کار فرهنگی را از مدارس باید شروع کرد. از شهید باهنر نقل شده است که اگر انقلاب در مدارس جاری نشود، انقلاب شکست خواهد خورد. اینها نشان از جایگاه مدرسه و کار برای دانشآموزان دارد که متأسفانه ما امروز از آن غافلیم…
متن زیر گزیده، ویراسته و تکمیل یافته گفتگویی است که به عنوان پیشنهادهای فعالیت فرهنگی و تربیتی با یکی از معلمان پرورشی قم داشتهام. امید که برای فعالان مدارس و کانونهای فرهنگی ـ تربیتی و مراکزی که با نوجوانان و جوانان ارتباط دارند، قابل استفاده باشد. انشاءالله.
مجله فرهنگی راز۵۷ | یاسر عسگری
شناخت مخاطب
در مدارس شناخت مخاطب بسیار مهم است هم از لحاظ روحیات، نیازها، دغدغهها، فرصتها و مشکلات. شناخت ویژگی های کودکان، نوجوانان و جوانان و تفاوت آنان در سنین مختلف رشد و دوره های مختلف تحصیلی، مهم ترین وظیفه و نقشی است که صاحب نظران تعلیم و تربیت از معلمان و سایر کارکنان مدارس و در موارد زیادی از خانواده ها انتظار دارند.
در مدارس برای هر فعال فرهنگی چند سطح فعالیت امکان دارد: ۱٫ فعالیت برای همکاران و معلمان؛ ۲٫ فعالیت برای دانشآموزان؛ ۳٫ فعالیت برای خانواده دانشآموزان. با یک برنامهریزی جامع میتوان در هر سه عرصه فعالیت موثر داشت. امّا در این نوشتار موارد ۲ و ۳ پررنگ هستند که و کمتر به مورد ۱ ـ که درباره معلمان دیگر است ـ میپردازیم. درک و داشتن اقتضای سن نوجوانی و جوانی به ما بسیار کمک خواهد کرد که برنامههایی که قصد انجام آن را داریم، چگونه باشد؟ گستردگی، عمق، جذابیت، تنوع و همراهی و همگانی مخاطب با آن برنامهها.
■ ضرورت آشنایی با گفتمان انقلاب اسلامی در همین دوران
از آنجایی که این دوران مقطع حساس و تعیینکنندهای برای مخاطبان است، لذا باید تلاش نمود گفتمان انقلاب اسلامی و نگاه جهانی در همین دوران به آنها شناسانده شود. و همین آشنایی و آگاهی باعث میشود که وقتی وارد دانشگاه شد، گیج نشود و بداند که رسالت چیست؟ و چه باید بکند؟ و در چه تشکلها و با چه ویژگیهایی فعالیت کند؟ البته از نوع بیان آن هم ظرافتهای خاصی خود را دارد و بدون اینکه شعاری جلوه کند یا اجباری در کار باشد، باید به گونهای شرای را مهیا کرد که پذیرای گفتمان انقلاب باشد، اگرچه ممکن است انتقاداتی به برخی از سیاستمداران برجسته انقلاب داشته باشد. از سویی دیگر باید پدیده دفاع مقدس و شهدا را به آنها بشناسانیم. هم خودمان بشناسیم و هم به دیگران بشناسانیم. دوران جنگ، نمونه ای از تحقق جامعه ایده آل در دوره معاصر بود. خصوصاً در جبهه ها، که خیلی از اتفاقات انسانی و الهی در آن روی داد. باید روی تعبیر رهبر معظم انقلاب کار کرد که گفتند: جنگ گنج تمام نشدنی است. چه بسیار شهید دانش آموز و نوجوان داریم که می توانند الگوی ما باشند. یکی از فعالان فرهنگی در این باره حرف زیبایی زده است که «نسلی که در جنگ حضور داشت به جبهه به عنوان دانشگاهی الهی نگاه میکرد و اشتیاق فراوانی داشت و کسی که به جبهه میرفت اصلاً به موضوع برگشت خود فکر نمیکرد.» دوران جنگ، دوران اوج ایثار، فداکاری، محبت، صمیمیت و دینداری بود و می تواند برای ما الگوبخش باشد.
