دزمهراب – وقتی پای صحبت بسیاری از دغدغه مندان فرهنگی می نشینیم، مسئله اقتصاد و بُعد مادی زندگی را مانع جدی برای حضور فعال در عرصه های فرهنگی می دانند و از کمبود وقت ودغدغه های زندگی شخصی گله می کنند. همین مسئله ما را برآن داشت تا با یکی از افراد موفق در عرصه فرهنگی و اقتصادی در شهرستان دزفول به گفت و گو بنشینیم.
آقای حسین صدوقی، متولد 1363 در شهرستان دزفول است و بیش از 15 سال است که در فعالیت های فرهنگی شهرستان حضور جدی و پررنگ داشته است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته فلسفه اسلامی است، چندین سال است که مسئولیت جلسات قرآن مسجد شهید توتونچی را به عهده دارد و هم اکنون نیز علاوه بر تدریس در دانشگاه، مسئول واحد علمی بسیج دانش آموزی است. وی از ابتدای تشکیل موسسه مهراب عضو هسته مرکزی این موسسه بوده است. نکته مهم این است که فعالیت های قابل توجه فرهنگی، وی را از فعالیت های اقتصادی و کارآفرینی بازنداشته است وهم اکنون یکی از فعالان موفق عرصه کارآفرینی است. برای مصاحبه به سراغ او رفتیم تا از موانع و مشکلاتی که پشت سر گذاشته بپرسیم.
1. برای بسیاری از افرادی که در زمینه های فرهنگی فعال هستند ، مسئله تک بعدی شدن مطرح هست. خیلی ها کار فرهنگی را مانع رسیدگی به زندگی شخصی می دانند. به نظر شما این توازن قابل برقراری هست؟ و اصولا اگر قابل اجراست، چگونه می شود آن را اجرا کرد؟
عامل اصلی کمرنگ شدن انگیزه و دغدغه فرهنگی است که خودش دلایل مختلفی می تواند داشته باشد. اگر ما دغدغه فرهنگی داشته باشیم، در هر مرحله از زندگی و در هر شرایطی دست از کار فرهنگی بر نمی داریم. باید این علت ها را مدیریت کنیم.
اولین موردش می تواند این باشد که فرد وارد مرحله جدیدی از زندگی می شود که بعد اقتصادی آن بر دیگر ابعاد غلبه دارد و دغدغه اقتصادی، فرد را از پرداختن به دیگر بخش ها باز می دارد و کم کم انگیزه فرهنگی کمرنگ می شود.
علت دوم سبک زندگی غلط جامعه و مشاغل ما است که مناسک دینی اصلا در آن مورد توجه نیست و فرد به دلیل شغلش یا ادامه تحصیلش یا سربازی اش یا عدم درک و هماهنگی همسر، از دغدغه فرهنگ و ملزوماتش از پایگاه های اصلی دین (مسجد و هیئت و زیارت و …)به ناچار فاصله گرفته و کم کم انگیزه هایش را از دست می دهد.
دلیل سوم که از نظر من عامل مهمی هست این است که کار فرهنگی زمان بر و نیازمند پتانسیل انسانی زیادی است و مهمتر اینکه این پتانسیل انسانی باید به روز باشد. طبیعتا اینچنین بودن کار سختی است و می بینیم که فرد می خواهد، ولی نمی تواند کار فرهنگی انجام دهد؛ و چون کار فرهنگی نوعی تقابل و رقابت است، اینجاست که هزم شده و نتیجتا انگیزه لازم را از دست می دهد.
راه حل این است که نیروهای فرهنگی با وارد شدن در مرحله جدید زندگی شان یکدیگر را پیدا کنند و به هم وصل بشوند و پشتیبان هم باشند و اصطلاحا تشکیلاتی عمل کنند. حضور فرد در فضای تشکیلات موفق، برای او توازن فرهنگی مهیا می کند.
2. علاوه بر مسئله فرهنگ، شما در زمینه های اقتصادی هم فعالیت هایی داشتید، با توجه به موفق بودن این فعالیت ها این سوال پیش می آید که آیا شما هم از رانت و ارتباطات قوی در ارگان ها و نهاد ها برخوردار بوده اید؟
خیر رانت و امثالهم حرام است و ضایع کردن حق دیگران، اما اگر منظور شما، بهره مندی از حمایت دولت و سوبسید تولید است، باید بگویم اتفاقا شهرستان دزفول، ارگانها و نهاد های کم تحرکی دارد که در حالت سنتی و بخشنامه ای و گزارشی هستند؛ و هیچ وقت قانون را در خدمت رونق کسب و کار نمی گذارند و عینا همین در مورد امورات فرهنگی هم صدق می کند که عموما حفظ صندلی و راحت طلبی، جرئت و جسارت را از آقایان گرفته و نمی خواهند خودشان را خرج بکنند. بیشتر میخواهند خودشان را حفظ کنند و حمایتی نکرده اند.
