درصد بحران فتنه 88، فرانسه را زیر و رو میکرد/ زمزمه فروپاشی آمریکا و استقلال طلبی ایالتهایش به گوش میرسد
گروه استانها – خرسان رضوی:سه سال پیش خبر شهادت مردی از دیار خراسان داغ بزرگی را بر دل ملت شهیدپرور ایران گذاشت و امروز تنها چند ورقی از خاطرات و رشادتهای او برای ما باقی مانده است تا مسیرمان را گم نکنیم.
راه دوری نیست، همین کوچه پس کوچه شهر امام رضا(علیهالسلام) است، راه دوری نیست همین حرم امام رضا(علیهالسلام) است و خادمی کنار درب ورودی صحن انقلاب که نامش نورعلی است و با دنیایی از فضایل انسانی. بله همان نورعلی شوشتری خودمان که هر رزمنده و فرماندهای او را میشناسند و با خاطرات شیرین و درسآموز او زندگی میکنند.
او که برگ زرینی از سند افتخارات خود در هشت سال دفاع مقدس داشت، با تدبیر و اتکاء به خداوند و اهل بیت(علیهمالسلام) به دل دشمن حمله میکرد و پیروزیهای غیورآفرینی را برای کشورمان رقم میزد.
شهید شوشتری از خوندل خوردهها و ریش سفیدان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد که آخرین تدبیر فرماندهی خود را وحدت بین شیعه و سنی دانست و توانست خود و همرزمانش را ملقب به وصف شهدای وحدت کند.
مهر 88 سردار وحدت و سازندگی شهید نورعلی شوشتری به دست مزدوران استکبار در استان سیستان و بلوچستان به شهادت رسید؛ از آن روز سه سال می گذرد و ظهر جمعه ای که گذشت سومین سالگرد این شهید با حضور جمعیت عظیم از مردم در محل منزل این شهید برگزار شد، شهیدی که امام (ره) بعد از فرماندهی موفق عملیات مرصاد درباره وی فرمودند: «در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.»
ما برای رسیدن به اهدافمان معمولا به شیوههای مختلف برنامهریزی میکنیم، این شیوهها در طول زمان، تغییر و تحول و تکامل پیدا میکنند. بسیاری از دانشگاهها مأموریتشان این است که این شیوهها را بهبود ببخشند و دانشی را تولید کنند که این دانش بتواند شیوههای ما را اصلاح کند؛ برای این که کسی پولدار شود باید چه کارکند؟ برای این که کسی زیر دستان خودش را در مدرسه تربیت کند، یا آموزش دهد، چه کار کند؟ یک مؤسسه میگوید من بهتر زبان خارجه آموزش میدهم؛ یک کسی می گوید نه، من به یک شیوه دیگری، به شیوهای که که زبان مادری را آموختی به آن شیوه برنامهریزی میکنم تا بتوانی زبان را خوب یاد بگیری؛ بالاخره روشهای رسیدن به انواع هدفها متفاوت است.
گاهی در علوم تربیتی بحث میشود، گاهی در علوم اجتماعی، گاهی در علم اقتصاد و گاهی در مدیریت؛ شاید همه اینها به نوعی مدیریت کردن باشد، مربی بودن و معلم بودن هم یک نوع مدیریت کلاس است، ما هم زندگیهای خودمان را مدیریت میکنیم که چطور به اهداف خوب خودمان برسیم، همه هم معمولا اهداف خوبی را در نظر میگیرند.
