دیشب فیلم “رسوایی” ، آخرین ساخته جناب ده نمکی را در سالن سینمایی مجتمع سینمایی دزفول ، دیدم.
فیلم قابل تحسین و قابل تاملی بود. فیلم نامه به شکل قابل حسی، نسبت به سه گانه های اخراجی ها، بهتر شده بود. نقش آفرینی جناب اکبر عبدی به عنوان یک روحانی عارف، بدور از طنز، با ته لحجه ای ترکی، فیلم رو جذاب تر کرده بود البته خانم شاکردوست، تا اواسط فیلم، در نقش خودشان فرو نرفته اند اما رفته رفته هم آهنگ با فیلم، بهتر پیش می رود.
به گفته جناب ده نمکی، این فیلم ادای دینی است به عارف بالله استاد دولابی که در یک سکانس، قاب عکسی از ایشان را نیز به تصویر می کشد و البته نصایح و پند های متعددی که در این فیلم با زبانی صریح و بی پرده از زبان دو شخصیت عارف مسلک آن بیان می گردد، کاملا روان و ساده بیان می شود که همانند بیانات استاد مرحوم دولابی است.
از نکات مثبت این فیلم می توان به آرامشی که در رفتار و بیان حاج یوسف داستان وجود دارد اشاره نمود. این شخصیت با وجود همه تلاطم ها و ناملایمات، خم به ابرو نمی آورد و مصمم و محکم به راه خود ادامه می دهد که بعضا گاهی اغراق آمیز می شود.
برخی از بازیگران نام آشنای سینما، در این فیلم، تنها در یک یا دو صحنه حاضر می شوند که این مساله به ناحق البته، در سینمای امروز ایران مرسوم نیست لیکن کارگردان محترم از آن به زیبایی بهره جسته است.
فیلم رسوایی واجد امتیازهایی بسیار است. پیام انسانی خود را در بستری گرم و شیوا روایت می کند و در الگوی سینمای قصه گوی پیام محور اثری ارزشمند به شمار می آید. به واقع برخلاف جبهه شکل گرفته پیرامون این اثر به دلیل آنکه سازنده اش مسعود ده نمکی است باید این نکته را از یاد نبریم که ارزشیابی یک فیلم سینمایی تنها باید برمبنای توفیق آن اثر در انتقال پیام و نیز رعایت استانداردهای فرم و بهره گیری از شکل منطقی روایت صورت پذیرد. این نکته بدان معناست که شیوه بازگویی قصه در قالب ملودرام به خوبی انجام می شود و نکته مهم دیگر اینکه ده نمکی این بار روایتی ساده و به دور از شعار را با تکیه بر الگوی قهرمان سازی به سرانجامی مطلوب می رساند. ملودرام رسوایی رگه هایی آشکار از اعتقادات ناب انسانی را در سطح درک عمومی مطرح می کند و جلوه نابی از حضور یک روحانی متعهد مردمی را به تصویر می کشد. حاج یوسف، روحانی این فیلم عابدی دوستدار خداست که به دلیل وجوه انسانی و خصایل اخلاقی بارزش در قامت یک قهرمان متجلی شده است. تصویر ناب و قابل لمس این روحانی متعهد بی شک تحت تاثیر بازی درخشان اکبر عبدی است؛ کمدین نابغه ای که به دلیل وسعت ایفای نقش های متفاوت به مرد هزارچهره سینمای ایران ملقب شده و در آزمونی چالش برانگیز در فیلم رسوایی حضوری تحسین برانگیز و جالب را به رخ می کشد. این حضور به دلیل فیلمنامه خوب اثر کاملا در بطن فیلم جا می افتد و سیر حرکتی یک فرد معتقد را به سوی شمایلی قهرمانانه پیش می برد. به واقع این حرکت به دلیل دقت نظر ویژه به حالات و روحیات حاج یوسف از سوی بازیگر نقش، بستری منطقی را طی