نوشتار حاضر در پی ارائه گزارش تحلیلی یا تشریحی از چهار دوره برگزاری جشنوار مردمی فیلم عمار نیست. قصد بررسی و بیان نقاط قوت و ضعف اجرایی این رویداد را نیز ندارد. متن کوشیده است در حد بضاعت نویسنده، نظمی نظری به این رویداد بدهد که هنوز دوران جنینی خود را طی میکند. شاید فتح بابی باشد برای بررسی و تامل بیشتر، برای آن دسته از اهالی علوم اجتماعی و ارتباطات که دل در مطالعات نظری در خصوص انقلاب اسلامی نیز دارند.
عمار به مثابه وجهی از ارتباطات آیینی
شاید هنوز عمر مکتب ارتباطات آیینی به سه دهه نرسیده باشد با این حال و علیرغم جوان بودن نسبت به سایر مطالعات ارتباطی آرام آرام جای خود را در متون تئوریک این حوزه باز کرده است. رجوع به این رویکرد -که نگاهی فرهنگی و بومی به نظام ارتباطی جامعه دارد – را میتوان به ناتوانی رویکردهای سابق علم ارتباطات مرتبط دانست که با نگاهی مکانیکی به ارتباطات مینگریستند و از توجیه بسیاری از رفتارهای انسانی ناتوان بودند.
مقصود از آیین در حوزه، صرفا دین و ارزشهای دینی نیست. آیینها، از مناسک عادی ارتباطات روزمره نظیر سلام و احوالپرسیها گرفته تا مناسک دینی و اجتماعی چونان نقشهای یک سناریو هستند که انسان¬ها به طور اختیاری آنها را انجام میدهند و بدین وسیله هویت فردی و اجتماعی خود را به گروه و جامعه بزرگ¬تری گره میزنند. عموم وقتی مردم از یکدیگر میپرسند: «امروز حالت چطوره؟!» توقع شنیدن چیزی را دارند مانند: «خوبم؛ تو چطوری؟!» پاسخهایی تفصیلی، مشخص، آگاهیبخش و صادقانه که اطلاعات دقیقی از میزان وضعیت جسمی بدهد معمولا مطلوب نیست چرا که هدف محاورههایی از این دست، انتقال اطلاعات نیست.
این دست ارتباطات انسانی، جزئیات ابلهانه و جهالتآمیز نیز نیستند. اینها آیینهای حیاتی اجتماعیاند که روابط انسانی را مشخص و مستحکم میکنند و تا حدودی آن را میسازند. آیینهای اجتماعی آن دسته از مناسک فردی و اجتماعی هستند که افراد انسانی در بسیاری اوقات این نقش¬ها و مناسک را بدون هیچگونه قصدی مبنی بر انتقال اطلاعات اجرا میکنند.
توجه دیدگاه آیینی به ارتباطات، معطوف به انتقال پیام در بُعد مکان نیست بلکه درصدد حفظ و حراست از جامعه در بُعد زمان است. ارتباطات در این دیدگاه، ساز و کاری برای اطلاع رسانی نیست بلکه نمادی از اعتقادات مشترک است. الگوی غالب در دیدگاه آیینی نسبت به ارتباطات، نوعی مراسم برای نزدیکتر کردن افراد با تکیه بر نقاط مشترک به حساب میآید. این دیدگاه، نمود اصلی و عالی «ارتباطات» را تنها انتقال دادهها نمیداند بلکه آن را ساخت و حراست از یک دنیای فرهنگی معنادار و منظم که قادر به کنترل و مهار فعالیتهای بشریت باشد، بر میشمارد.
عبارتهای فوق به خوبی، مختصات این نگاه را تشریح کردهاند. نظام ارتباطی کلان جامعه در این رویکرد، بازتابی از بطن تبادلات معنایی و فرهنگی جامعه محسوب میشوند. مکتب ارتباطات آیینی عنوان میکند که افراد اجتماع در منظومه معرفتی و فرهنگی خاص خود زندگی میکنند. معانی و مفاهیم در شبکههای ارتباطی این جامعه جریان پیدا کرده و عامل تقویت هویت اجتماعی میشود. این چنین است که تسفیر خاصی از زندگی و مفاهیم و معانی –که میشود نام فرهنگ را آن نهاد- پابرجا باقی میماند. مسألهای که در بند قبل تحت عنوان «ساخت و حراست از یک دنیای فرهنگی معنادار» به آن اشاره شده بود.
