28th، اکتبر 2013
پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب
اخبار دزفول، خوزستان، جهان
Dezmehrab.ir
زمان انتشار: 28 th اکتبر 2013 ساعت 1:00 ب.ظ | کد خبر: 8682  

بنام خدا
در حالی مشغول زندگی روزمره خود هستیم که متوجه نمی شویم چه بر همرزمانمان می گذرد زخم های کهنه سزباز می کنند و گلهای ما مظلومامه و بی سروصدا پر پر می شوند و ما بعد از رفتنشان شاید مدتی کوتاه در حسرت و بعد از مدتی دوباره سراغ مطالبات دنیایی خود دیروز نوبت شهید ابراهیم مقامیانپور بود و شاید فردا نوبت ……….معلوم نیست دردهای خاموش فردا سراغ کدام رزمنده گمنام را می گیرد.
امشب یکی از آن شبهای است که  هیچ حال خوشی  ندارم هر از چند گاهی این حال سراغم می آید از وقتی که فهمیدم حالش خراب است و برای درمان به تهران رفته نگران حالش شدم  لحظه شماری می کردم تا دوباره به دزفول بیاید تا یکبار دیگر خاطرات خوش جبهه را با هم مرور کنیم و با هم به حال امروزمان بخندیم .
وقتی همرزم جانبازم حسین شکوری با من تماس گرفت و گفت عبده جهانبخشی به دزفول آمده خیلی خوشحال شدم خدا می داند بهترین خبری که در این چند ماه اخیر بمن رسیده بود همین خبر یود با ایشان قرار گذاشتیم تا به دیدنش برویم منزل ایشان در زیبا شهر است وقتی به منزل ایشان رسیدیم  پسرش به استقبالمان آمد نمیدانم چرا دلم گرفت چون سابقه نداشته بود به دیدن مش عبده برویم و خودش به استفبالمان نیاید فهمیدم که حالش زیاد مساعد نیست وقتی قدم به خانه گذاشتیم مش عبده آمد به استقبالمان و تا ما را دید با صدای بلند می گفت (بعد از زینب خیمگاه خالی است ) و چند بار این جمله را تکرار کرد.
نمی دانم فلسفه این شعار چه بود شاید می خواست ما از وضعیتش ناراحت نشویم .شاید می خواست لبخندی بر لب های ما ببیند یا شاید……
به هر صورت داخل اطاق رفتبم مش عبده خیلی تغییر کرده بود گازهای شیمیایی امان او را بریده بود  ترکشهای که بر سرش نشسته بود به حرکت افتاده بود و با وجود اینکه رنج زیادی می کشید ولی می خواست مثل همان روزها به ما روحیه بدهد
وقتی از فرزندش وضعیتش را پرسیدم  ایشان گفت چند ترکش در سرش است که این ترکش ها با عث بوجود آمدن عفونت در دور ترکش ها و باعث صدماتی شدیدی به حال روحی ایشان شده است مش عبده هیچ به روی خود نمی آورد و مثل همیشه سعی می کرد با خوش رویی و مزاح تاثر را از ما دور کند خود من هم تا امشب نمی دانستم مش عبده اینقدر در بدنش ترکش است اصلا باورم نمی شد مردی با این همه درد و زخم اینچنین محکم و استوار بماند و هیچ شکوه و شکایتی نکند در حالیکه وضعیت رفاهی و مالی مناسبی ندارد
مش عبده از رزمندگان با سابقه و از سنگر سازان بی سنگر بود که تقریبا در تمام دفاع مقدس حضور مستمر داشته است بارها مجروح گشته و تا پای مرگ پیش رفته قسمتی از مجروحیتهای این عزیز شامل ترکش به سر و پیشانی.ترکش به شکم .ترکش به هر دو دست و هر دو پا .ترکش به گلو و شیمیایی شدن همه این درد ها باعث نشده بود تا مش عبده از مزاح با ما کم بیاورد

خیلی برایم سخت بود ایشان را در این حالت ببینم آثار شیمیایی و زخم های ترکش های بر جا مانده بر بدن این رزمنده  او را سیاه و ضعیف کرده بود همان رزمنده ای که در شبهای عملیات و پاتک های دشمن سر از پا نمی شناخت و در طول دفاع مقدس سه لودر زیر پای ایشان توسط عراق منهدم شد این نشاندهنده عمق مجروحیت این عزیز می باشد بیشتر از نمی توانستم آنجا بمانم و بیشتر از نمی توانستم شیر دیروز را امروز اینچنین رنجور و نحیف ببینم هر چند بر لبهای خنده بود ولی خدا می داند در دلم چه می گذشت هر چند اصرار او بر ماندن بود ولی وقت خدا حافظی قرارسیده بود از ایشان پرسیدم چه خواسته ای داری فقط از من خواست هر از چند گاهی به دیدن او بروم ومن هم سخن آخرم با همرزمانمان این است که دوستان دیروزمان و گمنامان امروز مان را فراموش نکنیم و تا دیر نشده به دیدار آنان برویم زیرا شاید فردا خیلی دیر باشد

jmg5vm0mcpxegzrr

دز ان ان

نظر بینندگان
  1. مصطفی says:

    خداوند انشاالله سلامتی کامل به تمامی جانبازان و رزمندگان و بخصوص این جانباز عزیز عنایت کند و امثال این مردبزرگ را زیاد نماید که اینان هستند که حافظ جمهوری اسلامی اند نه سیاسیون و صاحب منصبان.

  2. عبدالرضا رنجبر says:

    با آرزوی سلامتی دوست و هم ولایتی خودم مش عبده جهانبخشی .امیدوارم هرچه سریعتر سلامت از تهران برگردی ویک بار دیگه حرفهای قشنگت که من هیچوقت از شنیدنشون سیر نمیشم بشنوم.ما همه اگه پیشت نیستیم ولی خداشاهده دلمون پیشته.دوست داریم و همیشه دعاگوت هستیم.درضمن کاش زودتر از اینها از مش عبده می گفتیم کاش زودتر بفکرش می بودیم هم ما که همرزمش نبودیم هم شما که از اینور اونور خبر رفیقتون بهتون میرسه

ارسال نظر

     


-->