■ ضرورت جاری شدن انقلاب در مدارس
کار فرهنگی را از مدارس باید شروع کرد. از شهید باهنر نقل شده است که اگر انقلاب در مدارس جاری نشود، انقلاب شکست خواهد خورد. اینها نشان از جایگاه مدرسه و کار برای دانشآموزان دارد که متأسفانه ما امروز از آن غافلیم. بخش زیادی از اشتباهات ما این است که در کنار اشتباهات رفتاری و عملکردی، مبانیای که در نظر گرفتهایم، اشتباه است. مدارس را صرفاً به دیده یک مکانی برای تحصیل علم و یاد گرفتن چند عمل ریاضی و شیمی و فیزیک به آن نگاه میکنیم. در حال حاضر، ارزشگذاری مدارس و فعالیت آنها بر مبنای اهدافِ صرفاً آموزشی صورت میگیرد. یعنی یک مدیر زمانی موفق است که درصد بالای قبولی در کنکور یا امتحانات آخر سال بدهد. تا حال کمتر مشاهده کردیم که یک مدیر یا معاون مدرسه ای را بخاطر وضعیت فرهنگی و تربیتی دانشآموزانش، بازخواست کنند. این، حکایت از این دارد که کار فرهنگی و تربیتی، برای آموزش و پرورش ما مسئله و اولویت نیست. اگر هم بخشنامههایی در راستای فعالیتهای پرورشی صادر میشود، مشاهده میکنیم که نگاهها سطحی و فارغ از نگاههای عمیق و متفکرانه است یا اینکه نگاه مهندسی و مکانیکی و دو دو تا چهارتایی است. برای همین هم نتیجه مطلوب نیست. چون فکر می کنیم با بخشنامه ها می توانیم دانش آموز تربیت کنیم. آموزش و پرورش به همراه صداوسیما مهمترین نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی هستند، که ما آنها را رها کردیم و به خیال خودمان با تمرکز روی وزارت علوم و وزارت جوانان و ورزش، روی دانشجویان و جوانان کار می کنیم. این دو نهاد بیش از سایر دستگاهها، در این زمینه تکلیف دارد. به تعبیری دیگر، بهترین موقعیت برای رصد اوضاع اجتماعی و فرهنگی، بچه مدرسهایها و مدارس است.
■ ضرورت تبیین کلیات معارف اسلامی
برای دوره دانشآموزی و دانشجویی باید کلیات معارف اسلامی را به آنها انتقال داد. با انواع و اقسام شیوههای انتقال معارف اسلامی. به قالب خاصی نباید محدود شد. آموزش این معارف در قالب ورزش، نقاشی، فیلم، اردوها و کوهپیماییها و انواع مسابقات ورزشی و غیرورزشی و… قالبهایی هستند که تاکنون جواب دادهاند. بیان جزئیات اسلامی شاید برای آنها مفید نباشد و چه بسا مضر هم باشد. رویکرد صرفاً شبههشناسی و پاسخگویی به دغدغهها هم صحیح نیست. مخاطبان باید یاد بگیرند که خودشان هم باید تأمل و تفکر داشته باشند. و از سویی منشأ این شبهات و سئوالات فراوان را بدانند. گاهی اوقات سئوالات وهابیان درباره مبانی تشیع از این باب است که ما را مشغول کنند تا ما از فعالیتهای علمی و فرهنگی جدید باز بمانیم. گاهی اوقات از این باب است که آنچنان سرمان را گرم پاسخگویی میکنند تا نتوانیم از آنها سئوال بپرسیم. چرا که اگر با مبانی اسلام راستین و سیره حضرت رسول الله از وهابیان بپرسیم، آنها جوابی در خصوص ادعاهای خودشان ندارند.