نظام ارتباطی جامعه شامل همه شبکههایی میشود که معنا و فرهنگ در آنها جریان پیدا میکند. پس در این نگاه، فرهنگ بر رسانه و نظام ارتباطی تقدم دارد. نظام ارتباطی شامل هر مدیوم، ساختار اجتماعی و یا گروههای انسانی میشود که معنا و فرهنگ در آن جریان دارد. پس هر فرهنگی میتواند نظام ارتباطی خاص خود را داشته باشد. با این نگاه، مفهوم رسانه و نظام ارتباطی دیگر فقط محدود به سینما، تلویزیون و روزنامه نخواهد بود. حسینیه محل، مسجد و حتی روضه زنانهای که در منزل همسایه برگزار میشود نیز بخشی از این نظام ارتباطی و رسانهای هستند. بندهای قبل همگی مقدمهای بودند برای جملهای که در ادامه ذکر خواهد شد: «جشنواره مردمی فیلم عمار، وجهی از ارتباطات آیینی است.» آثار و خروجیهای عمار را باید بر اساس چنین مبنایی رصد و بررسی کرد. هرچند نگاه اجرایی به آن داشتن و در جهت افزایش کمیت و کیفیت آن کوشیدن نیز در جای خود محل تامل و ارزش است.
جشنواره عمار که اکنون مرحله جنینی خود را طی میکند، شاید بعد از شبکه ارتباطی مساجد در دهههای ۵۰ و ۶۰، دومین شبکه ارتباطی بدنه نیروهای مردمی باشد که قرار است فرهنگ و معانی جاری در بطن نیروهای مردمی را بازنمایی کند. فرهنگ و معانیِ خاص زیستیِ این بدنه، پس از پایان جنگ و از ابتدای دهه ۷۰ جایی در شبکههای ارتباطی رسمی و مدرن جمهوری اسلامی پیدا نکرد. رسانههای رسمیِ حاکمیت، بعدها نیز جز در بزنگاههای سیاسی که قرار به بسیج عقبه اجتماعی نیروهای مردمی بود به این لایه مردمی و اجتماعی وقعی ننهادند. فتنه و وقایع سال ۸۸ اما بهانهای شد برای شکستن بغضِ این عقبه اجتماعی که در نظام رسانهای مدرن رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی جایی نداشتند. عمار در پاسخ به چنین نیازی بود که پا به عرصه گذاشت. با این نگاه، عمار نه یک جشنواره سینمایی یا هنری که تابلویی از بدنه مردمی و اجتماعی انقلاب اسلامی محسوب میشود. عینیت بخشی به وجهی از بودنِ آدمها و جریانهایی که تا پیش از این دیده نمیشدند. پاتوق معانی و فرهنگیِ جمعی از انسانهایی که تفاسیر و نگاه نسبتا مشترکی در خصوص پدیدههای پیرامونی اطراف خود دارند.
کارکردهای «عمار»
۱- نگاه نظاممند به تولید و توزیع فرهنگ
اتخاذ نگاهی سیستماتیک و نظاممند به صنعت فرهنگ و توجه کامل به چرخه تولید تا توزیع فرهنگ، یکی از ویژگیهای مهم عمار محسوب میشود. مجریان جشنواره با آگاهی از این نکته که فرایند فرهنگ آنگاه به هدف خود نزدیک میشود که مصرفکننده و مخاطبی داشته باشد، نگاه خود را به صرف تولید فرهنگی محدود نکرده و با نگاهی کلان، در پی شکلدهی به شبکهای از نیروهای انسانی در کل کشور هستند تا علاوه بر تجمیع تولیدات مختلف فرهنگی از اقصی نقاط کشور در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در تهران، محصولات فرهنگی تجمیع شده در این مرکز، مجددا از طریق همین شبکههای انسانی همانند یک قلب تپنده، به نقاط مختلف کشور پمپاژ شده و معانی و فرهنگ در گستردهای ۷۰ میلیونی جریان پیدا میکند. مبرهن است که چنین شبکههایی میتواند کارکردهای توزیعی دیگری نیز علاوه بر محصولات عمار داشته باشد.
