پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

گفتمان انقلاب اسلامی و سیاست خارجی

به گزارش دزمهراب دکتر ابوالفضل ظهره وند دیپلمات و سفیر سابق ایران در ایتالیا و افغانستان، طی سفری یکروزه به دزفول آمده بود و در حاشیه سفر وی به دزفول دزمهراب گفتگویی کوتاه با او انجام داد. این گفتگو پیرامون گفتمان انقلاب اسلامی و عرصه سیاست خارجی است که خواندنش خالی از لطف نیست.

ضمن عرض سلام، لطفاً برای شروع در خصوص تقابل تاریخی سیاست خارجی در گفتمان انقلاب اسلامی برایمان بگویید.

اعتقاد بنده این است که به جای صحبت از تقابل، صحبت از این بکنیم که چقدر گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی ما توانسته عملیاتی و به کار گرفته بشود.

ما طی این 37 سال در مقاطع مختلف نقاط ضعف و قوت متعددی را می توانیم ببینیم، ما حوزه های مختلفی از جمله حوزه روابط بین الملل، اقتصاد و حوزه های روابط دوجانبه با کشورهای همسایه و پیرامونی و کشورهای به اصطلاح جهان سوم و کشورهای آفریقایی و دیگر کشورهای اروپایی داریم که اینها هرکدام تفاوت ها و تمایزاتی از هم دارند.

این گفتمان در کشورهای اسلامی پررنگ تر بوده است، در کشورهای همسایه این گفتمان به دلایل مختلف پررنگ تر بوده و توانسته عملیاتی بشود؛ ولی در سطوح مربوط به روابط بین الملل و یا ارتباط با کشورهای توسعه یافته خصوصا غربی می توان بگوییم این گفتمان بسیار کمرنگ بوده است، شاید ما بیشتر روی فرم ایستاده ایم تا محتوا؛ ما این مسئله را در روابط با موضوعات بین المللی مثل همین هسته ای به وضوح شاهد هستیم.

ما در کشورهای پیرامونی از جمله در افغانستان به دلیل اینکه طرف های مقابل ما به گفتمان انقلاب اسلامی دسترستی داشته اند و شاید به نوعی در همراهی و تقویت این گفتمان ایفای نقش کرده اند؛ متقابلا می توان گفت این گفتمان به دلایل اینکه زمینه اش هم وجود داشته پررنگ تر بوده است؛ و یا کشورهای مثل تاجیکستان که با جریاناتی همانند نهضت تاجیکستان کار داشته ایم این گفتمان قوی بوده است.

در عراق، لبنان و کشورهای مرتبط با مقاومت مثل حزب الله و یا حماس این گفتمان، گفتمان غالب بوده و ما اساسا بر اساس الزامات این گفتمان این سیاست ها را تنظیم و جلو رفته ایم؛ به عبارتی میشود گفت الزامات و بستر کار می طلبیده که این گفتمان در دستور کار سیاست خارجی قرار بگیرد.

نقش وزارتخانه  در سیاست خارجی، نقشی هماهنگ کننده و مدیریت کلان است و  سایر ارگان هایی هستند که به نوعی برحسب وظایف و مسئولیت های کاریشان با موضوع سیاست خارجی مرتبط میشوند و بنابراین اینها شاید عواملی بوده و هستند که به گفتمان و تحقق آن در حوزه سیاست خارجی کمک کرده اند.

اساساً رویکرد گفتمان انقلاب اسلامی چیست؟

رویکرد گفتمان انقلاب اسلامی برخواسته از جهان بینی و ایدولوژی است که ما از آن تحت عنوان اسلام ناب یاد می کنیم؛ اسلامی که در آن ولایت محوریت دارد و ولایت فقیه هست؛ ما در قانون اساسی نیز این را به صورت قانون شاهدیم، فرض کنید حمایت از مستضعفین، مقابله با استکبار و کشورهای قدرتمند که وجه امپریالیسم  دارند، یک دستور کار دارد که ما بتوانیم در جهت تقویت استقلال خواهی در کشورها و اینکه بتوانند خود اتکایی داشته باشند نقش ایفا بکنیم و این بسیار بسیار مهم بوده است.