می کند و مخاطب را با این شخصیت درگیر می کند. حاج یوسف در اولین سکانس حضور خود در این فیلم، آرامش و وقار خاصی دارد که از همان ابتدا تماشاگر را با خود همراه می کند و رفتار متواضعانه و خاشعانه وی در نماها و سکانس های طلایی حضورش، آنچه ایده آل یک مخاطب سینمادوست است بر پرده می نشاند. مخاطبی که خواستار قصه گویی و شنیدن روایتی ملموس از دردهای امروز جامعه است و پیام شریف و انسانی خود را بی هیچ لکنت یا فرصت طلبی ریاکارانه ای به مخاطب انتقال می دهد. گفتن از رسوایی تنها محدود به بازی عبدی نیست بلکه می توان فیلمنامه اثر را به دلیل فرم مطلوب قصه گویی اش شایسته توجه بیشتری دانست. در سناریوی رسوایی نکته کلیدی خرده روایتی است که در کنار خط اصلی قصه، فیلم را تا انتها به پیش می برد. قصه دختری بدنام که از سراتفاق به منزل حاج یوسف ورود می کند و سرانجام تحت تاثیر خلق و خوی ناب انسانی وی به سوی خدا گرایش می یابد. فیلمنامه برای نمایش باورپذیرانه تحول افسانه(با بازی قابل قبول الناز شاکردوست) به سکانس هایی تکیه دارد که حاج یوسف را در کار معاش خود (حمل بار در بازار) و رساندن وجوهات شرعیه به مستمندان(انجام وظیفه و تکلیف شرعی یک روحانی مسجدی) نشان می دهد. دوربین در این همراهی خوش فکرانه با حاج یوسف، شمایلی قهرمانانه از وی ثبت می کند تا سکانس پایانی اثر از منظر مفهومی و نمایشی منطقی باشد. این نکته بدین معناست که منطق روایی و نمایشی فیلمنامه در یک خط موازی فیلمی را شکل می دهد که در باور عمومی جرقه می آفریند، گاه اشکی از چشمان مخاطبش می گیرد و وی را به سوی خوبی دعوت می کند. تلنگری خوش فکرانه و حسابگرانه که در دیالوگ حاج یوسف به افسانه قابل لمس است، آنجایی که در محل زندگی افسانه حضور پیدا می کند و وجوه نقدی که از سوی هیئت امنای مسجد به عنوان حق منبر برایش در نظر گرفته شده است و بارها از گرفتن آن استنکاف داشته است به وی اهدا می کند و از او می خواهد چنانچه خدا برادرش را شفا داد دیگر برای خدا قیافه نگیرد. فیلم در عین سادگی و روانی، ظرافت هایی در انتقال پیام هایش به کار می برد که برای یک اثر ملودرام با رویکردی گیشه ای قابل اقناع است. در ادامه وجوه بارز این اثر را به صورت کوتاه بیان می کنم.
الف) روایت سرراست : نکته مهمی که ملودرام رسوایی را به تجربه ای مطلوب بدل کرده ، قصه سرراست و عامیانه ای است که انتخاب کرده و برای جذب مخاطب به شیوه ای هدفمند به اجرا رسانده است. قصه ای با رگه های روشنی از مشکلات روز جامعه و تصویر متمرکزی که از طبقه محور در محدوده روایت خود در پستوهای پایین شهر تهران نمایان می کند. قصه با بهره گیری از شیوه داستانگویی شرح حال هم به لحاظ خلق یک بدمن به توفیق می رسد و هم حرکت افسانه به سوی صلاح و رستگاری را در مسیری درست از منظر منطق روایی و نمایشی به بار می نشاند. در خلق قهرمان نیز این شیوه داستانگویی(شرح حال) بسیار کارآمد است و حاج یوسف را در مقام یکی از دوست داشتنی ترین قهرمانان سینمای اجتماعی متجلی می کند.