شواهد و قرائن حاکی از آن است که این شبکه که از نتایج تبعی عمار محسوب میشود، طی چهار سال گذشته بستری فراهم کرده که دیگر محدود به نمایش و ارسال مستند و فیلم نبوده و در حال حرکت به سمت تشکیل شریانهای واقعی فرهنگ است. استفاده از این شبکه انسانی برای توزیع دفاتر و لوازمالتحریر منقش به نمادهای فرهنگی بومی و نشریات و کتب مختلف، خود گواه این مدعاست.
۲- مشارکت فرهنگی
افزایش کمی و کیفی زندگی فرهنگی انسانها جز با مشارکت آنها امکانپذیر نخواهد بود. در توصیف مشارکت فرهنگی، آن را به معنای شرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه افراد و گروههای اجتماعی تعریف کردهاند. شرکت داوطلبانه به این امر دلالت میکند که حضور در عرصه مشارکت فرهنگی، حضوری فعالانه، با انگیزه، فارغ از الزامات و تعینهای تحمیلی و در واقع حضوری مبتنی بر تصمیمگیری عاقلانه و آگاهانه با اتکا به شناخت و تاثیرات مشارکت فرهنگی است.
با این اوصاف، «عمار» وجهی از مشارکت فرهنگی لایههای مختلف مردمی و اجتماعی است. چنین مشارکتی به علت آگاهانه و داوطلبانه بودن، میتواند نوعی اقدام در راستای حفظ و تحکیم هویتهای فرهنگی و اجتماعیِ بومی محسوب شود. نکته قابل توجه دیگر آنکه در جمهوری اسلامی اقدام تراز فرهنگی نداریم که از نظر کمیت و کیفیتِ میزان درگیری به معیاری حوزه فرهنگ تبدیل شده باشد. فیالمثل در حوزه سیاست، رویدادی مانند انتخابات به نوعی تبدیل به تراز مشارکت سیاسی تبدیل شده و میتواند در حکم یک معیار، میزان درگیری فعالیتها گروهها و جریانهای مختلف سیاسی را بسنجد. چنین رویدادی در عرصه فرهنگ وجود خارجی ندارد. واقعهای در عرصه فرهنگی وجود ندارد که تراز مشارکت فرهنگی محسوب شده و معیاری برای سنجش کمی و کیفی سایر فعالیتهای فرهنگی باشد. نگارنده در مقام طرح این مدعا نیست که عمار تبدیل به تراز مشارکت فرهنگی در جمهوری اسلامی شده است اما به جرات از این ادعا دفاع میکند که چنین حرکتی که هنوز دوره جنینی خود را طی میکند، قابلیت و استعداد آن را دارد که در فرایندی ۱۰ ساله تبدیل به یک اقدام فرهنگی تراز شده و سطح گستردگی و درگیری کمی و کیفی مخاطبان خود را به رخ سایر فعالیتهای بعضا گلخانهای فرهنگی بکشد.
