آن کسی که تازه به تحصیل و طلب علم ارزش میدهد چگونه با مسئله انگیزه تحصیل مواجه میشود. از طلبههایی که وارد حوزهها میشوند سؤال کنید که برای چه آمدی؟ و برای چه درس میخوانی؟ اینجا است که شقوق پیدا میکند، یعنی انگیزههایشان مختلف است. مثلاً والاترین انگیزه برای به دست آوردن علم را این مطرح میکنند که میگویند: طلب علم برای علم. یعنی میخواهم عالم بشوم. ما میگوییم این ارزنده است و ارزش هم دارد.یا مثلاً شخصی میگوید: میخواهم در اجتماع مرتبه رفیعی را پیدا کنم، یا میخواهم مرجع تقلید بشوم. میگوید: بهتر از این میخواهی؟ مقامی والاتر و مقدّستر از این داریم؟ و البته در جایی هم تنزّل میکند و پایین میآید. در اینجا عدّهای هستند که بستگی به نظرشان دارد. بعضی نظر بلند هستند امّا اینها نظرشان پایین است و فرض کنید، میگویند: میخواهیم حیثیتی پیدا کنیم و امور معیشتی را بگذرانیم. به تعبیر من وسیلهای برای امرار معاش داشته باشیم. اخیراً هم سطح پایین آمده و میگویند: برای مدرک درس میخوانیم. الآن مدرک را که بگیری چه کار میخواهید بکنید؟ میخواهند از این راه پول در بیاورند و زندگی و معیشتشان را تأمین کنند. من از شما سؤال میکنم: آیا همۀ این اشخاص ارزشهایی را که برای تحصیل علم آمده دارند؟ آیا این آثار بر این تصمیمات مترتّب میشود؟ جواب: نه!
علمِ با معنویّات علم است
جملهای را از امام(رضواناللهتعالیعلیه) عرض میکنم. من هرچه دارم از استادم دارم. ایشان میفرماید: «علمِ تنها فایده ندارد، علمِ با معنویّات علم است.» در دو جمله دقّت کنید. اوّل ایشان میگوید: علم تنها فایده و ثمر ندارد و دوم، علمیّتش را نفی میکند. میگوید: اصلاً علم نیست. ایشان میگوید: ادب تنها فایده ندارد. ادب با معنویّات ادب است. که بعداً میرود سراغ اینکه معنویات تمام ساحات بشر را مشخّص میکند. «اگر در حوزههایِ علمیِ قدیمی تهذیب نفس نباشد، اخلاق نباشد، آموزش معنوی نباشد و فقط آموزش علمی باشد و فقط علم در کار باشد، از آنجا افرادی بیرون خواهند آمد که دنیا را هلاک میکنند و به هم میزنند». آن اشخاصی که برای مرجع تقلید شدن به حوزه آمدهاند، بدانند که از آن آثار خبری نیست، چون در آن خدا نیست؛ هرچه هست امور دنیایی است. سؤال میکنم: در آخر چه میشود؟ و چه به دست میآوری؟ ای عالم بدون انگیزۀ الهی! در تحصیل و تدریست، در آخر چه میماند؟ میخواهم قضیّهای را از استادم(رضواناللهتعالیعلیه) نقل کنم.
اگر میخواهی مرجع تقلید بشوی آخرش این است
بعد از وفات مرحوم آیتالله بروجردی(رضواناللهتعالیعلیه) بود. در قم، آنجایی که مزار مرحوم آیتالله بروجردی است، عکس بزرگی از ایشان به دیوار هست. در آن زمان پایین مرقدشان و بالا عکسی از ایشان بود و زیر آن عکس دیگری از تشییع جنازه مرحوم آیتالله بروجردی بود. امام ما را نصیحت میفرمودند: «آن عکس بالا که میبینید آیتالله بروجردی زنده است که نفوذش قطر عالم تشیع را گرفته بود. او همان مرجع تقلید است. چند سانت پایین که میآیی همان آیتالله بروجردی است، امّا جنازهاش بر روی دست مقلّدین و علاقهمندان ایشان است. چند متر میایی پایین، نگاه میکنی و میبینی آیتالله بروجردی زیر خروارها خاک تنها خودش و اعمالش است. میخواهی مرجع بشوی، آخرش این است.»
عقل اجتماعی مقدم است
ضمن آن خیلی مقیّد بودند و میفرمودند: «اگر میخواستی به جایی بروی و دیدی روحانیای آنجا هست، یکوقت متعرضش نشوی. اگر متعرضش شوی اوّلین کسی که صدمه میخورد خودت هستی». حتّی این جمله را از یکی از بزرگان نقل میکردند: «زمانی که امر بین عقل اجتماعی و مقدّسگرایی دایر شد، عقل اجتماعی مقدّم است.» مثلاً روحانیای هست که انسان خوبی است، نماز شب میخواند و به تعبیر من شب تا صبح عبادت میکند امّا روحانی دیگری هست که مراعات جهات شرعی را میکند و خیلی مقیّد است تا برخلاف متعارف یک روحانی عمل نکند. میگویند دومی مقدّم بر اوّلی است. کسی متعرّض آن روحانی نشود. میفرمودند: این مقدّم بر آن است و عقل اجتماعی تقدّم دارد.
اللَّهُمَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
اللَّهُمَ لَا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لَا تَکِلْنَا إِلَى أَنْفُسِنَا
أللّهُمَّ وَفِّقنَا لِمَا تُحِبُّ وَ تَرضَی اللَّهُمَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد اللّهُمَّ عَجَّل لِوَلیِّکَ الفَرَجَ وَ العَافِیهَ وَ النَّصرَ وَ اجعَلنَا مِن أعوَانِهِ وَ أنصَارِهِ وَ شِیعَتِهِ. بِمَنِّکَ وَ جُودِکَ و کَرَمِکَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِینَ
قسمتی از بیانات مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در مراسم شروع سال تحصیلی حوزه
آیت الله مجتبی تهرانی شب گذشته در سن ۷۵ سالگی پس از یک دوره ی بیماری دارفانی را وداء گفت .
مروری کوتاه بر زندگانی ایشان +
پیام مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت آیت الله تهرانی +