حمایت از جنبش های اسلامی و مقابله با آپارتاید(نژاد پرستی) و همچنین رژیم صهیونیستی جزء شاه بیت های ما در قانون اساسی است و در این گفتمان نیز بر آن تایید و تاکید دارد، در واقع این گفتمان یک گفتمان عدالت محور، ظلم ستیز و تقویت و ارتباط با محرومین است، این یک گفتمان ضد آمریکایی است و شیطان بزرگ را به عبارتی هدف اصلی برای مقابله و برخورد با هژمونی و سلطه طلبی آن میداند.

گفتمان انقلاب اسلامی گفتمانی است که تاکید بر تقویت روابط با ملتها دارد یعنی الویت و شاخص برای ما جایگاه جمهوری اسلامی در بین ملتها و دولتهاست. شاخص در اینجا این است که ببینیم این گفتمان از سوی ملتها پذیرفته بشود .

متاسفانه ما در سیاست خارجی در مقاطعی شاهد هستیم که توجه را بر پذیرش آن نوع از گفتمان توسط دولتهایی که موردنظرشان هست میگذارند، مثل تعاملی که ما با آمریکایی ها داشتیم و قطعا این گفتمان با گفتمان انقلاب اسلامی زاویه پیدا میکند و نمیتواند مورد تایید باشد.

از نظر شما دولت اصلاحات و نهم ودهم هرکدام در سیاست خارجی چقدر موفق بوده و چه مقدار در راستای گفتمان انقلاب اسلامی حرکت کرده اند؟

دولت اصلاحات با دولت نهم و دهم دو نقطه متنافر از یکدیگر هستند، یعنی دولت اصلاحات بیشتر به فرم و شکل و ارتباط با دولتها توجه داشت و موضوع تنش زدایی را محور اصلی کار و گفتمان در سیاست خارجی قرار داده بود.

در حالی که در گفتمان دولت نهم و دهم مسئله کمک به ملت ها، کار با جهان اسلام و در گام بعدی کار با ملت هایی که به نوعی مورد ستم و ظلم از طرف آمریکا و متحدینش قرار داشتند الویت داشت. به همین خاطر است که ما مشاهده می کنیم که تا قلب آمریکای لاتین، تا مرزهای نزدیک به ایالات متحده هم توانستیم نفوذ بکنیم و گفتمان انقلاب اسلامی نشان داد که مورد پذیرش و قبول است. یعنی فصل مشترک همکاری ما با ملتها می تواند همین گفتمان انقلاب اسلامی باشد  که بر پایه ی عدالت دارد جلو میرود.

در دیپلماسی دولت اصلاحات از این گفتمان عبور کرده و این دولت اصلاحات حتی این گفتمان را نه تنها مثبت نمی دید بلکه عاملی بازدارنده در تنظیم روابط با دولت های به اصطلاح غربی می دیدند و از جایگاه تنش زدایی سعی می کردند سیاست خارجی را جلو ببرند و همین موجب شده که ما ظرفیت های ژئوپلوتیکی خود در منطقه را از دست بدهیم و در موضع انفعال قرار بگیریم.

شاخص و نقطه بارز این موضع انفعال را ما در همان گفتمانی که مذاکرات سال 82و84 انجام شد داشتیم و ظرفیت اصلی خود را از دست دادیم؛ همان مسئله ایی بود که موجب شد ارتباطمان با جنبش های منطقه از جمله در افغانستان و پاکستان و از جمله در حماس و فلسطین اشغالی از دست بدهیم و ارتباطمان ضعیف بشود.

