جهت دریافت کلیپ صوتی کلیک نمایید
این کلیپ صوتی شامل بیانات حضرت آیتالله خامنهای پیرامون نسبت آرمانها و واقعیتهای موجود جامعه و جهان است.
بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب اسلامی که در این کلیپ میشنوید:
آرمانهاى نظام اسلامى – که در حقیقت آرمانهاى اسلامى است – یک منظومهاى است، یک مجموعهاى است، مراتب مختلفى هم دارد؛ بعضى از اینها اهداف غائىتر و نهائىترند، بعضىها اهداف کوتاهمدتند، اما جزو آرمانهایند؛ همهى اینها را باید دنبال کرد. مثلاً فرض بفرمائید جامعهى عادلانه و عادل و پیشرفته و معنوى – با این خصوصیات – خب، یک آرمان است؛ جزو آرمانهاى درجهى یک و جزو برترین آرمانها است.
…
سؤال دیگرى که مطرح شد و من هم اینجا از قبل یادداشت کردم – که این نشان میدهد این سؤال قبلاً به من منتقل شده؛ یعنى سؤالى است که مطرح است – این است: نسبت آرمانها با واقعیتهائى که وجود دارد، چیست؟ مثلاً فرض بفرمائید تحریم. تحریم یک واقعیتى است. خب، یکى از آرمانهاى ما پیشرفت اقتصادى کشور است، از آن طرف هم واقعیتى وجود دارد به نام تحریم. یا در مسائل گوناگون سیاسى؛ در انتخابات، در غیره، غیره. آنچه که من میتوانم عرض کنم، این است که ما آرمانگرائى را صددرصد تأیید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تأیید میکنیم. آرمانگرائى بدون ملاحظهى واقعیتها، به خیالپردازى و توهّم خواهد انجامید. وقتى شما دنبال یک مقصودى، یک آرمانى حرکت میکنید، واقعیتهاى اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامهریزى کنید. بدون دیدن واقعیتهاى جامعه، تصور آرمانها خیلى تصور درست و صحیحى نخواهد بود، چه برسد به دستیابى به آرمانها.
اگر بخواهیم مثال بزنیم، باید بگوئیم آرمانها مثل قلهاند. کسانى که اهل گردش در کوهستان و رفتن به سمت قلهها هستند، قله را درست تصور میکنند. رسیدن به قله، یک آرمان است؛ آرمانها را به این تشبیه کنید. انسان دوست میدارد به آن قله برسد. وقتى شما این پائین هستید، دوست میدارید بروید و برسید به آن نقطهى اوج و ستیغ این بلندى و ارتفاع؛ منتها واقعیتى وجود دارد؛ اگر بىتوجه به این واقعیت بخواهید این کار را بکنید، نیروى خودتان را هدر میدهید؛ آن واقعیت این است که راه رسیدن به این قله، این نیست که شما جلوى چشمت مشاهده میکنى که حالا اینجا قله است، این هم دامنه است، بگیر و برو بالا؛ اینجورى نیست، راه دارد. اگر چنانچه شما بىاحتیاطى کردید، همینى که جلوى چشم شما است، دامنه را گرفتید رفتید بالا، قطعاً به نقاطى خواهید رسید که نه راه پیش رفتن دارید، نه راه عقب آمدن. اینهائى که اهل رفتن به کوه و گردش در کوهستان هستند، چنین چیزى برایشان پیش مىآید؛ براى بنده هم پیش آمده. وقتى انسان بدون آشنائى با راه حرکت میکند، به نقطههائى میرسد که راه جلو رفتن و عقب ماندن ندارد؛ با زحمت زیاد انسان باید خودش را از مشکل خلاص کند. واقعیت عبارت است از همین راه؛ راه را باید پیدا کرد.
البته باید واقعیتها را به معناى واقعى کلمه دید، نه آنچه که به عنوان واقعیت القاء میشود. شما جوانها خیلى خوب میدانید؛ در جنگهاى روانى که امروز در دنیا معمول است، یکى از کارها القاى واقعیتهاى غیر واقعى است؛ چیزهائى را به عنوان واقعیت القاء میکنند که واقعیت ندارد؛ شایعه درست میکنند، حرف میزنند، که واقعیت نیست؛ اگر چنانچه کسى چشم باز و بینا نداشته باشد، دچار اشتباه میشود. اینکه ما میگوئیم بصیرت، به خاطر این است. یکى از کارکردهاى بصیرت همین است که انسان واقعیتها را آنچنان که هست، ببیند.
آرمانها با نگاه به واقعیتها است که قابل تحقق خواهند بود. اما واقعیت را ببینیم، نه آنچه که با شگردهاى دشمنانه، بهعنوان واقعیت به ما القاء میشود.