یکی از وظایف اصلی ما، خارج کردن قرآن از مهجوریت در بدنه جامعه است؛ زیرا عمل نکردن به قرآن، مهجوریت قرآن را به دنبال دارد و باید فعالیت های ما منجر مسجدی شدن آنها ـ حتی به بهانه صرف نماز خواندن ـ باشد.
■ شغل شدن معلمی و معلمان بی انگیزه!
رهبر معظم انقلاب در دیداری که با معلمان سراسر کشور ـ در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ ـ داشتند در اهمیت نقش معلم بیان کردند که «اگر معلم خوب عمل کند، صحیح عمل کند، با تدبیر عمل کند، با دلسوزى عمل کند، به نظر ما همه مشکلات جامعه حل میشود. نه اینکه بخواهیم بگوئیم عوامل مؤثر در تربیت جوانان ما، بیرون از محیط مدرسه وجود ندارد؛ چرا، خانوادهها مؤثرند، رسانهها مؤثرند، فضاى اجتماعى مؤثر است ـ در اینها تردیدى نیست ـ اما آن سازنده اصلى، آن دست ماهر اصلى که میتواند یک ساخت مستحکمى درست کند که این عوامل گوناگون نتوانند تأثیر بنیانىاى روى این محصول بگذارند، دست معلم است. این، ارزش معلم است.»
حجتالاسلام محسن قرائتی ـ یکی از نمونه های موفق معلمی ـ می گوید: بی تکلف بودن، داشتن سوز دل و اخلاص، پیشقدم بودن، داشتن بیان روان، با ادب و با کرامت بودن، اهل استدلال بودن، داشتن قدرت مثال زدن و با دانش آموزان دوست بودن از ویژگی های یک معلم موفق است.
متأسفانه امروزه کار در آموزش و پرورش یا معلمی، تبدیل به یک «شغل» شده و همین کار تربیت دانشآموز دینی و انقلابی ـ دانشآموز ایدهآل ـ را دشوار میکند. چرا که برخی حال و حوصله معلمی را ندارند. خصوصاً اینکه برخی ها بی انگیزه اند و… چرا که برای کار فرهنگی، باید شور و انگیزه داشت. انگیزه ای فراتر از انگیزه های معمولی. کار فرهنگی عشق می خواهد نه بودجه فرهنگی؛ یعنی باید دلی و از روی عشق و علاقه کار کرد وگرنه با صرف هزینه های بالا و اختصاص بودجه، نتیجهای عایدمان نخواهد شد. برای اینکه کار فرهنگی بکنیم (در هرکجا و با هر شرایطی که باشد) ابتدا باید خودمان رادرست کنیم. آدم بی تقوا و غیر معتقد نمی تواند کسی را مومن تربیت کند. پس شاید راهکارش به این برگردد که ما در نحوه پذیرش افراد برای معلمی، رویکردهایمان را تغییر بدهیم. گذشته از معیارهای دینی و اخلاقی باید معیارهای دیگری داشته باشند مانند انگیزه، صبر و حوصله، خوش خلقی و… شاید تحقیقات روی نحوه گزینش معلم در کشورهای پیشرفته، برای خیلی از ما جالب توجه خواهد بود. برای مثال یک تحقیقی جامع درباره نحوه گزینش و پذیرش معلم در کشورهای آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس و ژاپن داشته باشیم. متأسفانه جای چنین تحقیقاتی میدانی و تجربی، در کشور ما خالی است.
■ باید مخاطبان را با خودمان همراه کنیم
یکی از اصول اساسی تربیت این است که مخاطبان را باید با خودتان همراه کنیم. یعنی اینکه وقتی میخواهیم مطالبی را به او آموزش دهیم به صرف گفتن بسنده نکنیم،بلکه باید اسباب و وسایل پذیرش آن مطالب را برای او فراهم کنیم. اگر میتوانیم کتابهای جانبی، فیلم، مستند، مجله یا هر چیز دیگری که مکمل آن مطالب است، را به دست او برسانیم تا فرآیند آموزشی و یادگیری ما به صورت کامل انجام شود.