۳- پیوند رسانههای سنتی و مدرن
تاکید ویژه بر گلوگاههای مهم فرهنگِ سنتی نظیر مسجد، حسینیه و هیأت در عمار از دیدگاه نظری و تئوریک قابل توجه است. با فرا رسیدن عصر جدید و تغییر صورت زندگی فردی و اجتماعی بشری، بسیاری از نهادهای سنتی جامعه از جمله مسجد، کارکردهای سابق خود را از دست دادند. نهادهایی این چنین، به میزانی که درگیری فردی و اجتماعی با بشر جدید ایجاد کرده و بخشی از نیازهای عصر جدید را برآورده کنند، در منظومه زیستی بشر جدید جایی خواهند داشت در غیر این صورت به مرور از منظومه زیستی او محو خواهند شد. این چنین است که مسجد برای دیندارِ عصر جدید که در دوران مدرن زندگی میکند، کارکردی جز عبادت ندارد. در حقیقت، در برنامه روزانه دیندار نسل جدید، جز مناسبک صرفا دینی و هیچ نیازی دیگری در این نهادها تامین نمیشود. تغییر کاربری برای چنین نهادهایی و محدود نکردن آنها به جایی که صرفا اعمال و مناسک دینی انجام میشود، موجب بازگشت مجدد این نهادها به زندگی روزمره انسان مسلمان میشود. از این منظر، تاکید بر چنین ظرفیتهایی و استفاده از ظرفیت فیزیکی و اجتماعی آنها برای گره زدن با یک جریان و شبکه فرهنگی، موجب پیوند جریانهای فرهنگی با یکی از قویترین نهادهای فرهنگ سنتی شده و تجربه شکل جدیدی از فعالیتهای فرهنگی را برای بدنه مردمی به ارمغان خواهد آورد. تجربهای که در جای خود میتواند محل تامل و مطالعه باشد.
۴- خروج از دوآلیته سنت- مدرنیته
انقلاب اسلامی، رویدادی کلیشهشکن در مطالعات نظری عصر جدید بود. تا پیش از انقلاب، تصور حرکت و نگاهی دینی – جمعی به هستی، جز در دوگانه سنت-مدرنیته قابل تصور نبود. انقلاب اسلامی و سیره بنیانگذار آن این کلیشه رایج را شکست. هرچند این نحوه زیست وجودیِ جدید که در ادامه تجربه انقلاب اسلامی شکل گرفته هنوز هم به بند مطالعات تئوریک و آکادمیک کشیده نشده است اما با این حال، انقلاب اسلامی به عنوان یک امر بیرونیِ خارج از این دوگانه وجود دارد و به حیات خود ادامه میدهد. عمار نیز به عنوان یکی از رویشهای عصر جدید انقلاب اسلامی از این قاعده مستثنی نیست. عمار، خواستگاه و موضعی مشخص دارد. با این حال سعی دارد با مسلح شدن به ابزارهای مدرن در جهت خواستگاه و بطن اصلی خود اقدام کند. این اقدام، در ادامه همان تجربه انقلاب اسلامی که مجددا میکوشد امر بیرونی متفاوتی از بودن و زیست وجودی را خارج از این دوآلیته به نمایش بگذارد. حرکتی که در صورت ریشهدار شدن و پا گرفتن، خود گواه دیگری خواهد بود بر نوع خاص و متفاوتی از موحدانه زیستن در عصر جدید که اقتضائات عصر جدید را نادیده نمیگیرد و در عین حال تن به گزارههای معرفتشناختی عصر مدرن نیز نمیدهد.
سخن پایانی
همه آنچه گفته شد، تاملی نظری بود در حرکتی که تفاوت و تمایز خویش را در همین قدمهای اولیه به رخ کشیده است. این تاملات نظری هرگز به معنای نادیده گرفتن وجود اجرایی این حرکت جدید نیست. عمار بعد از چهار دوره، هنوز با نقطه آرمانی خود فاصله بسیاری داشته و قطعا نقدهای اجرایی بسیاری بر آن وارد است با این حال بعد از همین چهار دوره به جایی رسیده است که دیگر نمیشود نادیدهاش گرفت و اینجا دقیقا ایستگاه مراقبت و دقت است. نقطه عطفی که میتواند رو به صعود باشد یا سقوط. به تعبیر یکی از مسئولان برگزاری، «این روزها حس شهید رجببیگی را دارم بالای دیوار سفارت آمریکا، یا با سر میخوریم زمین یا پرواز میکنیم.» حکایت از اینجا به بعدِ عمار نیز حکایت همین عبارت است. شایسته است که مسئولان اجرایی، با نظارت و دقت مضاعف، زمینه قوت گرفتن این نهال بابرکت و تبدیل آن به یک جریان قدرتمند فرهنگی و هنری را پدید آورند.
محمدصادق علیزاده
منبع: رجانیوز