پایگاه خبری تحلیلی دزمهراب

مروری بر نظرات شهید آوینی در مورد کارگردانان سینمای ایران

»یک مسئله هم مسئله‌ى فرهنگ است؛ که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانى دارید، بنده هم نگرانم. مسئله‌ى فرهنگ، مسئله‌ى مهمى است. اساس این ایستادگى، این حرکت و در نهایت ان‌شاءالله پیروزى، بر حفظ فرهنگ اسلامى و انقلابى است و تقویت جناح فرهنگى مؤمن، تقویت این نهالهایى که روییده است در عرصه‌ى فرهنگ؛ بحمدالله جوانهاى مؤمنِ خوبى داریم در عرصه‌ى فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضى جوانند، بعضى دوره‌ى جوانى را هم گذرانده‌اند؛ ما عامل فرهنگى کم نداریم. ما حتماً در مسئله‌ى فرهنگ‌[باید توجه کنیم‌]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند.«

 116254

 جملات بالا بخشی از بیانات مهم رهبر معظم انقلاب در 15 اسفند 92 در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری است. درست 15 روز قبل از اینکه سال 93 در کنار اقتصاد، به نام فرهنگ نیز مزین گردد تا عباراتی نظیر »تقویت جناح مومن فرهنگی« جایگاهی راهبردی‌تر و محوری‌تر از قبل در سال 93 بیابند. از همین رو، بر آن شدیم تا در بیست و یکمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی که به نام روز هنر انقلاب نیز نامگذاری شده است، این بار رویکرد و عملکرد این شهید بزرگوار در جهت »تقویت جناح مومن فرهنگی« را بررسی و تحلیل کنیم. رویکردی که از نقدهای سینمایی تا مقالات فلسفی و اقتصادی و هنری ایشان کاملاً قابل رهگیری است، اما عده‌ای که هنوز او را »کامران آوینی« می‌خوانند و می‌خواهند، سعی در انکار آن دارند.

«سید مرتضی آوینی» در تمام مقالاتی که می‌نوشت و سخنرانی‌هایی که داشت، سعی در نقد جریانی داشت که خود آن را  »روشنفکری« می‌نامید؛ چنانکه مقالات او علیه جریان روشنفکری در کتابی اختصاصی به نام »حلزون‌های خانه به دوش« جمع‌آوری و منتشر شده است. اما در این کنار این سلب انقلابی او، ایجاب مومنانه‌ی وی نیز‌ به عنوان یک منتقد، یک فعال رسانه‌ای و سردبیر یک مجله‌ی هنری، یک رزمنده‌ی مستندساز، یک نظریه‌پرداز اسلام‌شناس غرب‌پژوه، یک کارشناس حوزه‌ی هنر و به طور کلی یک مجاهد فرهنگی چیزی جز تقویت هنرمندان مومن به انقلاب نبود. البته نگاه جبهه‌ای او، با نگاه قبیلگی رایج متفاوت بود. او با قلمش  و دوربینش از هر آن کس که حرف انقلاب را می‌زد، تقدیر می‌کرد. حال می‌خواهد »رضا داوودنژاد« و »کیومرث پوراحمد«باشد یا »مجتبی راعی« و »ابراهیم حاتمی‌کیا« و »عزیز‌الله حمید‌نژاد«.

اما با یک مرور ساده بر نقدهای سینمایی آوینی، متوجه می‌شویم قاطبه‌ی نقدهای مثبت «آوینی» در حمایت از جریانی بوده است که در زمان خود، به عنوان فیلمسازان انقلاب و دفاع مقدس شناخته می‌شدند؛ چهره‌هایی چون »ابراهیم حاتمی‌کیا«، »مجید مجیدی«، »مجتبی راعی«، »عزیز‌الله حمیدنژاد«، »بهروز افخمی« و ….