■ آگاهی از سوابق تاریخی فعالیتهای دانشآموزی و مدارس
باید سوابق تاریخی فعالیتهای دانشآموزی و مدارس در انقلاب را به اطلاع آنها برسانیم. آگاهی یافتن نسبت به سابقه و تاریخ هر پدیده یا هر مقطعی در شناخت بیشتر وظایف ما کمک خواهد کرد. لذا برای آگاه نمودن دانشپژوهان و مخاطبان خودمان از محیطی که در آن قرار دادیم باید تاریخ فعالیتهای گذشته در این مقطع را به نسل فعلی انتقال دهیم. اگرچه منابع مکتوب در این زمینه کم است ولی کارهایی در این حوزه انجام شده است،دکتر یعقوب توکلی، تاریخنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب، اخیراً کتابی به نام «جنبش دانشآموزی ایران» نوشته که از سوی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان (آیندهسازان) منتشر شده است. هر معلم و فعال فرهنگی در حوزه جوان و نوجوان، باید تا از فضای مدارس و دانشآموزان نسل انقلاب آگاهی یابد. از طرفی خاطرات دوران دانشآموزی و جوانی فعالان فرهنگی و سیاسی و علمی کشور هم برای مخاطبان بسیار جذاب و الهامبخش خواهد بود. لذا باید برای هویتدهی به نسل جدید، الگوهای موفق بومی گذشته و معاصر را به آنها انتقال داد. البته صرف معرفی الگوهای موفق بومی گذشته کاری از پیش نمیبرد، بلکه مخاطب ما باید با آن الگوها، همذاتپنداری کند و اگر آن الگوها مربوط به دوره معاصر باشند، بهتر میتواند با او مأنوس شود. حتی از بسیاری از کارها و فعالیت آنها هم میتواند الگو بگیرد.
■ ایجاد محیط دوستانه در کلاس و مدرسه
باید محیط مدرسه و کلاس و کتابها از حالت خشک و بیروح دربیاید و برای مخاطبانمان جذاب و دوستداشتنی باشد. اگرچه در سالهای اخیر اوضاع نسبت به قبل بهتر شده ولی با وضع مطلوب فاصله زیادی داریم. البته نباید دچار افراط و تفریط شد. کلاسها و مدارس و کتابها باید به گونه ای باشند که گویی دل کندن دانش آموزان از مدرسه برایشان سخت باشد، نه اینکه دائم در فکر و اندیشه تعطیلی و فرار باشند. برای مثال آقای قرائتی در جمعی می گفت: «رنگ چادر معلمان زن در بیرون از مدرسه باید سیاه باشد، اما در داخل مدرسه باید این گروه از معلمان از رنگ های شاد و سنگین استفاده کنند.» یا اینکه ایشان در جمع طلاب حوزه علمیه قم گفته بود: «برای تعلیم دین در مدارس به کتابهای تعلیمات دینی بسنده شده است که این کتابها جاذبهای برای دانش آموزان ندارد.»
■ ضرورت تغییر در شیوه های آموزشی
غالباً در مدارس همان روش های ۵۰ سال گذشته به اجرا درمیآید و شیوه های جدید تدریس کمتر اجرا نمی شود. تدریس با استفاده از یادگیری مشارکتی و فعالیتهای تیمی و گروهی مربوط به حل کار در کلاس ها از این شیوه های جدید است. در این روشها بر خلاف روش های معمول تدریس ـ یعنی روش سخنرانی که عمدتاً فعالیت های کلاس بر عهده معلم است ـ در روش بحث گروهی دانش آموزان به طور فعال در فعالیت کلاس شرکت می کنند. این روش به یادگیرندگان کمک می کند تا نقطه نظرهای خود را بیان کنند؛ عقاید و اندیشه های خود را توجیه یا تکمیل کنند و با نظرها و اعتقادات دیگران آشنا شوند. از سویی دیگر، نشستن افراد همچنین باید تغییر پیدا کند. بر خلاف روش سخنرانی که در آن معلم در مقابل افراد کلاس قرار می گیرد در بحث گروهی، ترتیب نشستن اعضا ی گروه باید به صورت جلسات سمینار یعنی به شکل دایره باشد و معلم نیز مانند یکی از اعضای گروه در جایی از این دایره قرار می گیرد. از مزایای این طریق نشستن، دیدن متقابل همه دانش آموزان، تماس چشمی میان همه اعضای گروه و شرکت کنندگان را در بحث ممکن می سازد و همگان احساس راحتی بیشتری می کنند. این نکات هم اکنون در غرب اجرا می شود. شیوه ای هم بوده است که در سیره پیامبر(ص) هم نقل شده است که نشست ها و جلسات ایشان با یارانشان، هم دایره وار بوده است.