آدمهای خوب معمولا اهداف خوبی دارند، این اهداف ممکن است از نظر خوبی شدت و ضعف داشته باشند، ولی مسأله اصلی، شیوه برنامهریزی است و از آن طرف خداوند متعال چون «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» کارهای ما دستش است؛ ما گاهی از اوقات برنامهریزی میکنیم، طبق برنامهریزی باید فردا به این هدف میرسیدیم اما خداوند متعال ما را پس فردا به هدف میرساند. ما برنامهریزی میکنیم و طبق برنامهریزی باید پس فردا به هدف میرسیدیم، خدا میآورد نزدیک و فردا به این هدف میرسیم. ما برنامهریزی میکنیم که به یک هدفی برسیم، خدا اصلا برنامه ما را به هم میزند و ما به آن هدف نمیرسیم، بعد ما را به یک هدف دیگر میرساند. بالاخره خدا برنامههای بندههایش را به هم میریزد؛ هیچ وقت هم دنیا را دست هیچ کس نداده است؛ نه صهیونیستها کنترل عالم دستشان است، نه قدرتهای استکباری، نه قدما نه متأخرین، نه متدینین، نه ملحدین نه منافقین، هیچ کدام کار دستشان نیست، نه خوبان همه امور تحت کنترلشان است و با برنامه آنها کار پیش میرود و به نتیجه میرسد نه بدها؛ بارها خداوند متعال این را در قرآن کریم بیان کرده؛ حالا یک قواعد کلی هم هست که به آن قواعد کلی اشاره میکنم، یک نمونهاش همین است که میفرماید «الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»
کسانی که کافر میشوند و معاند هستند، مانع سر راه رسیدن به خدا ایجاد میکنند، فقط کفر خودشان نیست و دیگران را هم میخواهند به کفر بکشند. خدا اعمالشان را تباه میکند و به نتیجه نمیرسند، کارشان ثمر ندارد، حالا هرکار دلشان می خواهد انجام دهند، و این خیلی عجیب است.
سه معضل اصلی امروز آمریکا
یکی از معجزات قرآن همین قاعده است، اگر بخواهم یک نمونهاش را برای شما عرض کنم، مثلا کشوری مثل آمریکا آیا خودش میخواست و علاقهمند بود اقتصادش دچار این مشکل شود، بله؟ خیر. آیا علاقهمند بود اعتبار جهانیاش کاسته شود؟ نه! آیا علاقهمند بود که نفوذ سیاسیاش در جهان کاهش پیدا کند، خیر!
اعتبار اجتماعی حاکمیت آمریکا در کشور خودش کاهش پیدا کرد. شاید دو سال پیش این حرف را می زدی به عنوان خیال پردازی دستگیرت می کردند که می گفتی مردم آمریکا میخواهند به عنوان جنبش والستریت 99 درصد علیه یک درصد قیام کنند، می خندیدند؛ ولی شما این را به عینه میبینید و آنها با مشکلات عدیدهای دارند، کنترل میکنند.
همین سه مورد اعتبار اجتماعی در داخل، نفوذ سیاسی در جهان و این مشکل اقتصادی؛ آیا آمریکا میخواست به اینجا برسد؟ معلوم است که نه؛ 30 سال پیش تا الآن در هر سه موضوع، آمریکا اعتبارش کاهش پیدا کرده است، آن وقت ما در نقطه مقابل آمریکا، نسبت به 30 سال پیش نفوذ سیاسی ما در جهان چقدر افزایش پیدا کرده است؟ اعتبار اجتماعی داخلیمان چقدر افزایش پیدا کرده که توانستیم بحرانهای عظیمی را به سادگی پشت سر بگذاریم که 50 درصد بحران 88 اگر در فرانسه اتفاق افتاده بود، فرانسه زیر و رو میشد.
آنها 9 دی که ندارند، فقط 10 دی دارند و 8 دی! آیا ما در 30 سال پیش، پیشبینی می کردیم به اینجا برسیم؟ خوش بینترین افراد هم پیشبینی نمیکردند، به هیچ وجه؛ ولی ما به اینجا رسیدیم، آنها به اینجا رسیدند.
30 سال است که شاخصه رشد آمریکا رو به افول است
معادله، معادله خیلی عجیبی است؛ بگذارید من از این معادله یک نتیجه گیری کنم و بعد بحث خودم را در مدیریت زندگی و مدیریت جهان که کار دست کیست، ادامه دهم.
اگر شما جرأت کردید خارج از مجلس این شهید – که مجلس شهید بصیرت می آورد – این حرف را به هر فردی که خواستید بزنید. 30 سال است شاخصههای رشد آمریکا نشان داده که نه تنها رشدش متوقف شده، بلکه افول کرده است! در کلیدیترین شاخصکندهایش سه نمونهاش را گفتم، نفوذ سیاسی بین المللی، اعتبار اجتماعی داخلی و وضعیت اقتصادی.
