل می شود و زمانی می رسد که به راحتی از کنار بی اخلاقی ها می گذریم و ککمان نمی گزد . باید طنازان واقعی پرورش داده شوند و تقویت شوند تا به وسیله ی طنز هنرمندانه و زیرکانه معایب را به مردم بنمایانند تا از بهترین و کاری ترین ابزار هنری برای آگاهی مردم استفاده کرد . ما در کشور طنزپردازان متعهدی داشته و داریم که محصولات فرهنگی و هنری قابل تقدیری ارائه نموده اند ؛ هر چند نیاز جدی به گسترش کارشان چه از نظرمحتوا و چه از نظر قالب هست. اما به نظر می رسد در سطح شهرستان هنرمندان دغدغه مند هنوز نتوانسته اند آن چنان که شایسته است طنزی در خور و شایسته با استفاده از عناصر بومی ارائه دهند و باید به جای منفعلانه عمل کردن ، ابتکار بیش تری برای انعکاس مشکلات فرهنگی و اجتماعی در قالب طنز از خود نشان دهند .