پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

رقابت با مردان

دنیای مدرن، در پی شکستن مرزهاست. مرزهای فرهنگی ، اخلاقی و اعتقادی و …

در این میان، شکستن مرزهای جنسیتی را هم در برنامه‌ی خود دارد. شباهت مرد به زن و زن به مرد. البته من درباره جامعه ایران صحبت میکنم ، هرچند که ظاهراً شروع آن از اوایل دهه بیستم در اروپا بود . زمانی که شعارهای فمینیستی ، زنان را به رها کردن خانه و خانواده و کار کردن و شبیه ِ مردان شدن تشویق کرد.

اتفاقی که در ایرانِ الان می افتد ،خصوصیات مردانه ارزش است اما ویژگیها و فعالیتهای زنانه کم ارزش و سطح پایین . کار بیرون از خانه ، تحصیل در رشته های مردانه ، قضاوت ، مدیریت و قدرت بدنی ارزش است و در مقابل آن ، خانه داری ، بچه داری ، کارهای هنری ، لطافت ، ظرافت زنانه و ریزبینی های مختص به بانوان نه تنها در نظر عموم جامعه ارزش نیست ، بلکه حتی گاهی مایه تمسخر است !

زنان، مسخ شعارهای فمینیستی شدند . مسحور شما چیزی از مردان کم ندارید . مسخ چرا آنها بتوانند تحصیل کنند ، کار کنند ، مدیریت و قضاوت کنند اما شما نتوانید ؟ چرا شما استقلال مالی نداشته باشید ؟ چرا مردان پست های حکومتی داشته باشند و شما نداشته باشید ؟

و اتفاقی که برای بسیاری از دختران با این اندیشه افتاد این بود که ناگهان به خود آمدند و دیدند چقدر از زنانگی شان دور افتاده اند . آنها متوجه شدند که در تمام زندگی سعی داشتند برای مرد شدن و رقابت با مردان و اثبات خود ، دست و پا بزنند و در نهایت وقتی که تمام انرژی شان تحلیل رفته بود تازه تلاش کردند برای دخترانگی و زنانگی کردن …

و افسوس که خیلی دیر بود …

زن، زن است و مرد مرد ! وقتی زنی 8 صبح تا 4 بعد از ظهر بی وقفه در بیرون از خانه کار میکند چند برابر بیشتر از مردی که دقیقاً همین کار را انجام می دهد خسته می شود . وسیله سنگینی را که یک مرد به راحتی بلند می کند ، یک زن نمی تواند . چرا مسائل به این واضحی را میخواهیم نادیده بگیریم و پنهان کنیم ؟ چرا به جای اینکه زن را شبیه مرد کنیم ارزش زنانه بودن را بالا نمی بریم ؟ چرا قدرت بدنی ارزش است و لطافت نه ؟ چرا تمرکز مردان روی یک موضوع مهم است اما احاطه زنان به تمام محیط اطراف و هندل کردن مسائل مختلف مهم نیست ؟

آیا شبیه ِمرد کردنِ زن ، با شعار دروغین تکریم زن ، چیزی جز مردسالاری است اما به گونه ای متفاوت؟

اکثر زنها در نهاد خودشان، وابستگی به مرد را احساس میکنند. اینکه دوست دارند از طرف مردی حمایت شوند دال بر این موضوع است . حتی خیلی ها که ادعا میکنند این وابستگی را ندارند ، به دلیل همان سیستم غلط ارزشگذاری باز هم از حمایت عاطفی و مالی یک مرد غرق در لذت می شوند . دنیای مدرن سعی دارد با این احساس وابستگی مبارزه کند . به زن می گوید تو مستقل هستی و نیازی به مرد نداری ، به زن القا می کند که حمایت کردن یعنی قرار گرفتن در موضع قدرت و حمایت شدن یعنی در موضع ضعف بودن ، پس در موضع قدرت قرار بگیر و نیازت را کتمان کن و اما مرد … او هم نیاز دارد حمایت کند . پس هر دو نیازمندند زن نیاز به حمایت دارد و مرد نیاز به حامی کسی بودن و حتی شاید نیاز مرد به اینکه حامی و سرپرست یک زن باشد بیشتر از نیاز یک زن به حمایت باشد . فقط نوع احتیاج متفاوت است و سخن این جاست که نباید بخاطر نیازهایمان شرمنده باشیم .