30 سال است که ما رشد کردیم، او به اضافه غارت همه کشورهای جهان سقوط کرده، ما یک کشور را هم در جهان غارت نکردیم، یک روستای لب مرز عراق و افغانستان را هم نگرفتیم که بگوییم آقا پول کشاورزیتان مال ما، چه برسد به نفت! مدیریت در ایران بهتر است یا آمریکا؟ شما از این جلسه بیرون برو به احمقها بگو مدیریت در ایران بهتر از آمریکاست، اگر قبول کردند! چون احمق هستند دیگر؛ احمق به خودش زحمت فکر کردن نمیدهد، کسی که احمق باشد که نمیتوان به آن چیزی حالی کرد، یعنی مدیریت در کشورما قوی تر از آمریکاست؟ خب بله دیگر.
با یک محاسبه ساده میگویند که مدیریت جهان در 30سال بعد با ایران است
بعضیها بچه هستند، این بچهها فقط نوک دماغشان را میبینند. به او بگو این شکلاتی که الآن میخواهی، نخواه، من دو هفته دیگر، یک دوچرخه برایت میخرم؛ اصلا دو هفته نمیفهمد که چیست چه اینکه از دوچرخه صحبت کنی! بگو بنز! میگوید من الان شکلات میخواهم. نمیتوانند زمان را در نظر بگیرند، برخیها مشکلات الآن را میبیینند، نمیتوانند روند رشد 30 ساله ما را نگاه کنند. هر بینندهای که احمق نباشد اگر یهودی باشد، زرتشتی باشد، هرچه باشد، وقتی به این رشد 30 ساله نگاه میکند، میگوید اینها 30 سال دیگر همه جهان را گرفتهاند، اصلا همه جهان زیر نظر آنها نخست وزیر و رییس جمهورهایشان را عوض میکنند. هر آدمی که فقط احمق نباشد، یک محاسبه ساده کند.
نفوذ ما الآن در کشورهای منطقه چقدر است؟ تازه ما دخالت نمیکنیم، میدانید که ما سیرترشی هفت ساله انداختیم، ما هنوز نخواستیم که از نفوذ بینالمللیمان استفاده کنیم، درحد تأمین منافع خودمان داریم استفاده میکنیم، دخالتهایمان را شروع نکردیم، ما البته اگر دخالت کنیم، درست دخالت خواهیم کرد، نه مثل آمریکاییها ظالمانه دخالت کنیم.
در تمام زمینهها جلوتر از کشورهای جهانیم
من نمیخواهم حرف دینی باشما بزنم و بگویم پیامبر گرامی اسلام صلیاللهوعلیهوآله فرمودند که ایرانیها اکثر فرماندههان پای رکاب حضرت هستند و اکثر فرماندههان عالم را تشکیل میدهند، نمی خواهم از روایت استفاده کنم و بگویم علم به ثریا برسد، فقط ایرانی جماعت دستش به آن خواهد رسید، این را رسول خدا صلیاللهوعلیهوآله فرمودهاند. میخواهم یک محاسبه عادی کنم، 30 سال پیش تا الآن کجا بودیم، الآن کجا هستیم؟ محاسبه کن! طبق همین محاسبه، 30 سال آینده کجا خواهیم بود؟ رشد تصاعدی ما را در این نمودار حساب کن، نه این که مشکل نداریم، نه این که کشور ما صد درصد اسلامی است، نه نه، به هیچ وجه! ما به سوی کشوری اسلامی داریم حرکت میکنیم، برای اسلامی شدن به معنای تمام و کمال خیلی ضعف داریم، یکی از نقطه ضعفهایمان همین حماقتها است که بین ماها وجود دارد. اینکه نمیفهمیم که ما 30 سال جلوتر از همه کشورهای جهانیم در همه زمینهها!
