پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

دوست داشتن آقا واقعاً چقدر مهم است؟

حاکم دانستن پیامبر و التزام داشتن به او برای مومن بودن کافی نیست، بلکه ضربان قلبمان هم باید با ضربان قلب ولی خدا هماهنگ باشد!

به گزارش فرهنگ نیوز، وحید یامین‌پوربه بهانه سفر امام خامنه ای به خراسان نوشت:

نسبت امت با امامش از جنس رابطه ی شهروندان با متولیان امر حکومت نیست. بنابراین می توان گفت هرچند التزام به ولایت فقیه مساله ای حقوقی است اما بیش از آنکه اقتضائات حقوقی و سیاسی داشته باشد، اقتضائات دینی دارد.
ولایت فقیه در ادبیات دینی بر مبنای رابطه ای قلبی تعریف می شود. به این معنا امت، امامش رادوست می دارد و از او اطاعت می کند. مفهوم این قاعده این است که می توان تصور کرد که برخی امام را دوست نداشته باشند ولی بنابر اقتضائاتی از او اطاعت کنند یا به تعبیری می توان تصور کرد که عده ای ولی فقیه را دوست نداشته باشند ولی التزام عملی به ولایت فقیه داشته باشند. این نوع از التزام در ادبیات دینی افاده ی بی دینی دارد.
در دوران اصلاحات عده ای با زیرکی این سوال را مطرح می کردند که ولایت فقیه فرا قانون است یا در قانون؟! هرچند عده ای از محققان به این صرافت افتادند که برای این سوال پاسخ درخوری بیابند(و انصافا پاسخ‌های محققانه ای هم داده شد) لیکن برای مطرح کنندگان این سوال، اصل این سوال از پاسخش بسیار مهمتر بود. با این سوال امر ولایت فقیه که با معانی قلبی و تاریخ شگرف «رابطه ی شیعه و امام» گره خورده بود، به مساله ای حقوقی تقلیل پیدا می کرد. در واقع سوال کنندگان در راستای عرفی سازی سپهر قدسی سیاست شیعی بدنبال فروکاستن مفهوم ولایت به وفهوم زمامداری سیاسی بودند.
در نگاه دین، دینداری چیزی جز دوست داشتن برخی و بغض عده ای دیگر نیست: هل الدین الاالحب و البغض فی الله؟!(پیامبر اکرم ص) وگرنه در دوران پیامبر صلی الله علیه وآله و امیرالمومنین علیه السلام هم عده ای به ایشان التزام داشتند ولی به مرور راه قلب وارونه ی خود را پیش گرفتند و بی دینی شان ثابت شد.
اینکه در قلبی محبت اولیائش خانه کند از جمله ی توفیقات الهی دانسته شده و به مومنین توصیه شده که آنرا از خدا بخواهند که اولیائش را دوست بدارند؛ در زیارت شریف امین الله می خوانیم: اللهم اجعل قلبی… محبه لصفوه اولیائک(خداوندا قلب مرا دوستدار اولیاء برگزیده خود قرار بده) در دعای سیفی صغیر که از ادعیه ی عجیب مفاتیح است هم آمده: والّف بینی و بین اولیائک فی دار الدنیا و دار القرار(خدایا بین من و اولیائت در دنیا و آخرت الفت برقرار کن) بنابراین التزامی که بر مبنای محبت است مبنای دینی دارد.
در این میان آیه 65 سوره ی نساء بسیار جالب توجه است. در شان نزول این آیه آمده است:
“زبیر بن عوام” که از مهاجران بود با یکى از انصار (مسلمانان مدینه) بر سر آبیارى نخلستانهاى خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافى پیدا کرده بودند. هر دو براى حل اختلاف خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند. از آنجا که باغستان زبیر در قسمت بالاى نهر و باغستان انصارى در قسمت پائین نهر قرار داشت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به زبیر دستور داد که اول او باغهایش را آبیارى کند و بعد مسلمان انصارى. (و این مطابق همان سنتى بود که در باغهاى مجاور هم جریان داشت) اما مرد انصارى به ظاهر مسلمان، از داورى عادلانه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناراحت شد و گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که زبیر، عمه‏زاده تو است؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این سخن بسیار ناراحت شد به حدى که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این هنگام این آیه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.
در این آیه کسانیکه به امر پیامبر التزام دارند ولی حتی در قلبشان از حکم ایشان دلتنگ می شوند مخاطب توبیخ الهی قرار می گیرند: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً (نه ، سوگند به پروردگارت که ایمان نیاورند ، مگر آنکه در نزاعی که میان آنهاست تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو می دهی هیچ ناخشنود نشوند و سراسر تسلیم آن گردند)
یعنی حاکم دانستن پیامبر و التزام داشتن به او برای مومن بودن کافی نیست، بلکه ضربان قلبمان هم باید با ضربان قلب ولی خدا هماهنگ باشد!

اخبار مرتبط