■ شناساندن اساتید و محصولات جبهه فرهنگی انقلاب
اساتید و محصولات جبهه فرهنگی انقلاب را به مخاطبانمان بشناسانیم یکی از وظایف جدی ما شناساندن اساتید و محصولات جبهه فرهنگی به مخاطبان ـ هم مدیران، هم معلمان و هم دانشآموزان ـ است. چرا که شاید آنها با صحبتهای ما اقناع نشوند یا اینکه رفتارهای غلط یا اخلاق بد یا قیافه نامنظم ما در پذیرش کتانمان تأثیر منفی بگذارد، لذا باید تلاش کرد حرفهای صحیح و درست و همچنین گفتمان انقلاب اسلامی از طریقهای مختلف به دست مخاطبان برسد. مخاطبان ما باید حداقل شخصیتهای برجسته جبهه فرهنگی انقلاب مانند شهید آوینی،استاد رحیمپور ازغدی، استاد محسن قرائتی،پناهیان، میرباقری، طاهرزاده، کوشکی، جلیلی، فیاض، علی معلم، محمد کاظم کاظمی، رضا امیرخانی، علیرضا قزوه،سید مهدی شجاعی، محمدرضا زائری، نادر طالبزاده، حاج سعید قاسمی، علی محمد مودب، و… را بشناسند و برخی آثار یا نوشتار و گفتار این فعالان را مطالعه کرده باشند.
■ استفاده از ابزار هنر و رسانه
برای فعالیت در بین مخاطبان، خصوصاً مخاطبان نوجوان و جوان استفاده از ابزار رسانه و هنر برای رساندن مفاهیم عالی اسلامی و انسانی، ضرورت او چندانی پیدا میکند. چرا که پیامها با هنر ماندگار و تاثیرگذارتر خواهد بود. البته باید اقتضائات هر سن و هر دوره و هر مقطعی را در نظر داشت و از ارائه فیلمها یا انجام برنامههای کممحتوا جلوگیری کرد.
■ اهمیت ورزش با قاعده
از جمله ابعادی که نباید از آن غفلت کرد، ورزش و توجه به جسم و تفریح است. توصیهای که مقام معظم رهبری به جوانان هم داشتند و در دیدار با جوانان و دانشجویان بر تحصیل، تهذیب و ورزش تأکید میکنند. البته باید مثل بقیه امور، یک قاعده و نظمی داشته باشد. حد و اندازهای باید برایش مشخصی کرد که انسان از امور دیگر باز نماند. متأسفانه ما از برنامهریزی در این زمینهها بسیار عاجزیم و دچار افراط و تفریط فراوان میشویم. تماشای تلویزیون ما هم به قاعده و منظم نیست و ما ساعات فراوانی را صرف برنامههای آن میکنیم در حالی که برخی از آنها، هیچ فایدهای برای ما ندارند. اگر بتوانیم با کتابهای تربیتی در تربیت اسلامی که اخیراً تعداد آنها فراوان شده است، مأنوس بشویم، نکات فراوانی برای زندگی خود مییابیم. از جمله کتابهای مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین ـ صاد) و کتابهای استاد طاهرزاده. مطالعه این کتابها به ما کمک میکند که بتوانیم خودمان را جامع پرورش دهیم. مثلاً استاد طاهرزاده در کتاب «ادب خیال، عقل و قلب» (ص ۶۰) مینویسند که: جوانان مذهبی که جنبه معنوی آنها ضیف شده و خیالاتی و وهمی شدهاند را به ورزش توصیه کنید، اگر خیلی خیالاتی نشده باشند و خوب ورزش کنند، بدون آن که نیاز باشد به روانپزشک رجوع کنند، دوباره احیا میشوند. این مسأله مهمی است که ما کتابها و و اساتیدی را پیدا کنیم که به همه جوانب روح و جسم ما توجه داشته باشند و با آثار و مباحث آنها مأنوس شویم.