هر کشوری از نظر علمی در آمریکا و در اروپا رشد کرده باشد، همه جهان آمارها گفتند 13 برابر الی 16 برابر رشدش کمتر از ماست. من میخواهم به شما بگویم، شما یقین داشته باشید ما 20 برابر آنها جلوتر هستیم، چرا؟ چه کسی نمیداند که رشد علمی آمریکا محصول دزدی مغزها از کشورهای جهان سوم است؟ ولی آیا ما با دانشمندان افغانی و عراقی و آذربایجانی و شوروی و جنوب کشور و خلیج فارس و این ور و آن ور تا اینجا رشد کردیم؟ ما با خودمان رشد کردیم ولی آنها اگر رشد کردند با مغزهایی که دزدیدند رشد کردند، حالا 30 سال بعد جریانات چه شکلی خواهد شد؟
من دارم بحث سیاسی میکنم یا بحث دینی رفقا؟ بله؛ من بحث دینی میکنم، چون دین به عقل دعوت کرده، عقل اینها را میگوید، اصلا شما یهودی باش نعوذبالله، اما یهودی باش کجای این استدلالها به باور غیبی متصل است که بگوید من پیغمبر شما را قبول ندارم؟! بابا پیغمبر را نمیخواهد قبول داشته باشی، اصلا هیچ چیز را قبول نداشته باش، آمریکا سقوط کرده در 30 سال یا نه؟ غارت کرده و سقوط کرده؛ ما رشد کردیم یا نه؟ این را همه جهان دارند میگویند؛ جهان را غارت نکردیم و رشد کردیم؛ می فهمید معنایش چیست؟ پس مدیریت اینجا قویتر است، همین روند ادامه پیدا کند، در سالهای آینده چه خواهد شد؟ ما چه خواهیم شد، آمریکا چه خواهد شد؟ در سالهای آینده اثری از کشور آمریکا باقی نخواهد ماند.
مشکل اصلی آمریکا فروپاشی است/ زمزمه اعلام استقلال ایالتهای آمریکا به گوش میرسد
میدانید الان مشکل آنها چیست؟مشکلشان فروپاشی آمریکاست، زمزمه اعلام استقلال ایالتها به گوش میرسد. این زمزمه یک دفعه محقق می شود، جلوی چشمهای شما! مثل شوروی که یک دفعه و یک شبه منحل شد. عملیات فروپاشی انجام نمیگیرد، انجام نمیگیرد، تا یک دفعه میگیرد و تمام میکند و میرود و هرکسی باید زود خودش را جمع کند تا میتواند از آن یکی بگیرد و ببرد؛ فرسایشی نخواهد بود.
یک نمونه مثال زدم که کار دست استکبار جهانی نیست، کار دست ما هم نیست، خرمشهر را خدا آزاد کرد، کار دست ما هم نیست؛ حضرت امام فرمود از اول دست خدا همراه این انقلاب بوده، مقام معظم رهبری هم در اولین سخنرانی بعد از ولایتشان فرمودند که حضرت امام همیشه میفرمودند کار را کس دیگری دارد اداره میکند. امام اگر از بین ما رفت خدای امام هست، که دست او بر سر ماست و یک عباراتی شبیه این؛ یک دفعه مردم شعار دادند «دست خدا برسرماست خامنهای رهبر ماست» شعار آنجا از دل مردم جوشید؛ همان خدا هست و کارش را میکند؛ الآن از خود آقا از خود امام بپرسید که شما کار را مدیریت کردید، متواضعانه خواهند فرمود نه کار خدا بوده است.
خاطرهای که مرحوم بهاءالدینی از امام نقل میکرد
آقای بهاءالدینی رضوان خدا بر او باد، آن عارف جلیلالقدر همان اولی که امام به ایران آمده بودند از ایشان پرسیده بودند که میدانی چه خطراتی سر راه انقلاب است؟ امام به آقای بهاءالدینی فرموده بودند آقای بهاءالدینی کار دست من نیست. آقای بهاءالدینی بارها این خاطره را نقل کردند، تمام نزدیکان ایشان این خاطره را میدانند، چون برای همه گفتند، آقای بهاءالدینی بعد فرمودند بعد از این که امام فرمود کار دست کس دیگری دارد اداره میشود، من خیالم از انقلاب راحت شد.
آقا کار اگر دست کس دیگر است، ما هیچ کاری نکنیم، ما که نگفتیم همهاش دست کس دیگری است، حداقل بگو 50 – 50 دیگر! تا معامله جوش بخورد و مشتری شویم، “لاجبر ولا تفویض بل امر بین الامرین، ما برنامهریزی میکنیم، خدا برنامه برنامهریزی میکند، خدا برنامهریزیهای ما را به هم میزند، برنامههای خودش را اجرا میکند، ما را به نتیجه بعضی از برنامههایمان میرساند، به نتیجه بعضی از برنامههایمان هم نمیرساند، این مقدمه کلام بنده است.