و در مقابل، انتقادات او عموماً از فیلمسازان مهم جریان روشنفکری بوده است. به طور مشخص کسانی چون »داریوش مهرجویی«، »عباس کیارستمی«، »بهرام بیضایی«، »محسنن مخملباف«، »علی حاتمی« و ….

در زیر می‌توانید مشروح این نظرات را بخوانید:

نظر آوینی در مورد برخی از کارگردانان سینمای ایران:

ابراهیم حاتمی‌کیا:

 1

«حاتمی‌کیا» توانسته است که بر تکنیک پیچیده سینما غلبه کند، حجاب‌های تصنع و تکلف و صورتگرایی و انتلکتوئلیسم را بدرد، از سطح عبور کند و به عمق برسد و با سینما همان حرفی را بزند که «حزب الله» می‌گوید. رودربایستی را کنار گذاشته‌ام؛ زدن این حرف‌ها شجاعتی می‌خواهد که با عقل و عقل اندیشی و حتی ژورنالیسم جور در نمی‌آید، چرا که حزب‌الله حتی در میان دوستان خویش غریبند، چه برسد به دشمنان. اگرچه در عین گمنامی و مظلومیت، باز هم من به یقین رسیده‌ام که خداوند لوح و قلم تاریخ را بدینان سپرده است… ظهور «حاتمی‌کیا» در سینمای انقلاب واقعه‌ای است نظیر انقلاب. هر کس سینما را بشناسد و آدم مغرضی هم نباشد، قدر «حاتمی‌کیا» را به مثابه یک فیلمساز در خواهد یافت. اما «حاتمی‌کیا» فقط در این حد توقف ندارد. او در عرصه‌ی سینما مظهر انسان‌هایی است که با انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ظهور کرده‌اند و آنان را باید «طلایه داران عصر معنویت» خواند. او یک «بسیجی» است. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، یادداشت «ای بلبل عاشق، جز برای شقایق‌ها مخوان»)

مجید مجیدی:

 2

راستش برای کار اول به سراغ مضمونی چون «بدوک» رفتن حرأت بسیار می‌خواهد که شاید  کم‌تر کسی واجد آن باشد، اما «مجیدی»، آن‌سان که شاید، از پس این مضمون برآمده است و نتیجه‌ی این خطر کردن و به کام شیر رفتن، فیلمی است ماندگار که دیگر نمی‌توان آن را فقط متعلق به کارگردان فیلم و یا تهیه‌کننده‌ی آن، -که حوزه هنری است- دانست. آثار زیبای هنری از خود هنرمندان ماندگارترند…. نگاه شخص «مجیدی» به جهان، بسیار امیدوارانه و به شدت مذهبی است، اما داستان «بدوک» دارای خصوصیاتی است که به راحتی می‌تواند در دام یک نهیلیسم سیاه و یأس‌اور بغلتد… محصول نهایی، یعنی آن‌چه ما بر پرده‌ی سینما با نام «بدوک» دیده‌ایم، فیلمی سیاه نیست و بشر را به بن‌بست نمی‌رساند…. مهم این است که نگاه «مجیدی» به سینما سالم است. او سینما را همچون یک فعالیت انتزاعی شخصی نمی‌بیند و رابطه‌ی فیلم و تماشاگر را از لحاظ روانی و عاطفی خوب می‌فهمد. (آینه‌ی جادو، جلد دوم، سینمای ایران در دهمین جشنواره‌ی فجر، نقد فیلم «بدوک»)

مجتبی راعی:

 3

اگر «راعی» خود در خاک مقدس جبهه پا نگرفته بود و در آسمان پاک عملیات‌ها شاخ و برگ نگسترانیده بود، نفسش اینچنین بوی دلاویز جبهه‌ها را نمی‌گرفت و کارش لبریز از این‌همه صداقت نمی‌گشت، صداقتی که در فیلم‌های «عبور» و «دیده‌بان» و «روزنه» نیز به تفاوت مراتب تجلی یافته بود، چرا که فیلم آینه‌ی درون فیلمساز است و از باطن او پرده برمی‌دارد. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، مقاله‌ی «فرزندان انقلاب در برابر عرصه‌های تجربه نشده‌ی سینما)