ب) حضور ده نمکی در مقام کارگردان: ده نمکی چه در سه گانه کمدی اخراجی ها و چه در ملودرام رسوایی عاملی موثر در تبلیغ برای آثارش بوده است. نوعی حضور پررنگ و البته گاه همراه با حاشیه های خاص و جالب که فروش فیلم هایش را در مرزی استاندارد و مناسب قرار داده است.بر همین مبنا آنچه رسوایی را از منظر کارنامه کاری ده نمکی به عنوان اثری سرپا و شریف می نمایاند، دوری هوشمندانه کارگردان از فرصت طلبی های معمول در پرداخت چنین سوژه هایی است که این بار نه در خط جناح گرایی های سیاسی می چرخد و نه می توان نیت فیلمساز را در ارائه تصویر نمایشی مطلوب از روحانی فیلم با پسوند پروپاگاندای اجتماعی به نفع روحانیت تعبیر کرد. فیلم کاملا در زمین مردم بازی می کند و روسیاهی ریاکارانه حاج شریف متظاهر و اقتدای جالب مردم به حاج یوسف در آن نمای باز پایانی را به عنوان نتیجه شگفت انگیز صداقت و خداباوری به رخ می کشد.
پ) ریسک هوشمندانه در سپردن نقش روحانی به اکبر عبدی: سپردن نقش روحانی عارف مسلک فیلم به اکبرعبدی یکی از ریسک های هوشمندانه ده نمکی است که به خلق متفاوت ترین روحانی تصویر شده در سینما انجامیده است. عبدی با درک درست از ویژگی های روحی این نقش و به دور از شیوه معمول بازیگریش در بهره گیری تمام و کمال از اجزای بدن و نوعی هیجان گونگی کودکانه در اجرای تیپ ها و کاراکترها، این بار آرامش خاص و فروتنی جالبی در ایفای نقش به کار می گیرد که به مروارید دیگری در نقش آفرینی های برجسته کارنامه بازیگریش می افزاید.
ت) حضور زن اغواگر: بازی الناز شاکردوست در نقش افسانه دیگر انتخاب هوشمندانه ده نمکی است که اگرچه تا حدودی تداعی گر کلیشه هایی از نقش آفرینی های دیگرش است اما این بار کاملا به جا و درست در بستر روایت فیلم می گنجد. بازی از تکانه ها و ویژگی های حسی این دسته افراد کاملا منطقی بهره می برد و ناز چشم، شیوه به کارگیری اجزای صورت برای جلب نظر مخاطب هدف و همچنین پوشش خاص افسانه، بازی شاکردوست را در یک سطح استاندارد قرار می دهد.
ث) شکل گیری یک مثلث انسانی پیش برنده: مثلث انسانی اثر کاملا هدفمند در کنار هم می گنجد و مبارزه و تقابل صداقت و تظاهر در برابر وجوه دنیایی را به شکلی نمادین در قالب رویارویی متفاوت افسانه با حاج یوسف و حاج شریف و بازخورد متفاوت رفتارهای آن دو در برابر افسانه تصویر می کند. این تصویرسازی به خوبی در دو سکانس دفتر کار حاج شریف و منزل حاج یوسف و ارتباط گیری متفاوت هر یک از آن ها با عکس همسر مرحومشان جا می افتد و پیام مهم فیلم درصفای درونی حاج یوسف و پلشتی حاج شریف هم در این سکانس و هم با توجه به رفتارهایشان با افسانه به خوبی در ذهن مخاطب جا می گیرد و بدین گونه اثری شریف در کارنامه مسعود ده نمکی به یادگار می ماند، اثری که سکوی پرش وی در سینمای ایران به حساب می آید.
در کنار تمامی نقاط مثبت و تاثیر گذار فیلم نباید یک نکته را از نظر دور نگاه داشت و آن اینکه اساسا این فیلم به دنبال تقبیح ریا و تزویر می باشد لیکن بهانه ای می شود برای کنار گذاشتن یکی از تاکیدات اساسی دین مبین اسلام یعنی امر به معروف و نهی از منکر. اینکه خواص در جامعه اسلامی، میبایست نسبت به آخرت و عقبای مردم به فکر باشند و عالمان دینی باید خود را مسوول بدانند.
به هرحال ، دیدن این فیلم را برای همه عزیزانی که در حوزه دین، فعالیت می کنند، توصیه می کنم.
موفق باشید
یاعلی