به نظر من فعال دانشجوئىِ آرمانخواه که واقعیتها را هم میشناسد، هرگز نباید در هیچ شرائطى احساس انفعال و بنبست کند. یعنى نباید از آرمانخواهى دست برداشت؛ نه در هنگام پیروزىهاى شیرین، نه در هنگام هزیمتهاى تلخ. ما در عرصهى دفاع مقدس پیروزىهاى بزرگى داشتیم، هزیمتهاى تلخى هم داشتیم. امام (رضوان الله علیه) سفارش میکردند و میگفتند: نگوئید شکست، بگوئید عدمالفتح. یک جا پیروزى نصیب انسان میشود، یک جا هم پیروزى نصیب انسان نمیشود؛ چه اهمیتى دارد؟ بعضىها هستند که اگر چنانچه جریان کار بر وفق مرادشان پیش آمد و به نقطهى مورد نظر خودشان رسیدند، از دنبال کردن آرمانها دست میکشند؛ این خطا است. «فاذا فرغت فانصب» قرآن به ما میگوید: وقتى این کار را تمام کردى، این تلاش را تمام کردى، تازه خودت را آماده کن، بایست براى ادامهى کار. بعضى آنجورند – این اشتباه است – بعضى هم بعکس؛ اگر آنچه که پیش مىآید، بر طبق خواست آنها نبود، بر وفق مراد آنها نبود، دچار یأس و انفعال و شکست میشوند؛ این هم غلط است؛ هر دو غلط است. اصلاً بنبستى وجود ندارد در آرمانخواهىِ صحیح و واقعبینانه. وقتى انسان واقعیتها را ملاحظه کند، هیچ چیز به نظرش غیر قابل پیشبینى نمىآید.
توقع من از عزیزان دانشجو این است که همواره دنبال آرمانها باشند؛ چه در آن مواردى که حادثهاى که پیش مىآید، طبق دلخواه شما است، چه در آنجائى که حادثهاى که پیش مىآید، طبق دلخواه شما نیست؛ آرمانگرائى را با نگاه به واقعیتها از دست ندهید و دنبال کنید. در اصلِ انقلاب همین جور بود، در جنگ همین جور بود؛ در حوادث گوناگونى هم که در این سالها پیش آمده، همیشه همین جور بوده است. بعضىها در قبال حوادث گوناگون، موضعگیرىها و موقعیتهاى روحى و معنوى و فکرىشان، متناسب با آنچه که لازمهى آرمانخواهى است، نیست.
بیانات در دیدار دانشجویان ۱۳۹۲/۰۵/۰۶
چیزى که در این حرکتِ سىوسه ساله انسان مشاهده میکند، درسى که انقلاب داد و امام بزرگوار باقى گذاشت، این است که در این حرکت سى و سه ساله، آرمانها و آرزوهاى عظیمى که اسلام آنها را به ما القاء میکند و تعلیم میدهد، از نظر دور نماند؛ در عین حال واقعیتهاى موجود جامعه و جهان هم مورد توجه قرار گرفت؛ این کمک کرد به این که این حرکت بتواند ادامه پیدا کند؛ یعنى ترکیب آرمانخواهى و آرمانگرائى با واقعبینى. یک حرفى را سر زبانها انداختند، دربارهاش نوشتند و گفتند؛ الان هم انسان در گوشه و کنار میشنود که ملاحظهى واقعیتهاى جامعه و جهان، با آرمانگرائى نمیسازد. آرمانگرائى را اشتباه کردند با رؤیاگرائى. آنچه که ما میخواهیم دنبال کنیم و اصرار بر آن داریم، این است که واقعبینى، مشاهدهى واقعیات جامعه و جهان، با آرمانگرائى و تعقیب آرمانها و آرزوهاى بزرگ ملت ایران هیچگونه تنافى و تعارضى ندارد. اگر ما توانستیم آرمانگرائى را با واقعبینى و واقعگرائى همراه کنیم، ترجمهى عملیاتىاش میشود اینکه ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم؛ هم مجاهدت کنیم و مجاهدانه حرکت کنیم، هم این حرکت مجاهدانه در یک چهارچوب تدبیرشدهاى قرار بگیرد؛ که این، آگاهى عمومى، آگاهى دستاندرکاران، همراهى دلها و زبانها در همهى عرصهها را میطلبد.
بعضى وانمود میکنند که آرمانگرائى با واقعبینى نمیسازد؛ این را ما بشدت رد میکنیم. بسیارى از آرمانهاى جامعهى ما و مطالبهى آنها جزو واقعیتهاى جامعه است. مردم مایلند عزت ملى داشته باشند، مردم مایلند زندگى ایمانمدار و دینمدار داشته باشند، مردم مایلند در امور ادارهى کشور و مدیریت کشور سهیم باشند – یعنى مردمسالارى – مردم مایلند پیشرفت داشته باشند، استقلال سیاسى و اقتصادى داشته باشند؛ اینها خواستههاى عمومى مردم است. این خواستهها، واقعیتهاى جامعه است؛ این واقعیتها دقیقاً در جهت آرمانخواهى است؛ اینها که مسائل تحلیلى و ذهنى نیست، اینها که موهومات نیست، اینها که ذهنیات نیست؛ اینها واقعیاتى است که در جامعه وجود دارد. یک جامعهى زنده و مؤمن دنبال این چیزهاست؛ میخواهد عزت ملى داشته باشد، میخواهد استقلال داشته باشد، میخواهد پیشرفت داشته باشد، میخواهد آبروى بینالمللى داشته باشد؛ اینها خواستههائى است که مردم دارند؛ اینها در جهت آرمانهاست؛ و این خواستن، جزو واقعیتهاى قطعى جامعه است. بنابراین واقعیات میتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذکر آرمانها بدون توجه به واقعیتها و بدون ملاحظهى سازوکارهاى معقول و منطقىِ رسیدن به آرمانها، خیالپردازى است؛ آرمانها در حد شعار باقى خواهد ماند؛ لیکن وقتى که مسئولان کشور آرمانها را به صورت منطقى و متین دنبال کردند، مردم همراهى کردند، اینجا آنجائى است که واقعیتهاى جامعه با آرمانها هماهنگ میشود. خب، این یک امر اساسى و یک پایهى اساسى براى حرکت کشور است.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۹۱/۰۵/۰۳