عزیزالله حمید نژاد:

 4

نگاه او به جنگ کاملاً واقعی است… «حمید نژاد» خودش جبهه دیده و اهل سلوک است و از آن مهمتر اینکه در تکنیک سینمایی او، تماشاگر خود پای در راه این سفر معنوی می‌گذارد و همراه با ادامه فیلم که بیانی روایتی و ساده اما عمیق دارد، می‌رود… (کتاب آینه جادو، جلد دوم، سینمای ایران در دهمین جشنواره‌ی فجر نقد «هور در آتش»)

بهروز افخمی:

 5

او سینما را درست همان طور که باید باشد دیده است، نه بیش تر و نه کمتر. «افخمی» تماشاگر را دست کم نگرفته است. نه با افاضات خودبینانه خواسته است که خودش را به رخ مردم بکشد و نه به مردم طعنه زده است که شما نمی‌فهمید… استادی «افخمی» فقط در کارگردانی نیست. نحوه روبه‌رویی او در فیلم «عروس» با تماشاگر سینما بیشتر از کارگردانی‌اش استادانه است. او تماشاگر سینما را خوب می‌شناسد و در عین حال از این شناخت سوء استفاده نمی‌کند. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، مقاله‌ی «یادداشت‌های یک تماشاگر حرفه‌ای»، نقد فیلم «عروس»)

کیومرث پوراحمد:

آقای «پوراحمد» در «قصه‌های مجید» از حداقل امکانات و تکنولوژی سینما سود جسته است و در تکنیک نیز مبنا را بر بی‌غرضی نهاده است تا زندگی آنچنان که هست در آن تجلی یابد. دوربین با فضاها، اشخاص و وقایع مواجهه‌ای مستندگونه دارد و همه چیز در نهایت سادگی است. مسلم است که این سادگی و سلامت را نخست باید در وجود هنرمند جست. (کتاب آینه جادو، جلد سوم، مقاله‌ی «تکنیک در سینما»)

6

آن‌چه در کار «پوراحمد» ارزشمند است، تجربیات موفق او در خرق حجاب تکنیک و عبور از آن است، نه در استفاده از تکنیک‌های سینمایی…. ارزش تجربیات «کیومرث پوراحمد» در آنجاست که نشان می‌دهد چگونه می‌توان ذات سینما را فراتر از دوربین و سه‌پایه و آرک و تراولینگ و کرین و اسپشیال افکت و حتی بازیگری تسخیر کرد. او به ما نشان می‌دهد که سینما چگونه می‌تواند در برابر هویت ایرانی ما آینه‌وش قرار بگیرد و بی‌ هیچ تصرفی در واقعیت بیرونی، به آن‌‌چه هست، وفادار بماند. و البته ارزش این کار، بیشتر از لحاظ تجربی است. (کتاب آینه‌ی جادو، جلد دوم، یادداشتی ناتمام بر جشنواره‌ی یازدهم)

علیرضا داوودنژاد:

 7

داوودنژاد در فیلم «نیاز» به ساختاری مستندگونه نزدیک شده است بی‌آنکه از روایت داستانی خارج شده باشد. در فیلم «نیاز» نیز این خصوصیت به این علت ظهور یافته که «نیاز» داستان بسیار ساده‌ای دارد که پرداختی کاملاً واقعی پیدا کرده است. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، سینمای ایران در دهمین جشنواره‌ی فجر نقد «هور در آتش»)

و برخی از نقدهای منفی ایشان:

عباس کیارستمی:

آنچه که کار آقای «کیارستمی» را ازدیگران تمایز می‌بخشد، ذکاوت روشنفکرانه‌ی ایشان در انتخاب مضامین است و اینکه ایشان هر موقع که اراده بفرمایند، همه‌ی امکانات فیلمسازی کانون پرورش فکری در اختیارشان قرار می‌گیرد. آن «ذکاوت» را هم که عرض کردم، نوعاً همه‌ی خبرنگاران موفق شبکه‌های تلویزیونی در خارج از کشور دارا هستند… فیلم‌های «کیارستمی» فقط از لحاظ مستند بودن و غرابتش متمایز از کارهای دیگران است. او در سینما به جست‌وجوی چیزی بر آمده است که دیگران در تلویزیون به دنبال آن می‌گردند، و نباید پنداشت که اشتباه می‌کنند. البته اشکال ندارد که فیلم‌های مستند آقای «کیارستمی» را در سینماها نمایش دهند، اما بد نیست ما هم بنشینیم و فکر کنیم شاید راه های استفاده دیگری نیز از فیلم و سینما وجود داشته باشد. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، یادداشت‌های مربوط به جشنواره‌ی هشتم فجر- نقد فیلم «مشق شب»)

 8

(در فیلم «زندگی و دیگر هیچ) آن‌چه اصالت دارد، نیازی حیوانی است که در هر صورت، حتی در میان امواتی که منتظر تغسیل و تدفین هستند، باید براورده شود. «کیارستمی» به رنج و مرگ نزدیک نمی‌شود تا امکان ایجاد چنین تصوری فراهم آید… او از قربانیان زلزله طوری حرف می‌زند که گویی آنها جز لاشه‌های سد راه برگزاری عروسی و قضای حاجات جنسی بیش نیستند. این تصویر توهین‌آمیز از زندگی بیشتر به زندگی سگ‌ها نزدیک است تا انسان‌ها. تازه‌داماد شب بعد از وقوع آن فاجعه‌ی عظیم (زلزله‌ی رودبار)، خیمه‌ای پلاستیکی سر هم کرده است تا بتواند در این باغ وحش انسانی که آقای «کیارستمی» ساخته است، با ماده‌ی خود جفت شود…همه‌ی مظاهر حیات که کارگردان فیلم «زنگی و دیگر هیچ» در آن سرزمین بلازده جسته است، از همین نوع هستند. ((کتاب آینه جادو، جلد دوم، سینمای ایران در دهمین جشنواره‌ی فجر نقد «زندگی و دیگر هیچ»)

مرحوم علی حاتمی:

9

باز هم آقای «علی حاتمی» و دل‌مشغولی‌های خسته کننده‌اش؛ دلبستگی‌اش به عهد قجر و آت و آشغال‌های صندوق خانه‌های متروک وآدم‌هایی نیست آبادی، اما با بزک واقعی و دیالوگ‌های پر تکلف و حکاکی شده‌ای که حتی برای رعایت جناس و قافیه کج و معوج شده‌اند، آن هم از دهان تیپ‌های تصنعی که این کلمات در دهان‌شان زیادی می‌کند… این کلمات در دهان همه زیادی می‌کند و من نمی‌دانم که اصلاً این طرز نوشتن و حرف زدن اگر به درد سینما و تئاتر نخورد، به چه درد دیگری ممکن است بخورد!… روشنفکران این دیار لااقل با ما مردم در عشق به ضریح و پنجره‌های فولاد، آجر قرمز و بهار خواب و حیاط و کاشی‌های آبی و گلدان‌های سفالی و یاس و اقاقیا و اطلسی و قرنفل و شمعدانی در باغچه‌های دور حوض‌های پاشویه‌دار و تخت‌های چوبی و قالی و گلیم شریکند و فقط تفاوت ما با آنها در آنجاست که ما با این اشیا و در این فضاها زندگی کرده‌ایم… اما این آقایان و خانم‌ها با همه‌ی این اشیا و فضاها، مثل توریست‌های وارفته، پیوندی نوستالژیک داشته‌اند. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، یادداشت‌های مربوط به جشنواره‌ی هشتم فجر- نقد فیلم «مادر»)