در حالی که در دولت نهم و دهم این شرایط تا حدود زیادی تغییر کرد و برگشت؛ همین رفتار دولت نهم و دهم وجه الهام بخشی را در بین کشورهایی که علاقه مند به گفتمان انقلاب اسلامی بودند تقویت کرد و توانستند الگو برداری کنند، یعنی شعار ما می توانیم را خیلی از آنها به آن اطمینان پیدا کردند.

در آمریکای لاتین و حتی در کشورهای منطقه خیلی این گفتمان مورد استقبال قرار گرفت و شاید این نفرت وکینه ایی که امروز از سمت صهیونیستها و یا آمریکایی ها میبینیم ناشی از همان پیشرفت هایی بوده که در دولت نهم و دهم در بین ملتها اتفاق افتاده است. در آفریقا نیز به همین صورت؛ به همین خاطر مزیت نسبی ما در گفتمان انقلاب اسلامی است که می تواند سیاست خارجی را هم در راستای تحقق منافع ملت و هم تحقق منافع و اهداف امت یاری برساند.

در این دولت چگونه است؟

به نظر میرسد این دولت در واقع یک ملغمه ایی از همان گفتمان دولت کارگزار و دولت اصلاحات است و همین باعث شده که در نقاط ضعف آن دو دولت قبلی قوی تر جلوه بکند  و نقاط قوت آنها بسیار ضعیف تر بشود. یعنی اگر نقاط قوتی هم آنها داشتند امروز در این دولت کم رنگ تر دیده میشود؛ نمونه اش نیز همین توافق برجام و مذاکراتی است که علی رغم همه ی امتیازات داده شده امروز می بینیم که دستاورد این دولت در همان حداقل هایی که می توانست در دولت اصلاحات اتفاق افتاده باشد هم نیست.

اشاره ایی به برجام داشتید، بفرمایید که آیا برجام در راستای گفتمان انقلاب اسلامی بوده است؟

اعتقاد من این است که برجام بر اساس محتوا و روح حاکم بر آن، برخلاف گفتمان انقلاب اسلامی است و ما امروز هم به عینه داریم می بینیم که به رغم همه ی امتیازات داده شده آن دستاوردهای اولیه را هم بدست نیاورده ایم، ضمن اینکه در تضاد آشکار است ما مسئله استقلال طلبی و مقاومت در برابر زیاده خواهی های غرب و صراحتمان در مواضع را از دست رفته و نتوانسته ایم حفظ بکنیم .

در یک مسیر ناکارآمدی تحت عنوان اعتماد سازی این مذاکرات شروع شد و ادامه یافت در حالی که هیج وجه اشتراکی برای تعامل و اعتماد بین ما و غرب وجود ندارد. در حوزه گفتمان انقلاب اسلامی اینها نوعی غفلت از ظرفیت های ژئوپلیتکی ماست ما امروز این موقعیت مان را در سایه این مذاکرات تضعیف شده می بینیم یا حداقل سیاست خارجی ما الان در این حوزه چندان فعال نیست. در سوریه و بحران های منطقه بیشتر ارگان های دیگر اند که متکی بر این گفتمان هستند و به سهم ودرظرفیت خودشان دارند تلاش می کنند.

ایده ئال گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجی چیست؟

ما باید جمهوری اسلامی ایران را به عنوان محور مقاومت جهانی نگاه کنیم، یعنی آنچه را که غرب سعی می کند به عنوان نقطه ضعف ما تحت عنوان آسیب پذیری ما در برابر تحریم نشان دهد ما این را باید به نقطه قوت خودمان در سایه رجوع به اقتصاد مقاومتی تبدیل کنیم.

ما باید بتوانیم ظرفیت های اقتصادی خودمان را درون زا ببینیم و تعریف بکنیم و برهمین اساس وجه الهام بخشی خودمان و تعاملات بیرونی خودمان را سامان بدهیم. ما الگویی برای تمامی ملتهایی هستیم که به نوعی از سلطه طلبی آمریکا و متحدینش آسیب دیده و می بینند.

اخبار مرتبط