■ ارتباط با روحانیون و اساتید متعهد و مسجد
یکی از فعالان فرهنگی حرف بسیار جالبی زده است و گفته بدون ارتباط با خانواده و مسجد و مدرسه نمی شود کار فرهنگی و تربیتی صورت داد و به بن بست می خورد. این حقیقت دارد و تجربه شعاری، با روحانیون و اساتید متعهد و مساجد مرتبط باشیم.
یکی از ضرورتهای دوران فعلی این است که هر فرد و هر تشکلی باید ارتباط خودش را با اهل علم متعهد و افراد اهل دل و همچنین مساجد و هئیت های مذهبی خوب تقویت کند و اگر چنین ارتباطی ندارد، حتماً از اساتیدی که هم دلسوز و هم متعهد باشند بیابد و استفاده کند یا اینکه در مساجد یا هئیت های دیگر حضور پیدا کند. البته لازم نیست که این استاد، در همه ابعاد و جامع باشد، شاید برای مقطع راهنمایی و دبیرستان ما خوب باشد، یعنی ممکن است برخی اساتید مقدماتی و میانی ما باشند و ما با تلاش و جستجو یا رفتن به دانشگاه یا حوزه، اساتید جامعتر دیگری را پیدا کنیم. این حلقه ارتباط، اساتید را دائماً برقرار کنیم. حالا چون در شهرستان استاد جامع الشرایطس را پیدا نکردیم، دلیلی بر این نمیشود که از اساتیدی هم واقعاً دلسوز و متعهد هستند استفاده کنیم تا خداوند اساتید جامعتر را در مسیر زندگی ما قرار دهند.
لذا در هر شهری که هستیم، اساتید و فعالان فرهنگی و مذهبی متعهد یا مساجد، پایگاههای بسیج یا هئیت ها هستند، شاید کم باشند ولی هستند، با آنها ارتباط داشته باشیم، در جلسات و گرانیهای اینان شرکت کنیم. حالا نه لزوماً هر روز، امّا ارتباط هفتگی داشته باشیم البته هر کدام از این استاد، برای یک سطح و مقطعی موثر و مفید هستند. شاید کسی در مقطع راهنمایی یا دبیرستان برای ما قابل استفاده باشد ولی برای دوره دانشجویی نه! البته باید احترامشان را حفظ کنیم. لذا همزمان با رشد معرفتی و فکریمان باید اساتیدمان هم جامعتر از قبل باشند. لذا نباید به همان اساتید قبلی بسنده کنیم. مگر اینکه آن استاد یا عالم، شخصیت بسیار ارزشمند و جامعی باشد. در هر شهر و منطقهای از این اساتید و فعالان فرهنگی و مذهبی هستند و ما نباید حسرت بخوریم که چرا در تهران یا قم یا مشهد نیستم. در همین شهرستانها هم افرادی که بتوان در مقاطعی از آنها استفاده کرد، هستند. مثلاً در بابل، حجت الاسلام عباس نیکزاد، در شاهرود، حجت الاسلام امینی، امام جمعه موقت، در شیراز، حجت الاسلام سید محمد انجوینژاد، در اهواز حجت الاسلام دسمی یا حجت الاسلام شفیعی، در اصفهان، استاد طاهرزاده یا حجت الاسلام معمار منتظرین و…
اگر قدر همین اساتید و فعالان فرهنگی و مذهبی شهر خودمان را دانستیم خداوند توفیق استفاده از محضر اساتید و علمای بزرگ را به ما میدهد ولی اگر ناشکری بکنیم و در تقویت جبهه اهل حق و علاقمند به انقلاب اسلامی نکوشیم، خداوند توفیق خدمت و حضور در این جبهه را از ما میگیرد. لذا باید در هر شهری، فعالان جبهه حق را بشناسیم و در تقویت آنان بکوشیم وگرنه به مرور زمان دچار یأس و انزوا و خدای نکرده باطل و فساد میشویم.
