پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

شعر/می شود کربلایی ام بکنی؟

شهرمان گرچه ازکلاغ پر است،کفترانی سفید هم داردرضا1

این شلوغیّ درب راه آهن، خوف دارد، نوید هم دارد

 

دست بعضی بلیط های عجیب، دست بعضی بلیط مشهد تو

چهره های «مسافرین عزیز»! کهنه دارد، جدید هم دارد

 

میرود در قطار، در کوپه، زائرت سر به شیشه بگذارد

زندگی های سخت این مردم، قفل دارد، کلید هم دارد

 

توی گوشش گذاشت هندزفری، رفت روی تراک «ای حرمت…»

با خودش گفت: بـــعـــله! تکنولوژی، خوب دارد، پلید هم دارد

 

…پا شد از خواب،شیشه های قطار، جاده ای رو به سمت گنبد بود

یادش آمد چقدر بد بوده، ترس دارد، امید هم دارد

 

عاقبت روز هشت شنبه رسید، سیر تقویم ها عوض شده است

به تولای هشتمین اختر، عدد «هشت» عید هم دارد

 

گوشۀ صحن قدس رفت و نشست، رفت در فکر، با خودش در دل

گفت یعنی امام این همه صحن، زائر ناامید هم دارد؟

 

ولی از انتهاش می ترسم، می شود کربلایی ام بکنی؟

توی کارش جناب عزرائیل، مرده دارد، شهید هم دارد…

آرش محبوب زاده

اخبار مرتبط