این بحثی که کردیم یک بحث کلیدی است، این روایت از امیرالمؤمنینعلیهالسلام را حتما شنیدید که میفرماید « عَرَفتُ اللهَ بِفَسْخِ الْعَزائم » (نهج البلاغه /حکمت 250) حضرت میفرماید که میدانی من خدا را از کجا میشناسم، آن جایی که برنامهها را به هم میزند، این قصه جدی محل معرفت الله است، برنامه ریختی، چه کار می خواهی بکنی؟ نمی خواهد، به هم میزند! اصل تو را نابود میکند! هر که را به شکلی، خوبها را به یک شکل و بدها را شکل دیگر؛ کار دست خودش است. به خوبها میگوید چه کاری میخواهی انجام دهی؟ میگوید من می خوام، می خوای خدمت کنی؟ نمی خوام صبر کن اینجوری نمیشه اینجوری! یه جور دیگه کار رو می بره جلو؛ بعد میگه خدایا چقدر بهتر شد، کار دست خودم است! ما برنامهریزی میکنیم برای رسیدن به هدف خدا هم برنامهریزی ما را به هم میزند. خودش برنامهریزی میکند، بعضی از برنامههای ما را محقق میکند، بعضی از برنامههای ما را به هم میریزد و محقق نمیکند، بعضیهایش را هم بهتر محقق میکند بالاخره کار دست خودش است، ما هم باید دست و پای خودمان را بزنیم، این مقدمه کلام.
برنامه ریزی خدا پیچیده است
این که همه ما باید دست و پای خودمان را بزنیم، میخواهم کمی این دست و پا رو جمع کنیم، درست دست و پا بزنیم، آدم قوی دست و پا میزند در آب ولی شنا نمیکند، اصلا باید شنا کنید، خود خدا هم فرموده بیایید شنا کنید، چرا دست و پایی میزنید که نتیجه نداشته باشد؟ تو هم شنا کن، بعد من اصلا کمکت میکنم سرعت زیاد شود، بعد جالب است پروردگار عالم، میفرماید بیا من به تو بگویم چه طور دارم برنامهریزی میکنم! بیا من به تو توضیح بدهم، راز و رمز برنامههای خودم را به تو بگویم، تو هم می خواهی برنامهریزی کنی، عین من برنامهریزی کن. قطعا تیرت به هدف خواهد خورد؛ به سنگ نمیخورد، واقعا شیوه برنامهریزیاش را به ما میگوید، بله، خدا شیوه برنامهریزیاش را به ما میفرماید، در قرآن فرموده ولی خیلی پیچیده است، اصلا خودش هم صریحا ذکر میفرماید،
مقدمه کلام این است که عرض کردم اما ذی المقدمه این است که ما چه جور خودمان را با شیوه برنامهریزیهای خدا هماهنگ کنیم که برنامهریزیهای ماهم درست در بیاید؛ خداوند متعال می فرماید بیا تا توضیح دهم؛ مثلا میخواهی روزی پیدا کنی؟ بیشتر از حد حساب و کتاب خودت روزی به تو برسد. تقوای الهی را داشته باشی، تقوایی که برخی از گوشههایش میگوید پول را بده بره؛ تقوایی که بعضی از گوشههایش به تو میگوید که این پول را برندار، به ضرر تو است اما حرام را رها کن، تقوایی که گاهی ضد پول است، گاهی هم به نفع پول است، میگوید تنبلی نکن! کار کن، تقوا داشته باش “من حیث لایحتسب” به تو روزی میرسانم، به چشم خودت اطمینان نکن، آقا این پول روی زمین مانده، حالا درست است که یک مقدار شبههناک است، اما آن را برداریم، اگر این کار را نکنیم، فقیر میشویم، میگوید ببین، مگر نگفتی که این شبههناک است؟! رها کن، بگذار فقیر شوی، بالاخره سرطان و هزار تا بدبختی دیگر دارد، از حلقومت بیرون می