مطالبه ای هم اگر صورت گرفته است، با کمال بی ادبی در جواب گفته اند: کارت را جمع کن، کسی نگفته کار راه بیندازی …
3. سیاری از دوستان حزب اللهی از بحث بیکاری گله دارند و بعضا هم تمایل زیادی دارند که وارد فعالیت های اقتصادی مفید بشوند، به نظر شما برای ورود موفق در اقتصاد خصوصی چه ویژگی هایی باید داشته باشیم؟
اگر قصد ورود به اقتصاد خصوصی را دارید چشم امیدتان به نهادها و ارگانها نباشد و بدانید خودتان هستید. باید به این نکته اشاره بکنم که زمانی می گفتند بازار جایی است که شیطان اولین کسی است که وارد آن می شود و آخرین است که از آن خارج می شود و این امر باعث می شد که خیلی ها کارمند بودن را بر بازاری بودن ترجیح بدهند. بنظر می رسد که امروزه اگر کسی بخواهد بی حاشیه تر و آرام تر و آزاد، زندگی معنوی داشته باشد، و از حواشی و سیاسی بازی ها هم در امان باشد و به معنای واقعی، خودش، آقای خودش باشد و سبک زندگی مستقلی را تجربه کند،راهش ورود به اقتصاد خصوصی است. من خودم هیچ وقت نمی توانم زیر نظر کسی کار کنم؛ و این عادت خوب یا بدی است که بازار مرا دچار آن کرده است.
4. اگر این سرمایه ای که در کار تولید دارید در بانک سپرده گذاری کنید از نظر اقتصادی برای شما بهتر نیست؟
البته که بهتر است. مخصوصا در این دو سه سال اخیر؛ اما پول مهم نیست ، برکت پول مهم است و من به سود بانکی از لحاظ اینکه برکتی داشته باشد، اعتماد ندارم. دیدگاه دین این است که سرمایه باید مثل خون در رگ های اقتصادی جامعه جریان داشته باشد و اگر نه، اقتصاد جامعه اسلامی لنگ می می شود. از طرفی می دانید که عامل مهم خیلی از ناهنجاری ها بیکاری است؛ کسی که کاری ایجاد کند و چهار نفر را سر کار ببرد، این خودش کار فرهنگی بزرگی است.
5. در کنارش باتوجه به اینکه کارفرما بر نیروهاش از جهاتی تسلط داره می تونه اثرات خوبی در فرهنگشون ایجاد کنه در فضای فرهنگی شهرستان، می بینیم که بسیاری از افراد خودشان را صرفا در قالب هیئت ها خلاصه کرده اند. به نظر شما با توجه به این وضعیت، چه عرصه هایی برای فعالین فرهنگی شهرستان می تواند وجود داشته باشد؟
هیئت خوب است و اثرگزار، اما ما می بایست در کار فرهنگیمان حرکت به سمت تربیت داشته باشیم؛ باید تربیت و تعلیم مستمر برای افراد داشته باشیم؛ کار دینی مقطعی خوب است؛ اما تاثیرش پایداری و ثبات چندانی ندارد. اگر از مساجد شهر، رصد مختصری داشته باشید، خواهید دید که حضور و شور گذشته کم شده است. این مسئله، عوامل متعدد و نگران کننده ای دارد که الان مجالش نیست. مساجد پایگاه و شناسنامه فعالین فرهنگی است و تربیت که به آن اشاره کردم، با محوریت مساجد محقق می شود. مساجد را دریابید.
6. تعریف شما از تهاجم فرهنگی و ضرورت کار فرهنگی چیست ؟
اول به ضرورت کار فرهنگی اشاره کنم؛ فرهنگ سبک زندگیست ، فرهنگ تعریف کردنی نیست ، فرهنگ ما هستیم ، فرهنگ جریان است ، این سال ها خیلی حرف ها درباره فرهنگ زده شده فرهنگ خود ما هستیم بجای این حرف ها اگر خودمان را درست می کردیم، فرهنگ درست می شد. کار فرهنگی خیلی ساده است؛ کار فرهنگی این است که در خودت جریان معنوی ایجاد کن و آن را صبورانه گسترش بده به سمت دیگران. هیچ چیز اضافه تری ندارد. هر کسی غیر از این عمل کند، عرصه را خالی کرده است. خیلی از نیروهایمان را مشغول کتاب نوشتن ، پژوهش و همایش و حرف و… کردیم و میدان را خالی گذاشتیم, بخیال اینکه داریم کارفرهنگی می کنیم چقدر همم خرج می کنیم!!؟ و چقدر پُزش را می دهیم!!… تهاجم فرهنگی جریان مخالفه ، دشمنِ وجود ماست و با سبک زندگی معنوی مخالف است. آن کسی که بی خوابی می کشد تا خدا را از زندگی ها حذف کند، مدام خودش را گسترش می دهد ، جریان دارد ، همین جریان داشتنش برایش کافی است. جالب اینجاست جریانش دروغین و کاذب است، اما چنان گسترش پیدا کرده که کمتر کسی را می بینی که تحت تاثیر و تربیت اش نباشد.
7. در پایان با توجه به تجربه میدانی شما در عرصه اقتصاد و فرهنگ خیلی خلاصه مهم ترین کمبودها و موانع در شهرستان دزفول برای این دو حوزه چیست؟
متاسفانه در کشور ما تولیدکننده ها تقریبا در همه صنوف مظلوم اند، در عوض واسطه ، دلال و مغازه دار، هم بیشترین سود را می برد، و هم مسئولیت کمتری دارد و هر نوع فشار اقتصادی را بر دوش تولیدکننده یا مردم تحمیل می کند.
اما درباره عرصه فرهنگی بزرگترین کمبود عدم هماهنگی و جزیره ای بودن و نداشتن محوریت در شهر است که متاسفانه باعث خالی ماندن عرصه شده و جولانگاهی شده برای افراد بی صلاحیت و بی کفایت.