■ آشنایی کلی با جریانهای سیاسی کشور
یکی از ضرورتهای اساسی در مدارس، آشنایی کلی با جریانهای سیاسی کشور و تاریخ انقلابی است. متأسفانه یکی از اشتباهات بزرگ مسئولان و مدیران ما این است که به دانشآموزان آگاهی و شناخت لازم نسبت به گروهها و جریانهای سیاسی کشور را نمیدهند و همین که فرد وارد دانشگاه شد، با انواع و اقسام گروههای سیاسی و فکری مواجه میشود و غالباً هر کدام که از جذابیتهای شکلی ـ و نه محتوایی و درونی ـ برخوردار بود، با استقبال بیشتری مواجه میشود. یا اینکه از سویی دیگر شاهد ترس دانشجویان زیادی از فعالیت تشکلی و سیاسی هستیم. چه بسا برخی از دانشگاهها ادامه همان دبیرستان هستند بدون هیچ تغییری. تنها تفاوتشان با دبیرستان این استکه مختلط هستند و پسر و دختر با هم سر کلاس میروند. متأسفانه نوع تربیت فعلی دانشآموزان در مدارس باعث میشود که عده زیادی از آنها غیرسیاسی و فقدان آگاهی سیاسی و تاریخی بار بیایند و با نگاه منفی به فعالیت تشکلی یا گروهی سیاسی وارد دانشگاه شوند و فقط در پی پاس کردن واحدهای درسی و گرفتن مدرک لیسانس یا فوق لیسانس بربیایند. متأسفانه کنکور سراسری باعث شده است که همه هم و غمّ سالهای دیپلم و پیش دانشگاهی بسیاری از دانشآموزان و خانوادههایشان صرف کلاس کنکور و کلاسهای تقویتی مختلف شود و از مسائل اساسی و کلان کشور غفلت کنند که هر چه زودتر باید برای رفع این معضل کاری کرد. متأسفانه رشد قارچگونه موسسات نککور سراسری آن چنان دانشآموزان ما را از لحاظ شناخت سیاست و مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه غافل کرده است و وضعیت دانشگاه را بدین صورت درآورده است. از سویی دغدغه شدن آزمون کارشناسی ارشد یا دکترا و گسترش موسسات کنکوری در این مقطع هم نشان میدهد که رویکرد مدرکگرایانه و سیاستگریزانه دهه قبل بسیار جواب داده است و روحیات جوانان دانشجو هم تغییر کرده است. وضعیت در دانشگاههای پیام نور، آزاد و غیرانتفاعی در این زمینه بسیار نامناسب است گرچه خود مسئولان این دانشگاهها ـ خصوصاً در شهرستانها ـ بسیار تمایل دارند. دوران مدیریت آنها بدون فعالیت سیاسی یا حرکت سیاسی، به خیر و خوشی و آرامی بگذرد و آنها در فضایی کاملاً آرام و گل و بلبلی به مدیریت زیر مجموعه خودشان بپردازند.
در زمینه شناخت تاریخ مقام و جریانشناسی سیاسی چند کتاب مفید وجود دارد. یکی از آنها برای سح دانشآموزان، «جریانشناسی سیاسی ایران» نوشته است که از سوی انتشارات زمزم هدایت (و البته به پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه) منتشر شده است. کتاب روان و ساده و جامعی است که البته برای تکمیل و تعمیق آن میتوان کتابهای جریانها و جنبشهای سیاسی ـ مذهبی ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ نوشته رسول جعفریان، «جریانشناسی سیاسی ایران» نوشته علی دارابی (انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» و… را نام برد. متأسفانه کتابهای تاریخی جذاب برای دانشآموزان و نوجوانان بسیار کم نوشته شده است و اساتید مذهبی و متعهد از این عرصه کمتر ورود پیدا کردند.