وقتی در جامعه ای زن در جایگاه خود نباشد، مرد هم جایگاه واقعی خود را نمی یابد. مردی که با خیل عظیم دختران مستقل ، تحصیلکرده و مردانه روبرو شود میترسد و نمیتواند مردانگی اش را بروز دهد . اعتماد به نفس مردانه اش سلب می شود و گمان می کند که نمیتواند آقای زندگی این دختران باشد .

من مخالف تحصیلات عالیه و کار کردن زن نیستم . اما به شرطی که بداند دارد چه می کند . به شرطی که خودش را بشناسد و آگاهانه تصمیم بگیرد که چه می خواهد بکند . اولویت هایش را بشناسد.بداند جایگاه کار و تحصیل در زندگی اش چیست ؟ به شرطی که جامعه اینها را وظیفه‌ی زن نداند . کارکردن وظیفه مرد است نه زن ! خیلی از زن ها به دلایلی مجبورند کار کنند ، مجبورند مستقل باشند ، مجبورند مرد باشند ، حرفی نیست اما فقط حواسشان باید به زنانگی شان باشد. اگر در مسائلی مرد هستند ، از آن طرف موهبت زنانگی هم یادشان نرود . مبادا ناگهان نگاهی به خود بیندازند و ببینند فرسنگ ها با خودِ دوست داشتنی شان فاصله گرفته اند. شبیه ِ خود نبودن ، انرژی زیادی از انسان سلب می کند .

نمی دانم چرا همیشه در حال افراط و تفریط هستیم به نظرم می آید که نسلی موفق است که در این زمینه یه یک تعادل نسبی رسیده باشد یعنی نه مثل گذشته های دور که زنان اصولاً بهره ای از دانش و تحصیل و استقلال نداشتند و کاملاً وابسته و تحت سلطه مرد بودند ، و نه نسل فعلی که زن و مرد در جایگاه خودشان نیستند . دوره ای که زنان تحصیل میکردند سپس به کار مشغول می شدند و کارشان هم غالباً ساده ، ظریف و کاملا مناسب با روحیات شان بود مثل آموزگاری ، مرد هم جایگاه مناسب و در شان خودش را در خانواده داشت و قسمت اعظم تامین مالی و مدیریت خانه به عهده مرد بود. مسلّماً افرادی هم وجود دارند که با این سیستم مدرن راحت ترند و به مذاقشان خوشتر می آید .

شاید من بیشتر از خیلی آدمها به طبیعت وفادار باشم . حسی در درونم هست که همه چیز را ناب ، خالص و طبیعی دوست دارد . دنیای تکنولوژی را زیاد دوست ندارم چون بوی طبیعت نمی دهد . (هرچند که به ناچار با آن خو گرفته ام ) مساجد مدرن را دوست ندارم چون بوی معنویت نمیدهند . از تتو و عمل های نوین زیبایی خوشم نمی آید چون مصنوعی است گاه دوست دارم به جای تایپ کردن با یک خودکار بنویسم یا به جای کتابهای الکترونیکی ورق و کاغذ را لمس کنم و کتاب به دست بگیرم چون طبیعیست . وقتی کلمات عربی و انگلیسی وارد شده در زبان فارسی را استفاده می کنم احساس ناراحتی دارم ، چون اصیل نیستند و هویت ندارند و احتمالاً به همین دلیل است که اینقدر به زن بودنِ زن و مرد بودنِ مرد پایبندم

زیرا خود بودن یعنی اصالت و خلوص

منبع: یک فنجان اندیشه

اخبار مرتبط