ناصر تقوایی:

آقای «ناصر تقوایی»، اگرچه من از لحاظ مضمون کارهای ایشان را نمی‌پسندم، اما از لحاظ ساختار و تکنیک فیلم‌سازی، سوبژکتیویست نیستند و بنابراین، شخص ایشان را نمی‌توان کاملاً متعلق به سینمای روشنفکری دانست. (کتاب آینه جادو، جلد سوم، مقاله‌ی «سینما مخاطب»)

10

کار «تقوایی» بیشتر از آنکه یک کار گروهی باشد، یک تألیف فردی است. او به فن سینما کاملاً مسلط است و همان گونه که یک شاعر کارکشته کلمات را به کار می‌گیرد، از بیان سینمایی استفاده می‌کند… آیا این انقلاب یک انقلاب ناسیونالیستی بود که رنگ اسلام پذیرفت؟… آقای تقوایی و خیلی‌های دیگر دلشان می‌خواهد که اینچنین باشد و البته با «خواست» آنان چیزی تغییر نمی‌یابد، حال آنکه با «خواست مردم» انقلاب اسلامی ایجاد شد…. هویت دینی انقلاب مورد تأیید آقای «تقوایی» نیست. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، یادداشت‌های مربوط به جشنواره‌ی هشتم فجر- نقد فیلم «ای ایران»)

محسن مخملباف:

آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. شکاک است، اما این شک را مقدمه‌ی رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت و قاطعیت قرار نمی‌دهد. فقط شک می‌کند و دیگران را به شک می‌اندازد و بعد هم رهایشان می‌کند، چرا که خودش هم به جواب نرسیده است… وقتی که به سینمای «مخملباف» می‌روی، باید قبول کنی که یک ساعت و نیم از زندگی‌ات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاه‌اندیشی، سرگردانی و عوام‌فریبی سر کنی. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، مقاله‌ی «یادداشت‌های یک تماشاگر حرفه‌ای»، نقد فیلم «فرماندار»)

11

از همان اول با کمال تاسف معلوم بود که «مخملباف» از آن تب های تند است که زود سرد خواهد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریب‌الوقوع را باور کنند… در جامعه‌ای که «جبر موقعیت و شرایط» بسیاری از جوانان کشور را وا داشت تا خود را برای آزادی فدا کنند، «جبر همان موقعیت و شرایط» بچه مسلمان دیگری (منظور مخملباف) را هم واداشت تا خط بطلان بر هرچه داشت بکشد و در صف اصحاب هربرت مارکز و پوپر از لیبرالیسم جنسی دفاع کند!… افرادی چون «مخملباف» که به حریم‌هایی که روزی به آن اعتقاد داشته‌اند، وفادار نمانده‌اند… مخالفان سیاسی داخلی و خارجی، این کارگردان را به عنوان «یک فرد حزب‌اللهی که از عقاید خویش برگشته است» می‌شناسند و به همین دلیل در هنگام نمایش فیلم‌های او، درست در نقاطی که نیشی سیاسی به نظام می‌زند، تماشاگران جشنواره‌ای هم کف می‌زنند. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، مقاله‌ی «یادداشت‌های یک تماشاگر حرفه‌ای» نقد فیلم‌های «نوبت عاشقی و شب‌های زاینده‌رود»)

داریوش مهرجویی:

12

نه آقای «حاتمی» و نه آقای «مهرجویی»، به این موضوع فکر نکرده‌اند که شاید عرفان گل ارکیده ای نباشد که هر هویدایی بتواند به سینه‌اش نصب کند! روشنفکر جماعت آدم‌هایی سطحی هستند و به جلد کتاب‌ها و نام‌شان بیش تر از خود کتاب‌ها اهمیت می‌دهند… امروز اگرچه ممکن است آقای مهرجویی در شب‌نشینی‌های از ما بهتران توسط آقای «شاملو» و جناب «براهنی» و دیگران لعن و تکفیر شوند، اما چند ماه دیگر همه خواهند فهمید که فیلم «هامون» چه خدمتی به جامعه‌ی روشنفکری ایران کرده است و آنگاه او را تحسین خواهند کرد؛ مهم این است که «هامون» زنده بماند، که می‌ماند… آقای «مهرجویی» هم مثل «هامون» در این شب تیره نیهیلیسم رخت آویزی ندارد تا قبای ژنده و کپک‌زده خود را بیاویزد ـ به شب که نمی‌توان چیزی آویزان کرد!ـ و به همین علت «هذیان» می‌گوید، هذیان‌های هامونی؛ و هذیان هم برای آنان که تشخیص نمی‌دهند، شبیه فلسفه بافی است. باور کنید که روشنفکران وامانده فقط جلد و اسم کتاب‌ها را می‌خوانند و به یکدیگر کادو می‌دهند، نه خود کتاب‌ها را. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، مقاله‌ی «چرا جهان سومی‌ها هامون می‌سازند؟»)

بهرام بیضایی:

13

«بیضایی» مضامین را برای این تکنیک ثابتی که می‌شناسد برمی‌گزیند، یعنی کاری درست خلاف آنچه معمول است و بنابراین، او قدرت نوآوری ندارد، چرا که دیگر تجربه نمی‌کند و هر بار خودش را تکرار می‌کند. و البته این هست که او از خودش تقلید می‌کند و بنابراین، کارش به زشتی آنان که از دیگران تقلید می‌کنند نیست. تکنیک سینمایی «بیضایی» در جایی میان تئاتر و سینما متوقف شده است و البته او بیشتر از آنکه یک سینماگر باشد، یک تئاتریسین است و به عبارت بهتر، یک تکنیسین تئاتر… بیضایی فرم و تکنیک را می‌پرستد و همه چیز را، از مضمون قصه، شخصیت‌ها و وقایع گرفته تا دکوپاژ و میزانسن … و حتی مونتاژ را، فدای آن می‌کند… فیلم‌های بیضایی جز یک فرمالیسم بسط یافته، چیز دیگری نیستند. فیلمساز قصد بیان هیچ چیز را ندارد و فقط مهارت بسیار خود را در ساختن سینه‌تئاترهای فرمالیستی به رخ مخاطبان خاص خویش می‌کشد. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، نقد فیلم «مسافران»)

مسعود کیمیایی:

«کیمیایی» سعی می‌کند روشنفکر نباشد و به مردم وفادار بماند، اما مردم امروز ایران را درک نمی‌کند و روشنفکرها را هم دوست دارد… باز هم گلی به جمال «کیمیایی» که می خواهد رابطه‌ای بین خود و تاریخ و مردمش برقرار کند و قیصروار یک تنه به جنگ ناهنجاری‌های اجتماعش ـ اگرچه در خیال ـ برود و دندان مار را بکشد. (کتاب آینه جادو، جلد دوم، یادداشت‌های مربوط به جشنواره‌ی هشتم فجر- نقد فیلم «دندان مار»)

14

بنده آقای «مسعود کیمیایی» را نه در زمره‌ی اصحاب فیلم‌فارسی قرار می‌دهم و نه در زمره‌ی شبه‌روشنفکران آوانگارد. اگرچه ایشان بعد از انقلاب دیگر آن جلوه‌ی گذشته‌ی خویش را از دست داده‌اند و به نحوی خودشان را تکرار می‌کنند، اما جایگاه ایشان در آن دسته‌بندی که عرض کردم در میانه است. (کتاب آینه جادو، جلد سوم، مقاله‌ی «سینما مخاطب»)

شاید بد نباشد این روزها مدیران فرهنگی و نقد نویسان حزب‌اللهی و امثال آنان، تقویت جناح مومن فرهنگی را از آوینی بیاموزند…

رجانیوز

اخبار مرتبط