پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

سکوت پرواز

بچه که بودیم سر کلاس درس معلم به ما انشاء میداد یکی از این موضوعات این بود که ، در آینده میخواهید چکاره بشوید .

بچه ها موضوعات مختلفی مینوشتند دربین بجه ها یه عده بودند که مینوشتند من در آینده میخواهم خلبان بشوم و شروع میکرد در مورد خلبان شدن حرف زدن که …..

هر روز صبح که از خواب بیدار میشدم تقریبا اولین صدایی رو که میشنیدم صدای هوا پیما های جنگی پایگاه چهارم شکاری بود که از بالای خونه ی ما رد مییشدند. وقتی سرم رو میبردم بالا ومیدیدم که هواپیما ها دارن پرواز میکنن و میدیدم که چگونه باسرعت در آسمان از یک دیگر سبقت میگرند  هم خوشحال میشدم ، هم ناراحت خوشحال میشدم چون اون موقع بود که اوج غرور به من دست میداد که که این آب و خاک چه دلاورانی دارد که برای شهادت چگونه درحال پیشی گرفتن از  یکدیگر هستند . ناراحت بودم  ، ناراحت بودم برای  خانواده های این عزیزان که چگونه وقتی پدر وهمسرشان برای پرواز از خانه بیرون میرود در حالی که نمیدانند که آیا برمیگردد یا نه و در این چند ساعت چه بر خانواده های این عزیزان میگذرد .

اون موقع بود که باخودم فکر میکردم که واقعاً چقدر اون دانش آموزانی که دیروز انشاء مینوشتند که میخواهم در آینده خلبان بشوم امروز کم شدند وخلبان نشدند.

در زمان جنگ وقتی خلبانی ازدواج میکرد همسرش میدانست که دارد با چه کسی ودر چه موقعیت زمانی ازدواج میکند وهمیشه آماده بود تا خبر شهادت همسرش را به او بدهند.

ولی چگونه میشود شهادت خلبانی را به همسرش داد درحالی که جنگ نیست و خانواده خلبان دارند تقرباً زنگی آرام وعادی خود را میگزرانند.

چند روزی بود که صبح که بیدار میشدم خبری از صدای هواپیماها نبود نگاه هم که به آسمان میکردم نمیدیم هواپیما هارا که از یکدیگر سبقت بگیرند.

 عجیب بود !.

بعد از یکی دوروز فهمیدم که چه اطفاقی افتاده  ,و شهید حسین طحان نظیف از بین مارفته در حالی که تقریباهیچ کس نمیداند، از دوستان که سوال میکردم اکثر بی خبر بودندن اون دسته از دوستان هم که خبری داشتند کامل از ما جرا اطلاع نداشتند.

آن موقع بود که متوجه پرواز در سکوت خلبان F5 شدم.

فکرکن چه حالی دارد وقتی میبینی خلبانی شهید شده که هم شهری خودتِ و شایدهم بچه محلت باشه وتو از شهادت او بی خبری.

زمانی که در شهر دریغ از نصب حتی یک برگ کاغذ که به مردم بگویند آی مردم همشهری شما از بین شما رفته !.

آخر شب بعد از رفتن وپرسیدن از پرسنل پایگاه متوجه شدم که فردا یعنی سه شنبه مراسم تشییع این شهید قراره برگذار بشه در حالی تقریبا هیچ کس خبر نداشت و مجبور شدیم با پیامک دادن به مردم ودوستان اطلاع بدیم.

در اوج ناراحتی خیلی برام جالبه که در ایام نوروز زمانی که این شهید بزرگ از هواپیما پیاده میشد چقدر جمعیت اونجا بود وبرای او صلوات میفرستادند.

ولی امروز که او پروازی ابدی و در سکوت کرده کسی نیست که برای او صلوات بفرستد.

دراین موقع است که ذره ای درک میکنیم که شهادت امام حسین ویارانش درغریبی چه بر سر حضرت زینب آورد.

وزمانی که بر سر مزارش صدای مداح رامیشنیدم که باسرعت دارد پیام های تسلیتی که از طرف ارگان های مختلف بود را میخاند

و…

شادی روح شهید صلوات

ببخشید که وقتتون روگرفتم دلنوشته ای بود که برای اولین بار دوست داشتم بنویسم . شرمنده

اخبار مرتبط