پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

خاطرات صراط1 (قسمت 7)

جمعه   17/6/91

امروز صبح کلاس استاد کوشکی قراره شروع بشه ولی همه خوابن که با تلاش های زیاد موفق به بیدار کردنشون شدیم تا سریع صبحانه بخورن وآماده شن برن سر کلاس.

ولی هنوز اهالی ساختمان فرهنگی ( آقایان … ) در خواب ناز بسر میبردند.

استاد داشت می رفت بشینه رو صندلی که کلاس رو برای صندلی ها شروع کنه ، از اونجایی که مجری هم خوابش گرفته بود و وقتی اومد داخل سالن دید که استاد داره میره که کلاس رو شروع کنه سریع با یه سبقت جالب اونم از استاد اومد و خواست بره استاد رو معرفی کنه و چند بیت هم شعر بخونه ولی آقای گلپیچی (مجری) برای چند لحظه استاد رو خوب پیچوند و اونو سرپا نگه داشت پشت میز تا شعرش رو بخونه.

در مبحثی که استاد کوشکی اجرا کرد مشخص بود که نظرش کاملاً با نظریه استاد بیگدلی مخالفه .

استاد کوشکی می گفت ما به غرب برای شناخت اسلام کارنداریم و باید اسلام رو باتوجه به مطالب اسلامی شناخت که کاملاً بانظر استاد بیگدلی مخالف بود و باعث شد تا به چند نفر از بچه های امام صادق شدید بر بخوره و با استاد بحث کنن که چند تا از بچه های دوره هم دَمشون رو گرفتن.

داشت کار به جایی میرسید که زنگ بزنیم به 110 ولی حیف که اونجا آنتن نمی داد.

بچه های امام صادق میگفتن که استاد اون بحثی رو که قرار بوده اجرا کنه اجرا نکرده ونباید بهش اینقدر پول داد ولی وقتی با استاد رفتن داخل اتاق اساتید و اومدن بیرون همشون داشتند باهم میخندیدن انگار که …

سری مسابقات پینگ پنگ با نظر آقا امین کنسل شد ولی ساعت 18 به صورت خود جوش توسط بچه ها برگزار شد درحالی که آقا امین در حال استراحت بود همونجور که سر کلاس استاد همایی  رو زمین تخت خوابیده بود و انگار استاد براش لالایی می خوند.

زمانی که استاد داشت سخنرانی میکرد من از ردیف اول صدایی شنیدم دقت که کردم متوجه شدم صدای خُرپُفه

رفتم آخر کلاس نگاه کردم دیدم محمود شلال شده ته کلاس با صدای بلند داره خُرپُف میکنه.

بعد از کلاس استاد کوشکی بین بچه ها هم دودستگی در نظرات بوجود اومده بود.  همه باهم حرف میزدن و معلوم نبود چی دارن میگن!

*بماند که تو چه حرف هایی از طرف یکی از بچه ها زده شد که واقعاً اینجور مخالفت کردن باکسی اصلاً خوب نبود. و به بچه ها بگه که … .

بعد از گذشت چهار پنج شب خدا رو شکر نمی دونم چی شود که قرار شد یک جلسه عمومی ساعت 22:30 بگیرن.

تو جلسه سید صفویان از نظم اردوگاه گفت و تازه مشخص شد که اردوگاه هم ساعت خاموشی و بیدار باش داره.

یه شخصی تو دوره بود که  برادر بزرگتر اون یکی برادر بود که اسمش آقا مصطفی بود.

این بشر انگار یادش نداده بودن که اخم کنه و ناراحت بشه تو بدترین شرایط که همه اعصاب هاشون خراب بود ایشون میومد و کاملا جو رو عوض میکرد.

یه بار نبود که ببینمش که بیکار باشه و یکجا بمونه یادر حال شوخی کردن با بچه ها بود یا در حال لَچَری کردن . مثل وقتی که استادها داشتن بعد از کلاس میرفتن و مسئولین باهاشون جدی حرف میزدن این بشر تازه یادش میو مد بره پشت سر استاد راه بره و … کنه.

نمیدونم ایشون چجور رفتن تو دانشگاه امام صادق و حوصلش هم سر نمیره .

فقط میتونم بهش بگم بهتریـــــــین .

خوش به حال این کشور که یه همچین آدم های لارج و باحالی پست و مقام میگیرن .

اگه همه مسئولین اینجور بودن فوق العاده بود.

نگاهی به کلاس های برگزار شده در این روز

دکتر کوشکی : تقابل تمدن غرب با اسلام

البته مبحثی که ایشون ارائه دادن هیچ گونه ارتباطی با اون چیزی که قرار بود باشه نداشت.

                نگاهی فرهنگی که مردم دزفول در گذشته داشتند امروز نیست !

                فرهنگ به معنی کیفیت و روش است.

                فرهنگ و د ید غربی عامل اصلی تفاوت دربین کیفت کارها.

               روحیه طلب کاری از حکومت درست است ولی باید شیوه طلب کاری رو درست کرد.

               انسان دین دار سبک زندگی خود را از دین میگیرد.

               در حال حاظر بی حجابی تبدیل به ارزش شده است.

               و….

استاد دکتر همایون : مهدویت و انقلاب اسلامی

مبحث دکتر همایون از اون بحث هایی بود که واقعاً فرد رو جذب میکرد و بچه هارو تو بحث دخیل میکرد

واقعاً اگه خودشون کلاس رو تموم نمیکردن بچه ها فعلاً فعلنا ولشون نمیکردن برن .

تو فاصله ای که بعد از کلاس بچه ها داشتند با استاد حرف میزدن ودور ایشون شلوغ بود تو همین فاصله بود که اون آقایی که قبلا عرض کرده بودم نیمدونم ازکجا اومد وتمام لیوان آب استاد رو خورد .

فکر کنم این استاد خیلی خیلی دکتر بود چون آقا … با قیمانده ناهار ایشون رو هم خورد . فکر کنم دیگه حتماً سریع دکتر میشه.

موضوع مباحثه : مباحثــــــه

تقابل ایران و غرب

پایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان7

serat

اخبار مرتبط