برای افزایش شناخت و تحلیل، سیاسی مطالعه کتابهای «تاریخ شفاهی، انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میتواند به آنها خیلی کمک کند. از سویی هم برایشان جذاب است. مثلاً مطالعه کتابهایی چون «خاطرات احمد احمد»، «خاطرات عزت شاهی»، «خاطرات مرضیه دباغ»، «خاکهای نرم کوشک»، مجموعه قصه فرماندهان انتشارات سوره مهر» و «کتابهای خاطرات شفاهی انتشارات سوره مهر یا مرکز اسناد انقلاب اسلامی باعث میشود که هم شناخت و آگاهی مخاطبان ما بیشتر شود و هم اینکه آنها الگوهای خوبی در زندگی پیدا خواهند کرد و از همه مهمتر اینکه جایگاه و نقش و رسالت خودشان را بهتر درک خواهند کرد و افرادی مسئولیتپذیر خواهند بود.
■ چکیده عمر قرائتی؛ برخی از توصیههای مهم قرائتی
حجت الاسلام قرائتی اخیراً در جمع طلاب حوزه درباره رسالت سنگین حوزه و روحانیون در توسعه و ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی مطرح کرد که برای ما هم صدق میکند. خودشان نیز تأکید می کردند که این نکات کلیدی و عصاره عمر من است. لذا باید خیلی جدی گرفت. برخی از این نکات به صورت خلاصه چنین است: «فکر می کنند که جوانان از دین گریزانند، اما این گونه نیست. باید یادگیری تفسیر قرآن و نهجالبلاغه در کنار دروس رسمی حوزه بوده و سهم قرآن در تبلیغ بیشتر باشد. نباید آماری بار بیاییم، بعد از تبلیغ می پرسند چند تا نماز خواندی، چند کلاس داشتی و… این اشتباه است. نباید به مردم مطالب کتابهای سنگین و مغلق عرفانی را گفت. خطبه و سخنرانی را سنگین و سخت نگوییم، مطالب همه فهم و خلاصه بگوییم. در جلسات غیر ضروری شرکت نکنیم. از فرصتهای عمرمان استفاده کنید. از تعطیلات استفاده کنیم. اصول عقاید را جدی بگیریم. به مقتضیات احوال مخاطبتان توجه کنیم، جایگاه و موقعیت مخاطب را در نظر بگیریم، تماس چهره به چهره داشته باشیم. قرآن و معارف دینی را با بیانی بگوییم که مخاطب احساس کند که قرآن با وی حرف می زند. در سطح خودمان باید تبلیغ و فعالیت کنیم. این استدلال درست نیست که حتماً باید بزرگ شویم و بنیه علمی مان قوی شود بعد تبلیغ و فعالیت کنیم. می توانیم یک داستان از کتاب داستان راستان شهید مطهری و یک روایت شروع کنیم. یک اسلام شناس را سراغ داشته باشیم که هر زمان سوال یا مشکلی برایتان پیش آمد با وی تماس گرفته و از وی بپرسیم. برای هر گروه و هر قشری متناسب با گروه سنی خود صحبت کنیم. همواره عقاید خود را چکاپ کنیم؛ یعنی عقایدتان و برداشتهایتان را به بزرگان عرضه کنیم.
بعضی علوم را ندانیم مشکلی ایجاد نمی کند ولی اگر قرآن و نهج البلاغه را ندانیم چیزی نداریم که به دیگران بگوییم. هیچ کتابی را نخوانید در حالی که یک دوره قرآن را مطالعه نکرده باشید. به مسائل مادی خودمان را نزدیک نکنیم. مطالب را یادداشت کنیم و به دیگران هم بدهیم. سعی کنیم به روز باشیم نه به صورت افراطی.
p
/p